وصیت نامه ی کوروش بزرگ

وصیت نامه ی کوروش بزرگ

اینک که من از دنیا می روم، بیست و پنج کشور جزو امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند .
جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد .

اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور دریک زر در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست.
البته به خاطر داشته باش تو باید به این حزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی، من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن، زیرا قاعده بودن این مقدار زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه بر گردان .

مادرت آتوسا ( دختر کورش کبیر ) بر گردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .

ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم .
چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد شود .
و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یاسه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این که غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما .
به این ترتیب تو برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود .

هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست .
چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازات کنی چون با تو دوست اند و تو ناچاری رعایت دوستی نمایی.

کانالی که من می حواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ، به اتمام نرسید و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد، تو باید آن کانال را به اتمام رسانی .
 
  • توجه کنید : همان کانالی که بعد از دو هزار و دویست سال ، بعنوان کانال سوئز توسط اروپایی ها ساخته شد .

و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .

اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا این که در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند .
ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .

توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران.
هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حکومت زیاد با مردم تماس نخواهند داشت .

افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند ، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا این که وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند .

امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این که فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد .

همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .

بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ،
اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم ، پس مردم و خود تو نیز خواهید مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند،
اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا این که بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند.

زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند، زیرا کسی که مدعیست اگر قضاوت کند ظلم خواهد کرد.

هرگز از آباد کردن دست برندار زیرا که اگر از آباد کردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قاعده این است که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود .
در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده .

عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت ، برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت .
ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای .

بیش از این چیزی نمی گویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در اینجا حاضرند کردم تا این که بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است .

کوروش کبیر (Cyrus the Great)

کوروش کبیر (Cyrus the Great)
Cyrus the great
کوروش کبیر
کوروش کبیر (529-580 قبل از میلاد) اولین امپراتور هخامنشی بود. او کسی بود که حکومت پارس را با در هم آمیختن دو قبیله اصلی ایرانی - مادها و پارسیان- به وجود آورد. از او به عنوان کشورگشایی بزرگ یاد شده است زیرا در زمانی، حاکم بزرگترین امپراتوریهایی بود که تا کنون به وجود آمده اند. او به خاطر بردباری بی مانند و رفتار بزرگ منشانه اش در برابر مغلوبین جنگ نیز شهرت فراوانی دارد.

کوروش به محض غلبه بر مادها، دولتی را برای این قلمرو خود در نظر گرفت و مامورین دولتی را از بین بزرگان هر دو قبیله برگزید. پس از فتح آسیای صغیر(شبه جزیره بزرگی که در میان دریای مدیترانه و دریای سیاه قرار دارد)، کوروش سپاه خود را به سمت مرزهای شرقی حرکت داد. با ادامه حرکت به سمت شرق، او سرزمینهای مسیر خود تا رود سیحون ( آمودریا) را فتح کرد و پس از عبور از سیحون، به سی دریا در آسیای مرکزی رسید و در آنجا به منظور دفاع از این مرزها در برابر هجوم قبایل کوچ نشین آسیای مرکزی، شهرهایی با برج وباروی مستحکم و نیرومند بنا کرد.

پیروزیهای کوروش در شرق موجب شد تا موقعیت برای فتح غرب مناسب شود.حالا نوبت بابل و مصر بود. زمانی که کورش بابل را فتح کرد، به یهودیان ساکن آن اجازه داد تا به " سرزمین موعود" باز گردند و با برخورد توام با احترام و مدارا با اعتقادات مذهبی و آداب و رسوم نژادهای دیگر، به عنوان یک فاتح آزادی بخش، مشهور شد و امروز نام کوروش، به عنوان یکی از محبوب ترین و مورد احترام ترین امپراتوران در تاریخ به ثبت رسیده است.

فرمان کوروش کبیر
فرمان کوروش کبیر که بر روی یک استوانه گلین، به خط میخی و به زبان آریایی نوشته شده است، در 1878 در جریان حفاریهای محل تمدن بابل، به دست آمد. در این فرمان، کوروش، شیوه رفتار انسانی با ساکنان سرزمین بابل را برای فاتحان ایرانی شرح داده است.

این سند به عنوان اولین منشور حقوق بشر شناخته شده است و در سال 1971، سازمان ملل متحد ترجمه متن آنرا به تمام زبانهای رسمی به چاپ رساند و آن را در اختیار دفاتر این سازمان در کشورهای مختلف قرار داد.

در اینجا بخش آغاز این فرمان را می خوانید:
"آنگاه که من به آرامش و بی آزاربه بابل در آمدم در میان هلهله و شادی اورنگ فرمانروایی را در در کاخ پادشاهی استوار داشتم ... بی شمار سپاهانم به صلح در بابل گام بر داشتند. روا نداشتم کسی وحشت را بر سرزمین سومر و اکد فرا آرد. نیازمندیهای بابل و تمامی پرستشگاه های آنان را پیش دیده داشتم و در بهبود زندگی همگان کوشیدم. همه یوغ های ننگین بردگی را از مردمان بابل بر داشتم. خانه های ویرانشان را آباد کردم. به تیره بختیهاشان پایان دادم. مردوک مهتر خدای، از کردارم شاد شد و به من کوروش، پادشاهی که او را نیایش کرد و به کمبوجیه پسرم ... و به همه سپاهیانم، مهربانانه برکت داد از ته دل در پیشگاهش خدایگانی والای او را بس گرامی داشتیم. و همه پادشاهانی که در بارگاه خود به تخت نشسته اند در چهار گوشه جهان از فرا دریا تا فرو دریا ... همه ی پادشاهان باختر زمین که در خیمه ها سکونت داشتند برای من خراج گران آوردند و در بابل بر پایم بوسه زدند. از... تا شهرهای اشور و شوش آگاده اشنونا شهرهای زمبان مورنو در تا قلمرو سرزمین گوتیوم شهرهای مقدس فراسوی دجله را که پرستشگاه هاشان دیر زمانی ویران بود مرمت کردم و پیکره ی ایزدانی را که میان آنان جای داشتند به جای خود بازگرداندم و در منزلگاهی پایدار اقامت دادم. تمام مردمان آواره را جمع کردم و خانه هاشان را به آنان باز گرداندم ... اجازه دادم همگان در صلح بزیند."

کوروش بزرگ

کوروش بزرگ




کوروش بزرگ
(۵۷۶-۵۲۹ پیش از میلاد)، همچنین معروف به کوروش دوم نخستین شاه و بنیان‌گذار دودمان شاهنشاهی هخامنشی است. شاه پارسی، به‌خاطر بخشندگی‌، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایه‌گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده‌ها و بندیان، احترام به دین‌ها و کیش‌های گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شده‌است.

ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان، که وی سرزمین‌های ایشان را تسخیر کرده بود، او را سرور و قانونگذار می‌نامیدند. یهودیان این پادشاه را به منزله مسح‌شده توسط پروردگار بشمار می‌آوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک می‌دانستند..


واژهٔ کوروش


نام کوروش در زبان‌های گوناگون باستانی به‌گونه‌های مختلف نگاشته شده‌است:
پارسی باستان: Kūruš
در کتیبه‌های عیلامی: Ku-rash
درکتیبه‌های بابلی: Ku-ra-ash
در زبان یونانی باستان: Κῦρος آمده‌است.
در زبان عبری: کورِش Koresh
در زبان لاتین: سیروس Cyrus؛ صورت لاتین نام کوروش به فارسی بازگشته و به عنوان نام در ایران استفاده می‌شود.

دورهٔ جوانیتبار کوروش از جانب پدرش به پارس‌ها می‌رسد که برای چند نسل بر انشان(شمال خوزستان کنونی)، در جنوب غربی ایران، حکومت کرده بودند. کوروش درباره خاندانش بر سفالینهٔ استوانه شکلی محل حکومت آن‌ها را نقش کرده‌است. بنیانگذار سلسلهٔ هخامنشی، شاه هخامنش انشان بوده که در حدود ۷۰۰ می‌زیسته‌است. پس از مرگ او، فرزندش چا ایش پیش به حکومت انشان رسید. حکومت چا ایش پیش نیز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانش کوروش اول شاه انشان و آریارامن شاه پارس دنبال شد. سپس، پسران هر کدام، به ترتیب کمبوجیه اول شاه انشان و آرشام شاه پارس، بعد از آن‌ها حکومت کردند. کمبوجیه اول با شاهدخت ماندانا دختر ایشتوویگو )آژی دهاک یا آستیاگ) پادشاه ماد ازدواج کرد و کوروش بزرگ نتیجه این ازدواج بود.

تاریخ نویسان باستانی از قبیل هرودوت، گزنفون وکتزیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کرده‌اند، اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه داده‌اند، بیشتر شبیه افسانه می‌باشد. تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و پرسی سایکس و حسن پیرنیا، شرح چگونگی زایش کوروش را از هرودوت برگرفته‌اند. بنا به نوشته هرودوت، آژی دهاک شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمین آسیا را غرق کرد. آژی دهاک تعبیر خواب خویش را از مغ‌ها پرسش کرد. آنها گفتند از او فرزندی پدید خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که آژی دهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد، زیرا می‌ترسید که دامادش مدعی خطرناکی برای تخت و تاج او بشود. بنابر این آژی دهاک دختر خود را به کمبوجیه اول شاه آنشان که خراجگزار ماد بود، به زناشویی داد.

ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید. پادشاه ماد، این بار هم از مغ‌ها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن است که از دخترش ماندانا فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیا چیره خواهد شد. آستیاگ بمراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رو دخترش را به حضور طلبید. دخترش به همدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زادهٔ دخترش را به یکی از بستگانش بنام هارپاگ، که در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند. هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا را با همسرش در میان گذاشت. در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت کوروش، هارپاگ پاسخ داد وی دست به چنین جنایتی نخواهد آلود، چون یکم کودک با او خوشایند است. دوم چون شاه فرزندان زیاد ندارد دخترش ممکن است جانشین او گردد، در این صورت معلوم است شهبانو با کشنده فرزندش مدارا نخواهد کرد. پس کوروش را به یکی از چوپان‌های شاه به‌ نام مهرداد (میترادات) داد و از از خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهٔ ددان گردد.

چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد، با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او، فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود، در جنگل رها سازد. مهرداد شهامت این کار را نداشت، ولی در پایان نظر همسرش را پذیرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت.

روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود، با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می‌کرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند. کوروش همبازیهای خود را به دسته‌های مختلف بخش کرد و برای هر یک وظیفه‌ای تعیین نمود و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند. پس از پایان ماجرا، فرزند آرتم بارس به پدر شکایت برد که پسر یک چوپان دستور داده‌است وی را تنبیه کنند. پدرش او را نزد آژی دهاک برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب کرده‌است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: «تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگ‌ترین مقام کشوری است، چنین کنی؟» کوروش پاسخ داد: «در این باره حق با من است، زیرا همه آن‌ها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبرداری نکرد، من دستور تنبیه او را دادم، حال اگر شایسته مجازات می‌باشم، اختیار با توست.»

آژی دهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد، مدت زمانی که از رویداد رها کردن طفل دخترش به کوه می‌گذرد با سن این کودک برابری می‌کند. بنابراین آرتم بارس را قانع کرد که در این باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد. سپس از چوپان درباره هویت طفل مذکور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: «این طفل فرزند من است و مادرش نیز زنده‌است.» اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر ***جه واقعیت امر را از وی جویا شوند.

چوپان ناچار به اعتراف شد و حقیقت امر را برای آژی دهاک آشکار کرد و با زاری از او بخشش خواست. سپس آژی دهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید، موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژی دهاک که از او پرسید: «با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟» پاسخ داد: «پس از آن که طفل را به خانه بردم، تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم» و ماجرا را به طور کامل نقل نمود. آژی دهاک چون از ماجرا خبردار گردید خطاب به هارپاگ گفت: امشب به افتخار زنده بودن و پیدا کردن کوروش جشنی در دربار برپا خواهم کرد. پس تو نیز به خانه برو و خود را برای جشن آماده کن و پسرت را به اینجا بفرست تا با کوروش بازی کند. هارپاگ چنین کرد. از آنطرف آژی دهاک مغان را به حضور طلبید و در مورد کورش و خوابهایی که قبلاً دیده بود دوباره سوال کرد و نظر آنها را پرسید. مغان به وی گفتند که شاه نباید نگران باشد زیرا رویا به حقیقت پیوسته و کوروش در حین بازی شاه شده‌است پس دیگر جای نگرانی ندارد و قبلاً نیز اتفاق افتاده که رویاها به این صورت تعبیر گردند. شاه از این ماجرا خوشحال شد. شب هنگام هارپاگ خوشحال و بی خبر از همه جا به مهمانی آمد. شاه دستور داد تا از گوشتهایی که آماده کرده‌اند به هارپاگ بدهند ؛ سپس به هارپاگ گفت می‌خواهی بدانی که این گوشتهای لذیذ که خوردی چگونه تهیه شده‌اند.سپس دستور داد ظرفی را که حاوی سر و دست و پاهای بریده فرزند هارپاگ بود را به وی نشان دهند. هنگامی که ماموران شاه درپوش ظرف را برداشتند هارپاگ سر و دست و پاهای بریده فرزند خود را دید و گرچه به وحشت افتاده بود. خود را کنترول نمود و هیچ تغییری در صورت وی رخ نداد و خطاب به شاه گفت: هرچه شاه انجام دهد همان درست است و ما فرمانبرداریم.این نتیجه نافرمانی هارپاگ از دستور شاه در کشتن کوروش بود.

کوروش برای مدتی در دربار آژی دهاک ماند سپس به دستور وی عازم آنشان شد. پدر کوروش کمبوجیه اول و مادرش ماندانا از وی استقبال گرمی به عمل آوردند. کوروش در دربار کمبوجیه اول خو و اخلاق والای انسانی پارس‌ها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آن‌ها را آموخت و با آموزش‌های سختی که سربازان پارس فرامی‌گرفتند پرورش یافت. بعد از مرگ پدر وی شاه آنشان شد.



دورهٔ قدرت



بعد از آنکه کوروش شاه آنشان شد در اندیشه حمله به مادافتاد.دراین میان هارپاگ نقشی عمده بازی کرد.هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد ایشتوویگو(آژی دهاک)شورانید و موفق شد، کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد.با شکست کشور ماد به‌وسیله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود، پادشاهی ۳۵ سالهایشتوویگو پادشاه ماد به انتها رسید، اما به گفته هرودوت کوروش به ایشتوویگو آسیبی وارد نیاورد و او را نزد خود نگه داشت. کوروش به این شیوه در ۵۴۶ پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود.کوروش پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس نامید، در حالیکه بابل به او خیانت کرده بود، خردمندانه از قارون، شاه لیدی خواست تا حکومت او را به رسمیت بشناسد و در عوض کوروش نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید. اما قارون (کرزوس) در کمال کم خردی به جای قبول این پیشنهاد به فکر گسترش مرزهای کشور خود افتاد و به این خاطر با شتاب سپاهیانش را از رود هالسی (قزل‌ایرماق امروزی در کشور ترکیه) که مرز کشوری وی و ماد بود گذراند و کوروش هم با دیدن این حرکت خصمانه، از همدان به سوی لیدی حرکت کرد و دژسارد که آن را تسخیر ناپذیر می‌پنداشتند، با صعود تعدادی از سربازان ایرانی از دیواره‌های آن سقوط کرد و قارون (کروزوس)، شاه لیدی به اسارت ایرانیان درآمد و کوروش مرز کشور خود را به دریای روم و همسایگی یونانیان رسانید. نکته قابل توجه رفتار کوروش پس ازشکست قارون است. کوروش، شاه شکست خورده لیدی را نکشت و تحقیر ننمود، بلکه تا پایان عمر تحت حمایت کوروش زندگی کرد و مردمسارد علی رغم آن که حدود سه ماه لشکریان کوروش را در شرایط جنگی و در حالت محاصره شهر خود معطل کرده بودند، مشمول عفو شدند.

پس از لیدی کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد و به ترتیب گرگان (هیرکانی)، پارت، هریو (هرات)، رخج، مرو، بلخ، زرنگیانا (سیستان) و سوگود (نواحی بین آمودریا و سیردریا) و ثتگوش (شمال غربی هند) را مطیع خود کرد. هدف اصلی کوروش از لشکرکشی به شرق، تأ مین امنیت و تحکیم موقعیت بود وگرنه در سمت شرق ایران آن روزگار، حکومتی که بتواند با کوروش به معارضه بپردازد وجود نداشت. کوروش با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران، وسعت سرزمین‌های تحت تابعیت خود را دو برابر کرد. حال دیگر پادشاه بابِل از خیانت خود به کوروش و عهد ***ی در حق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشیمان شده بود. البته ناگفته نماند که یکی از دلایل اصلی ترس «نبونید» پادشاه بابِل، همانا شهرت کوروش به داشتن سجایای اخلاقی و محبوبیت او در نزد مردم بابِل از یک سو و نیز پیش‌بینی‌های پیامبران بنی اسرائیل درباره آزادی قوم یهود به دست کوروش از سوی دیگر بود.



آزادسازی یهودیان دربند و اجازهٔ بازگشت به و بازسازی اورشلیم توسط کوروش بزرگ

بابل بدون مدافعه در ۲۲ مهرماه سال ۵۳۹ ق.م سقوط کرد و فقط محله شاهی چند روز مقاومت ورزیدند، پادشاه محبوس گردید و کوروش طبق عادت، در کمال آزاد منشی با وی رفتار کرد و در سال بعد (۵۳۸ق.م) هنگامی که او در گذشت عزای ملی اعلام شد و خود کوروش در آن شرکت کرد. با فتح بابل مستعمرات آن یعنی سوریه، فلسطین و فنیقیه نیز سر تسلیم پیش نهادند و به حوزه حکومتی اضافه شدند. رفتار کوروش پس از فتح بابل جایگاه خاصی بین باستان‌شناسان و حتی حقوقدانان دارد. او یهودیان را آزاد کرد و ضمن مسترد داشتن کلیه اموالی که بخت النصر (نبوکد نصر) پادشاه مقتدر بابِل در فتح اورشلیم از هیکل سلیمان به غنیمت گرفته بود، کمک‌های بسیاری از نظر مالی و امکانات به آنان نمود تا بتوانند به اورشلیم بازگردند و دستور بازسازی هیکل سلیمان را صادر کرد و به همین خاطر در بین یهودیان به عنوان منجی معروف گشت که در تاریخ یهود و در تورات ثبت است علاوه بر این به همین دلیل دولت اسرائیل از کوروش قدردانی کرده و یادش را گرامی داشته‌است.



فرزندان



پس از مرگ کورش، فرزند ارشد او کمبوجیه به سلطنت رسید. وی، هنگامی که قصد لشگرکشی به سوی مصر را داشت، از ترس توطئه، دستور قتل برادرش بردیا را صادر کرد.{ولی بنا به کتاب سرزمین جاوید از باستانی پاریزی(کمبوجیه به دلیل بی احترامی فرعون به مردم ایران وکشتن 15 ایرانی به مصر حمله کرد که بردیه که در طول جنگ در ایران به سر میبرد برای انکه با کمبوجیه که برادر دوقلوی او بود اشتباه نشود با پنهان کردن خود از مردم به وسیله نقابی از خیانت به برادرش امتناع کرد ولی گویمات مغ با کشتن بردیه و شایعه کشته شدن کمبوجیه و با پوشیدن نقاب بر مردم ایران تا مدت کوتاهی پادشاهی کرد.)} در راه بازگشت کمبوجیه از مصر، یکی از موبدان دربار به نام گئومات مغ، که شباهتی بسیار به بردیا داشت، خود را به جای بردیا قرار داده و پادشاه خواند. کمبوجیه با شنیدن این خبر در هنگام بازگشت، یک شب و به هنگام باده‌نوشی خود را با خنجر زخمی کرد که بر اثر همین زخم نیز درگذشت. کورش بجز این دو پسر، دارای سه دختر به نام‌های آتوسا و آرتیستون و مروئه بود که آتوسا بعدها با داریوش اول ازدواج کرد و مادر خشایارشا، پادشاه قدرتمند ایرانی شد.

آتوسا دختر کوروش است. داریوش بزرگ با پارمیدا و آتوسا ازدواج کرد که داریوش بزرگ از آتوسا صاحب پسری بنام خشیارشا شد.

این تصویر تغییر اندازه یافته است.برای دیدن اندازه واقعی اینجا کلیک کنید اندازه واقعی تصویر 650x335.


آخرین نبرد



کوروش در آخرین نبرد خود به قصد سرکوب قوم ایرانی‌تبار سکا که با حمله به نواحی مرزی ایران به قتل و غارت می‌پرداختند (و بنابرروایتی ملکه‌شان به نام تهم‌رییش، از ازدواج با کوروش امتناع ورزیده بودبه سمت شمال شرقی کشور حرکت کرد میان مرز ایران و سرزمین سکاها رودخانه‌ای بود که لشگریان کورش باید از آن عبور می‌کردند. (کوروش در استوانه حقوق بشر می‌گوید: هر قومی که نخواهد من پادشاهشان باشم من مبادرت به جنگ با آنها نمیکنم.)این به معنی دمکراسی و حق انتخاب هست. پس نمی‌توان دلیل جنگ کوروش با سکا‌ها را نوعی دلیل شخصی بین ملکه و کوروش دید چون این مخالف دمکراسی کوروش هست. و اما جنگ با سکا به دلیل تعرض سکاها به ایران و غارت مال مردم بود.}. هنگامی که کورش به این رودخانه رسید، تهم‌رییش ملکه سکاها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد. یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین سکاها به نبرد بپردازند و یا اجازه دهند که لشگریان سکا از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند. کورش این دو پیشنهاد را با سرداران خود در میان گذاشت. بیشتر سرداران ایرانی او، جنگ در خاک ایران را برگزیدند، اما کرزوس امپراتور سابق لیدی که تا پایان عمر به عنوان یک مشاور به کورش وفادار ماند، جنگ در سرزمین سکاها را پیشنهاد کرد. استدالال او چنین بود که در صورت نبرد در خاک ایران، اگر لشگر کورش شکست بخورد تمامی سرزمین در خطر می‌افتد و اگر پیروز هم شود هیچ سرزمینی را فتح نکرد. در مقابل اگر در خاک سکاها به جنگ بپردازند، پیروزی ایرانیان با فتح این سرزمین همراه خواهد بود و شکست آنان نیز تنها یک شکست نظامی به شمار رفته و به سرزمین ایران آسیبی نمی‌رسد. کورش این استدلال را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. پیامد این نبرد کشته شدن کورش و شکست لشگریانش بود. تهم‌رییش سر بریده کوروش را در ظرفی پر از خون قرار داد و چنین گفت: «تو که با عمری خونخواری سیر نشده‌ای حالا آنقدر خون بنوش تا سیراب شوی» پس از این شکست، لشگریان ایران با رهبری کمبوجیه، پسر ارشد کورش به ایران بازگشتند. طبق کتاب «کوروش در عهد عتیق و قرآن مجید» نوشته دکتر فریدون بدره‌ای و از انتشارات امیر کبیر کوروش در این جنگ کشته نشده و حتی پس از این نیز با سکاها جنگیده‌است. منابع تاریخی معتبر در کتاب یادشده معرفی شده‌است.کوروش پادشاه بزرگ و انسان دوست بود


مقبره کوروش بزرگ



وصیت نامه



فرزندان من، دوستان من! من اکنون به پایان زندگی نزدیک گشته‌ام. من آن را با نشانه‌های آشکار دریافته‌ام. وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپندارید و کام من این است که این احساس در کردار و رفتار شما نمایانگر باشد، زیرا من به هنگام کودکی، جوانی و پیری بخت‌یار بوده‌ام. همیشه نیروی من افزون گشته است، آن چنان که هم امروز نیز احساس نمی‌کنم که از هنگام جوانی ناتوان‌ترم. من دوستان را به خاطر نیکویی‌های خود خوشبخت و دشمنانم را فرمان‌بردار خویش دیده‌ام. زادگاه من بخش کوچکی از آسیا بود. من آنرا اکنون سربلند و بلندپایه باز می‌گذارم. اما از آنجا که از شکست در هراس بودم ، خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم. حتی در پیروزی های بزرگ خود ، پا از اعتدال بیرون ننهادم. در این هنگام که به سرای دیگر می‌گذرم، شما و میهنم را خوشبخت می‌بینم و از این رو می‌خواهم که آیندگان مرا مردی خوشبخت بدانند. مرگ چیزی است شبیه به خواب . در مرگ است که روح انسان به ابدیت می پیوندد و چون از قید و علایق آزاد می گردد به آتیه تسلط پیدا می کند و همیشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنین بود که من اندیشیدم به آنچه که گفتم عمل کنید و بدانید که من همیشه ناظر شما خواهم بود ، اما اگر این چنین نبود آنگاه ازخدای بزرگ بترسید که در بقای او هیچ تردیدی نیست و پیوسته شاهد و ناظر اعمال ماست. باید آشکارا جانشین خود را اعلام کنم تا پس از من پریشانی و نابسامانی روی ندهد. من شما هر دو فرزندانم را یکسان دوست می‌دارم ولی فرزند بزرگترم که آزموده‌تر است کشور را سامان خواهد داد. فرزندانم! من شما را از کودکی چنان پرورده‌ام که پیران را آزرم دارید و کوشش کنید تا جوان‌تران از شما آزرم بدارند. تو کمبوجیه، مپندار که عصای زرین پادشاهی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت. دوستان یک رنگ برای پادشاه عصای مطمئن‌تری هستند. همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند . هر کس باید برای خویشتن دوستان یک دل فراهم آورد و این دوستان را جز به نیکوکاری به دست نتوان آورد. از کژی و ناروایی بترسید .اگر اعمال شما پاک و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد یافت ، ولی اگر ظلم و ستم روا دارید و در اجرای عدالت تسامح ورزید ، دیری نمی انجامد که ارزش شما در نظر دیگران از بین خواهد رفت و خوار و ذلیل و زبون خواهید شد . من عمر خود را در یاری به مردم سپری کردم . نیکی به دیگران در من خوشدلی و آسایش فراهم می ساخت و از همه شادی های عالم برایم لذت بخش تر بود. به نام خدا و نیاکان درگذشته‌ی ما، ای فرزندان اگر می خواهید مرا شاد کنید نسبت به یکدیگر آزرم بدارید. پیکر بی‌جان مرا هنگامی که دیگر در این گیتی نیستم در میان سیم و زر مگذارید و هر چه زودتر آن را به خاک باز دهید. چه بهتر از این که انسان به خاک که این‌همه چیزهای نغز و زیبا می‌پرورد آمیخته گردد. من همواره مردم را دوست داشته‌ام و اکنون نیز شادمان خواهم بود که با خاکی که به مردمان نعمت می‌بخشد آمیخته گردم. هم‌اکنون درمی یابم که جان از پیکرم می‌گسلد ... اگر از میان شما کسی می‌خواهد دست مرا بگیرد یا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزدیک شود و هنگامی که روی خود را پوشاندم، از شما خواستارم که پیکرم را کسی نبیند، حتی شما فرزندانم. پس از مرگ بدنم را مومیای نکنید و در طلا و زیور آلات و یا امثال آن نپوشانید . زودتر آنرا در آغوش خاک پاک ایران قرار دهید تا ذره ذره های بدنم خاک ایران را تشکیل دهد . چه افتخاری برای انسان بالاتراز اینکه بدنش در خاکی مثل ایران دفن شود. از همه پارسیان و هم‌ پیمانان بخواهید تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اینکه دیگر از هیچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گویند. به واپسین پند من گوش فرا دارید. اگر می‌خواهید دشمنان خود را تنبیه کنید، به دوستان خود نیکی کنید.



ذوالقرنین



درباره شخصیت ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، چندگانگی وجود دارد و این که به واقع ذوالقرنین چه کسی است به طور قطعی مشخص نشده‌است.

کوروش سردودمان هخامنشی، داریوش بزرگ، خشایارشا، اسکندر مقدونی گزینه‌هایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی درباره آنها بررسی‌هایی انجام شده، اما با توجه به اسناد و مدارک تاریخی و تطبیق آن با آیه‌های قرآن، تورات، و انجیل تنها کوروش بزرگ است که موجه‌ترین دلایل را برای احراز این لقب دارا می‌باشد. شماری از فقهای معاصر شیعه نیز کوروش را ذوالقرنین می‌دانند. آیت الله طباطبایی، آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله صانعی از معتقدان این نظر هستند.

وصیت نامه داریوش کبیر









  وصیت نامه داریوش کبیر

اینک که من از دنیا می روم، بیست و پنج کشور جز امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند، جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد .

اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور دریک زر در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش تو باید به این حزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی، من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه بر گردان .

مادرت آتوسا ( دختر کورش کبیر ) بر گردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .

ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یاسه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این که غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود .

هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازات کنی چون با تو دوست اند و تو ناچاری رعایت دوستی نمایی.

کانالی که من می حواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ( کانال سوئز ) به اتمام نرسید و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد، تو باید آن کانال را به اتمام رسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .

اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا این که در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .

توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران. هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حکومت زیاد با مردم تماس نخواهند داشت .

افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند ، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا این که وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند .

امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این که فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد .

همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .

بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم مردم و تو نیز خواهید مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند، اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا این که بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند.

زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند، زیرا کسی که مدعیست اگر قضاوت کند ظلم خواهد کرد.

هرگز از آباد کردن دست برندار زیرا که اگر از آبادکردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قائده اینست که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود، در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده .

عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای .

بیش از این چیزی نمی گویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو اینجا حاضراند کردم تا این که بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است .





وصیت نامه کوروش هخامنشی

وصیت نامه کوروش هخامنشی

 

       ای پروردگار بزرگ ، خداوند نیاکان من ، ای آفتاب و ای خدایان این قربانیها را از من بپذیرید و سپاس و نیایش مرا نیز در ازای عنایاتی که نسبت به من فرموده و در همه زندگانیم به وسیله علایم آسمانی ، نوای پرندگان و ندای انسان ارشادم کرده اید که چه باید بکنم و از چه کارها احتراز نمایم .به خصوص قدر شناسی بی حد و قیاس دارم که هیچ گاه مرا از یاری و حمایت خود محروم نداشته اید و هرگز حتی در حین نهایت کامیابی باز مقهور غرور نشده ام . اکنون از درگاه متعال شما در خواست دارم زندگی فرزندانم ، زن ، دوستانم و وطنم را قرین نیکی و سعادت بدارید و مرگ مرا هم مانند زندگانیم توام با عزت و افتخار .

 

       پسران من و شما ای دوستانم ، پایان عمر من فرا رسیده است . من این حالت درگذشت را بنا بر آثار و قراینی درک می کنم . وقتی که از میان شما رفتم باید به وسیله گفتار و عمل نشان دهید که مرد سعیدی بوده ام .هنگامی که کودک بودم و باز در اوان جنوانی و روزگار سالخوردگی از نعمتها و خوشیهای هر یک از آن مراحل نیک برخوردار شده ام ، با مرور زمان بر قدرتم پیوسته افزوده شده است اما در زمان کهولت نا توان تر از عهد جوانی نبوده ام و به خاطر ندارم اقدام به کاری کرده باشم و یا چیزی طلب نموده باشم ولی کامیاب نشده باشم .به علاوه دوستانم را به وسیله نیکیها بهره مند و خوشبخت و دشمنان خود را خوار و زبون کرده ام و این سرزمین نیاکان خویش را که پیش از من نام و نشانی در آسیا نداشت به اوج ترقی و تعالی رسانیده ام و حتی یکی از کشورهای مسخر خویش را از دست نداده ام . در سراسر زندگی به آنچه خواسته ام رسیده ام و همواره نگران که مبادا به شکستی دچار آیم یا خبر نکبت باری بشنوم و همین بیم و نگرانی مانع از آن شد که به شیوه سبک سران زیاده از خود راضی و غره شوم . اینک که از میان شما می روم پسرانم را باز می گذارم ،همان فرزندانی که هدیه خدائی اند . وطن خود و دوستانم را سرفراز می گذارم و می گذرم . شکی نیست که همگان مرا خوش بخت خواهند پنداشت و یاد مرا ارجمند و گرامی خواهند داشت . اکنون باید دستوراتی راجع به کشورم و دستگاه پادشاهی خویش بدهم تا پس از درگذشتم میان شما اختلافی پیش نیاید . ای پسرانم ، من هر دو شما را یکسان دوست دارم . اما فرزند ارشدم را که بر اثر عمر طولانی تر تجربیات بیشتری دارد رهبر جرگه آزاد مردان و راهنمای کار و عمل بر می گزینم . خودم نیز در وطنم که خانه عزیز همه ماست به همین گونه بار آمده ام که در قبال بزرگتران ، برادران و هم وطنانم در شهر یا جلسات و یا در حین مذاکرات گذشت و مدارا نمایم . هر دو شما را هم به همین سان پرورش داده ام که نسبت به بزرگتران خود احترام نمایید و دیگران که از شما جوان ترند شرط و ادب و احترام را رعایت نمایند . اینها موازین و قواعدی است که به دست شما می سپارم و آن حاصل تجربه های زندگی و موافق با عادات و رسوم ملی و جزو آیین ماست .

 

       ای کمبوجیه ، پادشاهی توراست و این عین مشیت خداوندی است و تا آنجا نیز که به خودم مربوط است و به تو ای تانا اوکسار ( بردیا )حکومت خطه های ماد ، ارمنستان و کادوسیان را می سپارم . هر چند که پهناوری حصه برادر ارشدت بیشتر است و او عنوان شاهی نیز دارد تو با یان سه قطعه سهم خویش به عقیده من خوشی بیشتری خواهی داشت و گمان نمی کنم که از اسباب کامیابی و رفاه چیزی کم و کسر داشته باشی . آنچه دل و جان آدمی را وجد و جلا می بخشد در اختیار توست اما به آنچه دور از اختیار و دسترسی است ولع نمودن و غم گرفتاریهای بسیار داشتن ، از رشک کامیابیهای من دمی نیاسودن ، در راه دیگران چاه کندن و یا خود در دام بلا افتادن ، اینها نصیب و بار برادر تاج دار توست و موانعی است که مجال و فراغتی برای آسایش او باقی نخواهد گذاشت و تو ای کمبوجیه خود بهتر می دانی و گفتن من لزومی ندارد که آنچه تخت و تاجت را حفظ کند این عصای شاهی من نیست بلکه وجود یاران صدیق و وفا دار است . صداقت آنها نگهبان حقیقی تو وو مایه اقتداری است که هیچگاه بی هوده نخواهد بود . ولی همیشه در این اندیشه باش که درستی و وفا مانند علف صحرا به خودی خود رشد و نما ندارد ، زیرا اگر نهادی بود در همه افراد یکسان مشاهده می گردید . چنان که خاصیت تمام مواد طبیعی نسبت به همه افراد بشر مساوی است . هر رهبری باید پیروانی صدیق برای خود فراهم سازد و این منظور با تهدید و زور حاصل شدنی نیست بلکه لازمه آن احسان و مهربانی است .خداوند رشته محکم برادری را استوار فرموده است که اثرات و نتایج بی شمار دارد . شما نیز رفتار خود را بر این قاعده آسمانی نهاده آن را وسیله مهر ورزی متقابل قرار دهید . هر گاه چنین کنید هیچ قدرتی دیگر بر نیروی دو برادر چیرگی نخواهد یافت . آن کسی که در فکر برادر است به خویش نیکی می رساند . چه کس دیگری به قدر برادر خواستار بزرگی و سربلندی برادر است ؟ و چه کسی به وسیله ای دیگر مگر اقتدار برادر مصون از خطر ؟ ای تانا اوکسار مبادا هیچ کس بهتر و بیشتر از تو نسبت به برادرت اطاعت نماید و در حمایت وی از تو کوشا تر باشد . برکات قدرت او و یا ادبار و بدبختی او زودتر از هر کس به تو خواهد رسید . پس خودت انصاف بده که در ازای کمترین محبت از کدام ناحیه خیر و خوشی بیشتری انتظار توانی داشت و در مقابل مدد و حمایت خودت یاری و حمایت بیشتر ؟ آیا سخت تر از سردی و برودت بین دو برادر چیزی هست ؟ کدام قدر و احترامی گرامی تر از احترام متقابل دو برادر می شود ؟ ای کمبوجیه تو نیز بدان که فقط برادری که در قلب برادر کانون محبتی دارد از مکر و فسون مردم زمانه مصون خواهد بود . ای هر دو فرزندم شما را به خدایان اجداد خویش سوگند می دهم که اگر به خوشنودی خاطرم علاقه دارید با هم خوب باشید و خیال نکنید چون از میان شما بروم پاک نیست و نابود شده ام . شما با دیدگان ظاهری خود هیچگاه روحم را ندیده اید اما همواره شاهد اثراتش بوده اید . ایا ندیده اید که روح مقتولان چه اتشی در جان جنایت کاران می افکند و شراره انتقام چه طوفانی در وجود تبهکاران بر می انگیزد ؟ آیا خیال می کنید اگر آدمیان می دانسته اند که ارواح آنها هیچگونه قدرتی ندارد باز احترام و ستایش مردگان دوام می یافت ؟

 

       ای فرزندانم بدانید که هستی روح انسان فقط تا وقتی نیست که در این تن فانی است و تا از بدن رفت ، نابود می شود . نه ، به عقیده من تا موقعی که روح در کالبد ماست مایه زندگی تن است و این تصور به نظر من دور از امکان که با جدایی از بدن بی جان ، روح نیست و نابود می گردد . برعکس پس از رهایی از تن که سرانجام پاک و منزه و از بندها آزاد می شود به عالی ترین مدارج عضم و تعالی خواهد رسید . وقتی که بدن ما به حالت انحلال افتاد هر یک از اجزای ترکیبی آن به عنصر اصلی خود باز می گردد . در هر حال خواه روح فانی شود یا باقی بماند ، باز دیدنی نیست . ملاحظه کنید این دو عامل توامان کامل ، یعنی مرگ و خواب چه شباهت عظیمی با هم دارند . در خواب است که روح انسان حد اعلای جنبه ملکوتی خود را باز می یابد و آنچه را که شدنی است و در پیش است در می یابد زیرا که در حالت خواب بیش از هر موقع دیگر روح آزاد است . پس اگر آنچه می گویم حقیقت باشد و روح فقط از بدن جدا و آزاد می شود بر شما است که در تکریم و نیایش روح من بکوشید و به آنچه اندرز می دهم رفتار کنید و اگر هم چنین نباشد و هستی روح به بقای تن بسته باشد و فانی می شود ، خداوند همواره جاودانی است و بر همه امور عالم ناظر و قادر متعال و نگهبان نظم کرداری جهان است و عظمت و خیر او به وهم و خیال در نیاید .

 

       ای فرزندان ، پس از خدا بترسید و هرگز در پندار و گفتار و رفتار به راه گناه نروید .بعد از پروردگار ، انتظارم از شما این است که به افراد بشر که در نتیجه زاد و ولد جاودانی هستند احترام بگذارید ، زیرا که خدایان شما را در ظلمت مستور نمی دارند بلکه کردار شما در انظار نیک هویدا است . هر گاه اعمال شما قرین نیکی و داد باشد نفوذ و قدرت شما درخشان خواهد نمود ، اما اگر در صدد صدمه و آزار یکدیگر برآیید اعتماد همگان از شما سلب خواهد شد ، چون تا معلوم شود که نسبت به کسی که بیش از همه باید احترام و محبت ورزید اندیشه آزار دارید ، هیچ کس اگر خود نیز مایل باشد باز به شما اطمینان نخواهد داشت .پس اگر سخنانم به اندازه کافی خوش اثر و نافذ باشد و به رعایت وظایف خود نسبت به یکدیگر آشنا می شوید چه بهتر و گرنه تاریخ که بهترین مربی است به شما درس عبرت خواهد داد . زیرا که والدین همواره درباره فرزندان خویش علاقه دارند و برادران نسبت به یکدیگر . اما مواردی هم بر خلاف این قاعده طبیعی پیش آمده است . از این رو خود درست بنگرید که کدام راه نتیجه بهتری داشته است و ار آن پیروی کنید که عین صلاح و رستگاری است .

      

       وقتی که از دنیا رفتم بدنم را در تابوت زر یا نقره و یا هر گونه حفاظ دیگری نگذارید ، بلکه هر چه زودتر دفن کنید و چه بهتر که در آغوش خاک که مادر همه نعمتهای نیک و نازنین است و نگهبان چیزهای خوب و سودمند ، آرام گیرم . من در همه عمر خود خواستار خیر و صلاح آدمیان بوده ام و بس نیکو است که در دل خاک که ولی نعمت بشر است بمانم . ایرانیان و یارانم را بر مزارم فرا آورید تا شریک آسودگی و سعادتم باشند و تهنیتم گویند که سرانجام ، رستگار از دنیا رفته ام و دیگر بار غصه و ادبار ندارم . خواه من با خدایان قرین شوم و یا نا کام به همه آنها که هنگام دفن جنازه ام حضور دارند ، پیش از فرا رفتن به خاطر وجودی که سعادتمند زیسته است بخششها کنید و این آخرین حرفم را نیز در خاطر یسپارید : « اگر بخواهید دشمنان خود را خوار کنید ، با دوستان خویش خوبی کنید »

چهارشنبه‌سوری' نام جشنی است که تغییر یافته

چهارشنبه‌سوری' نام جشنی است که تغییر یافته مراسم باستانی پنج روز آخر سال به نام پنج روز پنجه و برگرفته از آیین زرتشتی است که ایرانیان از ۱۷۰۰ سال پیش از میلاد تاکنون در پنج روز آخر هر سال، آن را با برافروختن آتش و جشن و شادی در کنار آن برگزار می‌کنند.[۱] در گاه‌شمار زرتشتیان سال ۳۶۵ روز شامل ۱۲ ماه که هرکدام دقیقاً ۳۰ روز است و ۵ روز در انتهای سال جدا از ماه‌ها است که این ۵ روز پنجه نامیده‌می‌شود که البته در هر ۴ سال یک بار ۶ روز می‌شود و در این گاهشمار روزی به عنوان چهارشنبه و به طورکلی ۷ روز هفته وجود ندارد بلکه ۳۰ روز ماه و ۵ روز انتهای سال را هرکدام با نام خاصی نام‌گذاری می‌شود.[۲] ایرانیان قبل حمله تازیان این ۵ روز آخر سال را با روش‌کردن آتش جشن می‌گرفتند و بر این اعتقاد بوده و هستند که در این ۵ روز ارواح درگذشتگان به زمین سفر می‌کنند و با همراه خانواده‌هایشان و برای آنها برکت، دوستی و پاکی در سال آینده طلب خواهند‌کرد ولی بعد از حمله تازیان به دلیل مخالفت‌های آن‌ روزگار در برپایی این مراسم ایرانیان روز چهارشنبه را که نزد اعراب نحس بوده را انتخاب کردند و آتش افروزی در این روز را با نحسی آن روز توجیه کردند.[۳] البته مراسمی که امروزه جریان دارد به طوری کلی متفاوت با آن روزگار است چون از نظر زرتشتیان آتش نماد مقدسی است و پریدن از روی آن به نوعی بی‌احترامی به آن نماد تلقی می‌شود.[۴] جشن آتش در واقع پیش درآمد جشن نوروز است که نوید دهنده رسیدن بهار و تازه شدن طبیعت است. واژه چهارشنبه سوری از دو وازه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته‌است و سوری که به معنی سرخ است ساخته شده‌است. آتش بزرگی تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته می‏شود[۵] که این آتش معمولا در بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن می‏کنند و از آن می‏پرند آغاز می‏شود و در زمان پریدن می‏خوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من» در واقع این جمله نشانگر یک تطهیر و پاک‌سازی مذهبی است که واژه سوری به معنی سرخ به آن اشاره دارد.[۶] به بیان دیگر شما خواهان آن هستید که آتش تمام رنگ پریدیگی و زردی، بیماری و مشکلات شما را ازتان بگیرد و بجای آن سرخی و گرمی و نیرو به شما بدهد. این جشنی نیست که وابسته به دین افراد باشد و در میان پارسیان یهودی و مسلمان‏، ارمنی‏ها، ترک‏ها، کردها و زرتشتی‏ها رواج دارد. در حقیقت این جشن و نقش بارز آتش در آن به علت احترام گذاشتن به دین زرتشتی است.

در شاهنامه فردوسی اشاره‌هایی درباره بزم چهارشنبه‌ای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان دهنده کهن بودن این جشن است. مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شده‌است.[۷]

امروزه در شهرهای سراسر جهان که جمعیت ایرانیان در آن‌ها زیاد است، آتش‌بازی و انفجار ترقه‌ها و فشفشه‌ها نیز متداول است.[۸] در سال‌های اخیر، رسانه‌های ایران توجه بیشتری به خطرات احتمالی ناشی از این مواد نشان می‌دهند.[۹]

چهارشنبه سوری

 چهارشنبه سوری 

یکی از آئینهای سالانه ایرانیان چهارشنبه سوری یا به عبارتی دیگر چارشنبه سوری است. ایرانیان آخرین سه شنبه سال خورشیدی را با بر افروختن آتش و پریدن از روی آن به استقبال نوروز می روند.

 

چهارشنبه سوری، یک جشن بهاری است که پیش از رسیدن نوروز برگزار می شود.


مردم در این روز برای دفع شر و بلا و برآورده شدن آرزوهایشان مراسمی را برگزار می کنند که ریشه اش به قرن ها پیش باز می گردد.

 

 مراسم ویژه آن در شب چهارشنبه صورت می گیرد برای مراسم در گوشه و کنار کوی و برزن نیز بچه ها آتش های بزرگ می افروزند و از روی آن می پرند و ترانه (سرخی تو از من ، زردی من از تو ) می خوانند.

 

 

ظاهرا مراسم چهارشنبه سوری برگرفته از آئینهای کهن ایرانیان است که همچنان در میان آنها و با اشکال دیگر در میان باقی بازماندگان اقوام آریائی رواج دارد.

اما دکتر کورش نیکنام موبد زرتشتی و پژوهشگر در آداب و سنن ایران باستان، عقیده دارد که چهارشنبه سوری هیچ ارتباطی با ایران باستان و زرتشتیان ندارد و شکل گیری این مراسم را پس از حمله اعراب به ایران می داند.

 

 

در ایران باستان هفت روز هفته نداشتیم.در ایران کهن هر یک از سی روز ماه، نامی ویژه دارد، که نام فرشتگان است. شنبه و یکشنبه و... بعد از تسلط اعراب به فرهنگ ایران وارد شد. بنابراین اینکه ما شب چهارشنبه ای را جشن بگیریم( چون چهارشنبه در فرهنگ عرب روز نحس هفته بوده ) خودش گویای این هست که چهارشنبه سوری بعد از اسلام در ایران مرسوم شد."

 

"برای ما سال ۳۶۰ روز بوده با ۵ روز اضافه ( یا هر چهار سال ۶ روز اضافه ). ما در این پنج روز آتش روشن می کردیم تا روح نیاکانمان را به خانه هایمان دعوت کنیم."

 

"بنابراین، این آتش چهارشنبه سوری بازمانده آن آتش افروزی ۵ روز آخر سال در ایران باستان است و زرتشتیان به احتمال زیاد برای اینکه این سنت از بین نرود، نحسی چهارشنبه را بهانه کردند و این جشن را با اعتقاد اعراب منطبق کردند و شد چهارشنبه سوری."

بخش کردن ماه به چهار هفته در ایران ،پس از ظهور اسلام است و شنبه و یک شنبه و دوشنبه و ........نامیدن روز های هفته از زمان رواج آن .شنبه واژه ای سامی و درآمده به زبان فارسی و در اصل "شنبد" بوده است.

 


"
سور "در زبان و ادبیات فارسی و برخی گویش های ایرانی به معنای "جشن"،"مهمانی"و "سرخ" آمده است

    

مراسم چهارشنبه سوری 

 

بوته افروزی 

 

در ایران رسم است که پیش از پریدن  آفتاب، هر خانواده بوته های خار و گزنی را که از پیش فراهم کرده اند روی بام یا زمین حیاط خانه و یا در گذرگاه در سه یا پنج یا هفت «گله» کپه می کنند. با غروب  آفتاب و نیم تاریک شدن آسمان، زن و مرد و پیر و جوان گرد هم جمع می شوند و بوته ها  را آتش می زنند. در این هنگام از بزرگ تا کوچک هر کدام سه بار از روی بوته های  افروخته می پرند، تا مگر ضعف و زردی ناشی از بیماری و غم و محنت را از خود بزدایند  و سلامت و سرخی و شادی به هستی خود بخشند. مردم در حال پریدن از روی آتش ترانه هایی  می خوانند.

زردی من از تو ، سرخی تو از من 

غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا 

ای شب چهارشنبه ، ای کلیه جاردنده ، بده مراد بنده 

 

خاکستر چهارشنبه سوری، نحس است، زیرا مردم هنگام پریدن از روی آن، زردی و ییماری خود را، از راه جادوی سرایتی، به آتش می دهند و در عوض سرخی و شادابی آتش را به خود منتقل می کنند. سرود "زردی من از تو / سرخی تو از من"

هر خانه زنی خاکستر را در خاک انداز جمع می کند، و آن را از خانه بیرون می برد و در سر چهار راه، یا در آب روان می ریزد. در بازگشت به خانه، در خانه را می کوبد و به  ساکنان خانه می گوید که از عروسی می آید و تندرستی و شادی برای خانواده آورده است.
در این هنگام اهالی خانه در را به رویش می گشایند. او بدین گونه همراه خود  تندرستی و شادی را برای یک سال به درون خانه خود می برد. ایرانیان عقیده دارند که با افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار فضای خانه را از موجودات زیانکار می پالایند و دیو پلیدی و ناپاکی را از محیط زیست دور و پاک می سازند. برای این که آتش آلوده   نشود خاکستر آن را در سر چهارراه یا در آب روان می ریزند تا باد یا آب آن را با خود 
ببرد.

 

مراسم کوزه شکنی 

مردم پس از آتش افروزی مقداری زغال به نشانه سیاه بختی،کمی نمک به علامت شور چشمی، و یکی سکه دهشاهی به نشانه تنگدستی در کوزه ای سفالین  می اندازند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر خود می چرخاند و آخرین نفر ، کوزه را بر سر بام خانه می برد و آن را به کوچه پرتاب می کند و می گوید: «درد و بلای خانه را ریختم  به توی کوچه» و باور دارند که با دور افکندن کوزه، تیره بختی، شور بختی و تنگدستی را از خانه و خانواده دور می کنند.  

 

همچنین گفته میشود وقتی میتراییسم از تمدن ایران باستان در جهان گسترش یافت،در روم وبسیاری از کشورهای اروپایی ،روز 21 دسامبر ( 30 آذر )  به عنوان تولد میترا جشن گرفته میشد.ولی پس از قرن چهارم میلادی در پی اشتباهی که در محاسبه روز کبیسه رخ داد . این روز به 25 دسامبر انتقال یافت

 

فال گوش نشینی 

زنان و دخترانی که شوق شوهر کردن دارند، یا آرزوی زیارت و مسافرت، غروب شب چهارشنبه نیت می کنند و از خانه بیرون می روند و در سر گذر یا سر چهارسو می ایستند و گوش به صحبت رهگذران می سپارند و به نیک و بد گفتن و تلخ و شیرین صحبتکردن رهگذران تفال می زنند. اگر سخنان دلنشین و شاد از رهگذران بشنوند، برآمدن حاجتو آرزوی خود را برآورده می پندارند. ولی اگر سخنان تلخ و اندوه زا بشنوند، رسیدن به مراد و آرزو را در سال نو ممکن نخواهند دانست.

 

   قاشق زنی

زنان و دختران آرزومند و حاجت دار، قاشقی با کاسه ای مسین برمی دارند و شب هنگام در کوچه و گذر راه می افتند و در برابر هفت خانه می ایستند و بی آنکه حرفی بزنند پی در پی قاشق را بر کاسه می زنند. صاحب خانه که می داند قاشق زنان نذر و حاجتی دارند، شیرینی یا آجیل، برنج یا بنشن و یا مبلغی پول در کاسه های آنان می گذارد. اگر قاشق زنان در قاشق زنی چیزی به دست نیاورند، از برآمدن آرزو و حاجت خود ناامید خواهند شد. گاه مردان به ویژه جوانان، چادری بر سر می اندازند و برای خوشمزگی و تمسخر به قاشق زنی در خانه های دوست و آشنا و نامزدان خود می روند.

 

آش چهارشنبه سوری  

خانواده هایی که بیمار یا حاجتی داشتند برای برآمدن حاجت و بهبود یافتن بیمارشان نذر می کردند و در شب چهارشنبه آخر سال «آش ابودردا» یا «آش بیمار» می پختند و آن را اندکی به بیمار می خوراندند و بقیه را هم در میان فقرا پخش می کردند.

 

تقسیم آجیل چهارشنبه سوری

زنانی که نذر و نیازی می کردند در شب چهارشنبه آخر سال، آجیل هفت مغز به نام «آجیل چهارشنبه سوری» از دکان رو به قبله می خریدند و پاک می کردند و میان خویش و آشنا پخش می کردند و می خورند. به هنگام پاک کردن آجیل، قصه مخصوص آجیل چهارشنبه، معروف به قصه خارکن را نقل می کردند. امروزه، آجیل چهارشنبه سوری جنبه نذرانه اش را از دست داده و از تنقلات شب چهارشنبه سوری شده است.

 

 گرد آوردن بوته، گیراندن و پریدن از روی آن و گفتن عبارت "زردی من از تو، سرخی تو از من" شاید مهمترین اصل شب چهارشنبه سوری است. هر چند که در سالهای اخیر متاسفانه این رسم شیرین جایش را به ترقه بازی و استفاده از مواد محترقه و منفجره خطرناک داده است

پس امیدورام دوستان عزیز با خواندن این مطالب قشنگی این رسم را با انجام کارهای خطرناک و استفاده از ترقه های خطرناک خراب نکنند 

مراسم دیگری مانند  توپ مروارید ، فال گوش ، آش نذری پختن ، آب پاشی ، بخت گشائی دختران ، دفع چشم زخمها ، کندرو خوشبو ، قلیا سودن ، فال گزفتن هم در این شب جزو مراسمات جالب و جذاب می باشد

 


 

   تحریف آیین چهارشنبه سوری

 

یافته های پزوهشی نشان می دهد که تمامی آیین ها و یادمان هایی که مردم ایران در هنگامه گوناگون بر پا می داشتند و بخشی از آنها همچنان در فرهنگ این سرزمین پایدار شده است ، با منش ، اخلاق و خرد نیاکان ما در آمیخته بود و در همه آنها ، اعتقاد به پروردگار ، امید به زندگی ، نبرد با اهریمنان و بدسگالان و مرگ پرستان ، در قالب نمادها ، نمایش ها و آیین های گوناگون نمایشی گنجانده شده بود .

رفتار خشونت آمیز و مغایر با عرف و منش جامعه نطیر آنچه که امروزه تحت نام چهارشنبه سوری شاهد آن هستیم ، در هیچکدام از این آیین ها دیده نمی شود .

 

بهتر است بگوییم ، کسانی که با منفجر کردن ترقه و پراکندن آتش سلامتی مردم را هدف می گیرند ، با تن دادن به رفتاری آمیخته به هرج و مرج روحی ، آیین چهارشنبه سوری را تحریف کرده اند

معرفی و مشخصات گوشی C5 از شرکت Nokia



مشخصات :

باند فرکانس

شبکه نسل دوم : GSM 850 / 900 / 1800 / 1900

شبکه نسل سوم : HSDPA 850 / 900 / 2100

تاریخ معرفی : فوریه 2010

تاریخ عرضه : فصل دوم 2010

سایز گوشی : -

وزن : -

صفحه نمایش : TFT

سایز صفحه نمایش : 2.2اینچ

تفکیک رنگ : 16 میلیون رنگ

رزولیشن : 320x 240 پیکسل

زنگ : MP3 , ویبره

اسپیکر : دارد

پایه خروجی صدا : جک 3.5 میلیمتری

دفترچه تلفن : تقریبا نامحدود برای شماره و مشخصه به همراه تصویر تماس گیرند

گزارش تماسها : تقریبا نامحدود

حافظه داخلی : 50 مگابایت

ورودی کارت حافظه : دارد

نوع کارت حافظه : (microSD (TransFlash

پشتیبانی کارت حافظه : 16 گیگابایت

کارت حافظه همراه : -

Class 10 (4+1/3+2 slots), 32 - 48 kbps : GPRS

Class 10, 236.8 kbps : EDGE

HSDPA 7.2 Mbps : 3G

وایرلس : ندارد

بلوتوث : دارد , v2.1 with A2DP

USB : دارد , microUSB v2.0

دوربین : 3.15 مگاپیکسل , 2048x1536 pixels

فیلمبرداری : دارد

دوربین ثانویه : ندارد

سیستم عامل : Symbian OS 9.3, S60 rel. 3.2

CPU : -

پیام : SMS, MMS, Email,IM

مرورگر : WAP 2.0/xHTML, HTML

رادیو : رادیو

بازی : دارد

GPS : دارد

جاوا : دارد , MIDP 2.0

رنگبندی : مشکی , سفید

باطری : Standard battery, Li-Ion

بررسی تخصصی Nokia X6 :

بررسی تخصصی Nokia X6 :

در دنیای نوکیا همه چیز دارای سیر تکاملی است تا یک انقلاب , پس نباید انتظار داشت که مشخصات X6 موجب تحیر و شگفتی شود .
گوشی X6 گام بعدی نوکیا برای هدایت بازار در مورد گوشی های لمسی است . در حقیقت , گوشی های لمسی با سیستم عامل سیمبین در تلاش برای رسیدن به یک معیار استاندارد در بین کاربران هستند .
و X6 ادعا می کند که صفحه نمایش خازنی خود می تواند پاسخگو باشد . همچنین X6 اولین گوشی گران قیمت و رده بالا از سری XpressMusic است .




مزایا :

• پشتیبانی از چهار باند GSM
• پشتیبانی از سه باند 3G به همراه HSDPA
• صفحه نمایش 3.2 اینچی با قابلیت نمایش 16 میلیون رنگ , TFT لمسی خازنی
• ویرایش پنجم سیمبین سری 60
• سی پی یو ARM 11 434 MHz , حافظه ی RAM 128 MB
• دوربین 5 مگاپیکسل با دو فلاش LED و اتوفوکوس
• ظبط ویدئو VGA با 30 فریم در ثانیه
• Wi-Fi 802.11 b/g و تکنولوژی UPnP
• دارای گیرنده ی GPS
• دارای حافظه ی داخلی 32GB
• رادیو FM با RDS
• بلوتوث و USB ورژن 2.0
• جک صوتی استاندارد 3.5 میلی متری
• کیفیت عالی صدا
• حسگر Proximity برا خاموش شدن خودکار صفحه نمایش
• حسگر شتابسنج برای چرخش خودکار منو و بازی های حرکتی
• اسپیکر استریو
• خروجی تلوزیون
• صفحه کلید مجازی QWERTY به صورت افقی
• برنامه Ovi Maps 3.0 Touch
• سرویس Ovi و MySpace


معایب :

• قیمت بالای X6
• اینتر فیس ضعیف
• مرورگر لمسی وب و پشتیبانی از فلش خوب نیست
• عدم وجود مجوز راهنمای صوتی مسیر یابی
• عدم وجود مرورگر Office به صورت از پیش نصب شده
• عدم شارژ باتری به وسیله ی USB
• خوانایی ضعیف در زیر نو افتاب
• گالری تصاویر کند
• عدم پشتیبانی از DivX/XviD
• عدم وجود محل کارت حافظه microSD

همان طور که در دو لیست بالا مشاهده می شود , تقریبا تغییر جدیدی در بسته ی نرم افزاری وجود ندارد . پس قیمت بالا احتمالا مربوط به سخت افزار گوشی می شود .
رابط کاربری سری 60 مشکلات بسیاری دارد , پس نوکیا X6 تقریبا به جز این مورد , در بقیه موارد نسبتا کامل و بی عیب است .



X6دارای یک جعبه ی جزئی است و اقلام چندانی در آن ندارد ولی وجود هدست WH-500 یک مزیت محسوب می شود .


هدست WH-500 مطمئنا از بهترین تجهیزات صوتی نیست ولی تفاوت چندانی با آنها ندارد . کیفیت صدای آن با کیفیت هدفون های معمولی که نوکیا اغلب به کار میبرد , خیلی فاصله دارد . ریموت هدست نیز به خوبی طراحی شده است .


نوکیا تصور کرده ( البته کاملا منطقی است ) که کابران به هدست دیگری نیاز نخواند داشت و بنابراین آنرا به صورت کاملا یکپارچه طراحی کرده اند ( به جای استفاده از ریموت تفکیک پذیر ) .
به یاد داشته باشید که نوکیا در برخی بازار ها , X6 را با هندزفری معمولی دیگری , به جای WH-500 به فروش می رساند . پس بهتر است قبل از خرید جعبه را چک کنید .
در جعبه , شارژر و کابل microUSB نیز وجود دارد . خوشبختانه این دفعه نوکیا به جای کابل کوتاه ( که معمولا به گوشی های رده متوسط اختصاص می دهد ) یک کابل استاندارد قرار داده است .
یک کتابچه ی کوچک به همراه کلیدی برای فعال سازی سرویس Comes with Music و نیز یک CD و دفترچه ی راهنما وجود دارد .

چرخش 360 درجه ی Noki X6 :

با ابعاد 111 x 51 x 13.8 میلی متر , X6 به خوبی در دست جا میگیرد . در جیب هم جای چندانی نمی گیرد ولی تاچ اسکرین ها از این هم باریک تر هستند .
وزن 122 گرم , تقریبا در حدی است که شما از یک گوشی با این ابعاد انتظار دارید .


مطمئنا نقطه ی قوت ی نوکیا X6 , صفحه نمایش 3.2 اینچی آن با قابلیت نمایش 16 میلیون رنگ و وضوح 360 x 640 پیکسل است .
ابعاد آن حدودا برای یک گوشی تاچ اسکرین برای جا شدن در جیب متوسط است .
تا کنون صفحه نمایش های WVGA بسیاری دیده ایم که دارای پیکسل های بیشتری بوده اند , پس آن را نمیتوان موفقیت بزرگی به حساب اورد .
نوآوری اصلی صفحه نمایش X6 , تکنولوژی خازنی آن است ولی مشکل آن اینست که استفاده از ان با دستکش , قلم و یا ناخن بلند غیر ممکن است .

برای بررسی میزان دقت صفحه نمایش X6 , ازمایشی بوسیله ی کشیدن خط های مستقیم انجام شد .
هر لرزشی در انها , خاطاهای سخت افزاری را نشان می دهد ولی خوشبختانه , تقریبا لرزشی دیده نشد و X6 در بالای هرم گوشی های خازنی قرار گرفت .
متاسفانه , سخت افزار تعبیه شده برای داشتن بهترین عکس العمل , به اندازه کافی قدرتمند نیست در صورتیکه که در منوهای ساده میتوان مشاهده کرد که میزان حساسیت ان بهبود یافته است .
از دیگر معایب صفحه نمایش X6 , خوانایی ضعیف آن درزیر نور خورشید است .
در حقیقت این بدترین صفحه نمایشی است ( بر حسب خوانایی زیر نور افتاب ) که نوکیا در این چند سال تولید کرده است .
سه گوشی 5800, 5230 و 5530 عالی نبودند ولی X6 از تمام اینها بدتر است .


طراحی :

نگرانی و مشکل اصلی , بدنه ی تمام پلاستیک آن است . حال انکه ممکن است برای یک گوشی متوسط مناسب باشد ولی بهتر بود کمی از جنس فلز هم برای ظاهر و هم برای پایداری استفاده میشد .


در پایین صفحه نمایش سه کلید وجو دارد که شامل دکمه های Call و End و منو است . این دکمه ها لمسی نیستند پس ممکن است ارتباط بین آنها وصفحه نمایش کمی مشکل باشد .

قیمت وفروش گوشی طرح اصلی/n97/n98/xperia

قیمت وفروش گوشی طرح اصلی/n97/n98/xperia فروش گوشی های طرح اصلیnec x peria(x1) -n82-n96 -n83-n95-f480-i900-n97-n98 و tv mobile با امکانات مناسب(تحویل 2 ساعته درب منزل در تهران) در مدل های مختلف با کمترین قیمت (زیر قیمت علاالدین) **با گارانتی14 ماهه** ارسال به شهرستانها یک روزه ، قیمت های درج شده در زیر حدود 10 تا 20 هزار تومان پاینتر از قیمت های بازار علاالدین می باشد که به لطف حذف دست واسطه ها امکان پذیر شده است. ***تمام گوشی های ذیل از نوع درجه 1 بوده و مهلت 48 ساعته برای تست را دارا میباشند.و در صورت نقصان و یا مشکل ظرف این مدت قابل ارجاع می باشند.*** ***********هدیه ویژه رم 2 گیگ************ لطفا مستقیما تماس بگیرید و از گذاشتن پیغام و smsخودداری نمایید .با تشکر گوشی های NOKIA طرح اصلی n97__2simطرح اصلی----------------------------115000 n97_2sim_thoch------- ------------------- ------85000 n98_2sim_tv---------------------------- ---- ------95000 N96_2SIM_TV------------- ------------------------95000 N96_HI COPY----------------------------------- ---95000 N95_8 GIGE --------------------------------------- 80000 N85 --------------------------------------- ------ ----90000 N83 --------------------------------------- ----- -----85000 N82 --------------------------------------- ---- ------75000 N79 --------------------------------------- ---- ------89000 N78 --------------------------------------- ---- ------89000 E 66------------------------------------- ------ ------90000 E75------------------------------------ ---- ----------87000 E79------------------------------------ ------ --------95000 ARTE-8800------------------------------ ------ ----95000 CARBON- 8800----------------------------------- -95000 TV _5800---------------------------------- --- ---100000 2sim -5800----------------------------------- ---- --99000 ---------------------------------------- ---------- ---------------------------------------- ---------- ----------- ------------ گوشی های SAMSUNG طرح اصلی F 480_2sim --------------------------------------- -80000 i 900_2sim --------------------------------------- --95000 U 900_2sim --------------------------------------- -96000 GORGI ARMANI_2sim ---------------------------90000 ---------------------------------------- ---------- ---------------------------------------- ---------- ----------------------- گوشی های SONY ERRICSON طرح اصلی X PERIA_2SIM_TV_کشویی مشابه اصلی-125000 C 905 ---------------------------------------- ---- ---93000 K 300 _TV ---------------------------------------- 65000 i dou_satio------------------------------- -----------97000 i now------------------------------------ -----------115000 ---------------------------------------- ---------- ---------------------------------------- ---------- ----------------------- گوشی های دیگر I PHONE_3G(جاوا-حرارتی-16گیگ) ----------140000 I PHONE_3G(جاوا-16 گیگ)--------------------100000 LV(LOUIS VUITTON) ---------------------------80000 K900_TV--------------------------------- ---- ------70000 K300_tV--------------------------------- ------ ------70000 K 600 ---------------------------------------- ------ --70000 قابلیت پخش شبکه های تلویزیونی داخلی (کانال یک - دو - سه - چهار - پنج - خبر - آموزش - قرآن و....) و رادیو FM... دوربین عکاسی و فیلمبرداری با قدرت 2- 1.3 -3 مگاپیکسل و دیگری دوربین VGA... قابلیت پخش فایل های صوتی و تصویری با کیفیت بسیار عالی بهتر از آن که فکرش را بکنید... -قابلیت قرار دادن 2 سیم کارت در گوشی... -کارت حافظه 256 مگا بایت با قابلیت افزایش تا2 G -پشتیبانی از MP3/MPEG4/3GP ُSMS / MMS / WAP / GPRS -خروجی به تلویزن - دارای 2 عدد باطری -کابل USB و شارژر

Nokia N900


Nokia N900 یکی از محصولات پیشرفته ی نوکیا که از نظر امکانات تفاوتی باNokia N97 ندارد
بلکه هدف عده از ارائه ی آن این است که نوکیا قصد دارد به همه بگوید می خواهد با سیمبیان خداحافظی کند و سیستم عامل Maemo را ارائه کند که بر پایه ی Linux می باشد.
برای مشاهده ی مشخصات دقیق گوشی به اینجا بروید.
طراحی گوشی/
900 یک گوشی کشویی (به حالت اسلاید)است که از مکانیزم باز شدن N97 پیروی نمی کند،و باز شدن آن مانند E75 است.




دوربین /

دوربین N900 هیچ تفاوتی باN97 ندارد به علاوه همراه آن همLens Shutter یا پوشش لنز برای تمیز ماندن دوربین ارائه می شود.
بخش نرم افزاری دوربین تنها قسمت نرم افزاری است که این گوشی از "سیمبیان" به همراه خود آورده است.



MemoryCard زیر درب گوشی مخفی شده و حافظه های تا سقف 32GB را پشتیبانی می کند.
باطری گوشی از نوع 1320 mAh است که در آزمایش ها از نمونه ی موجود در N97 قوی تر به نظر می رسید.



گوشی دارای ARM Cortex-A8 CPU است و32GB حافظه ی داخلی دارد.

همچنین گوشی دارای پورت Micro USB است گه می تواند گوشی را شارژ کند(هنگام اتصال به کامپیوتر) به علاوه ی TV-Out.البته باید گفت طراحی این گوشی ویژگی کلیدی آن نیست!

عدم نمایش شماره تماس گیرنده

برای این منظور می بایست، قبل از شماره مورد نظرتان، شماره 02129980 را بگیرید. یعنی باید قبل از هر تماس این شماره را وارد نمایید.
برای مثال:اگر می خواهید با تلفن همراه تمای بگیرید، قبل از وارد کردن شماره همراه، شماره ای که به آن اشاره نمودیم را وارد نمایید. مانند:

*******021299800912
اگر می خواهید با تلفن شهرستان تماس بگیرید، قبل از وارد کردن شماره مورد نظر خود که شامل کد شهر هم هست، شماره زیر را ابتدای آن وارد کنید:

*******021299800261
در آخر اگر می خواهید با تهران تماس بگیرید، تنها کافیست شماره بالا را به شماره هشت رقمی تهران با وارد کردن کد شهر اضافه کنید،مانند زیر:
*******02129980
پس از وارد کردن شماره خود، کلید برقراری تماس را بفشارید. تنها باید به خاطر بسپارید که این قابلیت تنها بر روی سیم کارت های دولتی امکان پذیر است. ضمنا فراموش نکنید، برای استفاده از این قابلیت باید هزینه آن را در فیش موبایلتان پرداخت نمایید. به عبارت دیگر این سرویس مجانی نیست.این را هم اضافه کنم که برای برقراری تماس، باید مدتی برای اتصال گوشی به شبکه مخابراتی صبر کنید تا شماره Dial شود.

سری کامل کد های مخفی گوشی های نوکیا

ممکن است بعضی از این کد ها در یک سری از گوشی ها اجرا نشود !!
#06#*سریال نامبر گوشی را نشان میدهد ( IMEI )
#92702689#*نمایش : سریال نامبر گوشی ، تاریخ ساخت ، تاریخ فروش ، تاریخ آخرین تعمیرات ( 0000 به معنای نداشتن تعمیر قبلی) برای خروج از این صفحه باید گوشی را خاموش و دوباره روشن کنید.
#3370* با این کد شما از حالت EFR استفاده خواهید کرد که باعث میگردد از حداکثر کیفیت صدای گوشی برخوردار شوید اما در عوض مصرف باطری شما کمی بالاتر خواهد رفت
#3370# حالت EFR را غیر فعال میسازد.
#4720#* گوشی را در حالت کیفیت صدای پائین قرار میدهد و در عوض مصرف باطری شما درحدود 30 درصد کاهش میابد.
#4720#* حالت قبل را غیر فعال میسازد.
#0000#* و یا #9999#*ورژن سیستم عامل گوشی ، تاریخ ساخت نرم افزار ، و نوع فشرده سازی را نشان میدهد.
#30#*شماره های محرمانه گوشی را نمایش میدهد.
#67705646#*در گوشی های مدل 3310 و 3330 لوگوی شبکه را حذف میکند ( IR-TCI )
#73#*تایمر گوشی و همچنین تمام امتیازات بدست آمده در بازی ها را Reset میکند.
#746025625#*نمایش وضعیت سرعت clock سیمکارت گوشی. اگر گوشی شما دارای حالت SIM Clock Stop Allowed باشد به این معنا خواهد بود که گوشی شما میتواند درحالت کمترین میزان مصرف باطری درحالت Standby قرار بگیرد.

#2640#*کد رمز فعلی گوشی را نشان میدهد. کد رمز گوشی در حالت عادی 12345 می باشد.
#7780#*RESET گوشی یا همان بازگشت به حالت تنظیمات کارخانه ای است. مناسب برای زمانیکه گوشی هنگ کرده است . درواقع درایو C گوشی را ریست میکند ( ریست گوشی بدون حذف برنامه ها و دفترچه تلفن و اس ام اس ) بعد از وارد کردن این کد ، گوشی از شما تقاضای وارد کردن security code را خواهد داشت.
#7370#*فرمت گوشی . مناسب برای زمانیکه گوشی بسیار زیاد هنگ کرده است. درواقع این کد درایو C گوشی را فرمت میکند و البته تمامی برنامه ها و فایلهای موجود بر روی این درایو از بین خواهند رفت . بعد از وارد کردن این کد ، گوشی از شما تقاضای وارد کردن security code را خواهد داشت.

روش مستقیم فرمت گوشی های اسمارت فون بدون نیاز به منوی گوشی: اگر پسوورد ( security code ) گوشی قبلا تغییر داده شده است و آنرا نمی دانید و همچنین گوشی شما از سیستم عامل سیمبین ورژن7 استفاده می کند ( مثل 6600 و 7610 و 6620 و 6260 و 9500 و 9300 ) ابتدا گوشی را خاموش کرده و در حالیکه سه دگمه سبز ، * ، 3 را همزمان نگه داشته اید گوشی را روشن کنید و آنها را آنقدر نگه دارید تا کار فرمت آغاز بشود. دراین حالت از شما دیگر پسوورد خواسته نخواهد شد و مستقیما گوشی فرمت خواهد شد.
فرمت کارت حافظه گوشی:
به صورت safe mode گوشی را روشن کنید ( برای اینکار درحالیکه دگمه pen (مداد) را نگه داشته اید گوشی را روشن کنید البته درظاهر تفاوتی را مشاهده نخواهید کرد.) سپس این مسیر را در گوشی دنبال کنید : menu>>Extras>>Memory>>Format MEM.card
حالت safe mode برای شما بسیار مفید است. و در مواقعی که گوشی هنگ کرده و بالا نمی آید احتمالا به شما کمک می کند و باعث می شود گوشی بالا بیاید و بعد از آن بتوانید گوشی را درصورت تمایلتان فورمت و یا کار دیگری بر روی آن انجام دهید. درواقع کار آن همانند عمل safe mode ویندوز می باشد و در این حالت دیگر اکثر برنامه های کاربردی که در پشت صحنه همیشه در حال اجرا بودند ، دیگر اجرا نخواهند شد و به همین دلیل گوشی اصطلاحا به راحتی بالا می آید. که در گوشی های مختلف کمی متفاوت می باشد و در اسمارت فون ها اکثرا باید کلید خاصی را ( کلید ABC و یا PEN ) را نگه داشته و سپس گوشی را روشن کنید. تاکید می کنم که در حالت safe mode شما تغییری در ظاهر منوی گوشی نخواهید دید و همه چیز در پشت صحنه اتفاق افتاده است و یا بهتر بگویم از اتفاق افتادن آنها ( برنامه ها ) جلوگیری کرده است.
#43#*کنترل حالت call waiting ( انتظار) گوشی.
#61#*کنترل شماره ای که به عنوان divert در صورتیکه به تلفن پاسخ داده نشود ، تعیین گردیده است.
#62#*کنترل شماره ای که به عنوان divert درصورتیکه شبکه دچار اشکال باشد ( آنتن نباشد ) تعیین گردیده است.
#67#*کنترل شماره ای که به عنوان divert درصورتیکه گوشی اشغال باشد ، تعیین گردیده است.
#شماره*21**divert به شماره مورد نظر در هر حالت.
#شماره*61**divert به شماره موردنظر در حالت عدم پاسخ گوئی ( no Reply ) به تماس.
#شماره*67**divert به شماره مورد نظر در حالت اشغال بودن گوشی ( on Busy )

زن متولد مهرومرد متولد مهر

مرد متولد مهر

با انصاف، متعادل، زن پرست، خوش سلیقه و گاه تنبل و بی اعتنا نسبت به زندگی، اگر شوهر متولد مهر دارید همیشه به سر و وضع خود برسید خانه را تمیز و مرتب نگاه دارید. این مرد به هیچ وجه مایل به رنجاندن دیگران نیست. شما می‌توانید به خود ببالید که هوشمند‌ترین مشاور جهان را د رجوار خود دارید.

زن متولد مهر

معمولا استخوان بندی درشتی دارد و نسبتا سنگین وزن است. شما بارها در او علائم یاز قدرت، اراده، جدیت و تصمیم می‌بیند که با خلق و خوی زنانه کمتر سازگاری دارد. در هر موقعیتی چه جزئی و چه مهم هوشیاری و انصاف و قدرت استدلال خود را ظاهر می‌سازد و از انزوا و تنهائی نفرت دارد.

مشخصات کلی متولدین مهر ماه:

مشخصات کلی متولدین مهر ماه:

اهل اعتدال ، حامی وپشتیبان همسر ، شیرین بیان ، صلح جو ، علاقه مند به فضا ، آرام و متین ، بسیار منطقی ، بی آلایش ، عاشق اصالت ، علاقه مند به موسیقی ، اجتماعی ، مؤقّر ، بد پیله ، خجالتی ، پر از احساس ، اهل مشورت ، عاشق هنر و ادبیات ، سیاستمدار ، به فکر فردا نیست ، مقبول اطرافیان ، اهل مساوات و برابری ، پر شور و حرارت نیست ، عاقل ، اهل حمایت از دیگران ، معتدل و پایدار ، شکمو ، امیدوار ، با انصاف ،خوش سلیقه

           

 اهل تجزیه و تحلیل ، گاهی تنبل ، کنجکاو و جستجو گر ، متنفّر از زیادی مهمان ، انتقامجو ، از بی بند و باری متنفّر است ، با معلومات و با درایت ، به آسانی تغییر عقیده نمی دهد ، مهربان ، شیک پوش و جذّاب ، نکته سنج ، دارای پشتکار فراوان ، یک روز گرم و یک روز سرد ، هوشمند ، مشاور خوب ، دوست یاب ، منظّم و مرتّب ،عاشق رنگ آبی ، گاهی لجباز ، مثل باتری باید مرتّب شارژ شود ، صادق و درستکار ، خوش مشرب ، ساده دل ، آسان گیر ، دو دل و مردد ، خوش‌بین .

تفاوت عشق و دوست داشتن ...

تفاوت عشق و دوست داشتن ...

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی، دوست داشتن پیوندی خودآگاه واز روی بصیرت روشن و زلال . عشق بیشتر از غریزه آب می خورد وهرچه از غریزه سر زند بی ارزش است، دوست داشتن از روح طلوع می کند وتا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد . عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست،و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر میگذارد دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند. عشق طوفانی ومتلاطم است، دوست داشتن آرام و استوار و پروقار وسرشاراز نجابت. عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی "فهمیدن و اندیشیدن "نیست، دوست داشتن ،دراوج،از سر حد عقل فراتر میرودو فهمیدن و اندیشیدن را از زمین میکند و باخود به قله ی بلند اشراق میبرد. عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند، دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد. عشق یک فریب بزرگ و قوی است ، دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی،بی انتها و مطلق. عشق در دریا غرق شدن است، دوست داشتن در دریا شنا کردن. عشق بینایی را میگیرد، دوست داشتن بینایی میدهد. عشق خشن است و شدید و ناپایدار، دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار. عشق همواره با شک آلوده است، دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر. ازعشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر میشویم، از دوست داشتن هرچه بیشتر ،تشنه تر. عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق میکشاند، دوست داشتن جاذبه ای در دوست ، که دوست را به دوست می برد. عشق تملک معشوق است، دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست. عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند، دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد ومیخواهد که همه ی دلها آنچه را او از دوست در خود دارد ،داشته باشند. در عشق رقیب منفور است، در دوست داشتن است که:“هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند” که حسد شاخصه ی عشق است عشق معشوق را طعمه ی خویش میبیند و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور میگردد . دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است یک ابدیت بی مرز است ; که از جنس این عالم نیست.

لبخند

WwW.Bo2Eshgh.Blogfa.CoM

 

عشق با روح شقایق زیباست

 

عشق با حسرت عاشق زیباست

 

عشق با نبض دقایق زیباست

 

عشق در حسرت دیدار تو زیباست

 

 

******************************

 

 

کاش در دریای هستی قصه ی طوفان نبود

 

تا که با هم قا یقی بی بادبان می ساختیم . . .

 

 

******************************

 

 

بر خاک بخواب نازنین تختی نیست

 

 آواره شدن حکایت سختی نیست

 

 از پاکی اشکهای خود فهمیدم

 

 لبخند همیشه راز خوشبختی نیست . . .

خاطرات دختر دانشجوی دم بخت


WwW.Bo2Eshgh.Blogfa.CoM

 

خاطرات دختر دانشجوی دم بخت

 

دوشنبه اول مهر: امروز روز اولی است که من دانشجو شده ام. شماره ی کلاس را از روی برد دانشگاه پیدا کردم. توی کلاس هیچ کس نبود، فقط یک پسر نشسته بود. وقتی پرسیدم «کلاس ادبیات اینجاست؟» خندید و گفت: بله، اما تشکیل نمی شه! و دوباره در مقابل تعجبم گفت که یکی دو هفته ی اول که کلاس ها تشکیل نمی شود و خندید. با اینکه از خندیدنش لجم گرفت، اما فکر کنم او از من خوشش آمده باشد؛ چون پرسید که ترم یکی هستید یا نه؟ گمانم می خواست سر صحبت را باز کند و بیاید خواستگاری؛ اما شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم زیاد نخندد!

 

دو هفته بعد، دوشنبه : امروز دوباره به دانشگاه رفتم. همان پسر را دیدم از دور به من سلام کرد، من هم جوابش را ندادم. شاید دوباره می خواست از من خواستگاری کند. وارد کلاس که شدم استاد گفت:"دو هفته از کلاس ها گذشته، شما تا حالا کجا بودید؟" یکی از پسرهای کلاس گفت:«لابد ایشان خواب بودن.» من هم اخم کردم. اگر از من خواستگاری کند، هیچ وقت جوابش را نمی دهم چون شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم زیاد طعنه نزند!

 

 چهارشنبه : امروز صبح قبل از اینکه به دانشگاه بروم از اصغر آقا بقال سر کوچه کیک و ساندیس گرفتم او هم از من پرسید که دانشگاه چه طور است؟ اما من زیاد جوابش را ندادم. به نظرم می خواست از من خواستگاری کند، اما رویش نشد. اگر چه خواستگاری هم می کرد، من قبول نمی کردم؛ آخر شرط اول من برای ازدواج این است که تحصیلات شوهرم اندازه ی خودم باشد!

 

 جمعه : امروز من خانه تنها بودم. تلفن چند بار زنگ زد. گوشی را که برداشتم، پسری گفت: خانم میشه مزاحمتون بشم؟ من هم که فهمیدم منظورش چیست اول از سن و درس و کارش پرسیدم و بعد گفتم که قصد ازدواج دارم، اما نمی دانم چی شد یخ کرد و گفت نه و تلفن را قطع کرد. گمانم باورش نمی شد که قصد ازدواج داشته باشم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم خجالتی نباشد!

 

 سه هفته بعد شنبه : امروز سرم درد می کرد دانشگاه نرفتم. اصغر آقا بقال هم تمام مدت جلوی مغازه اش نشسته بود، گمانم منتظر من بود. از پنجره دیدمش. این دفعه که به مغازه اش بروم می گویم که قصد ازدواج ندارم تا جوان بیچاره از بلاتکلیفی دربیاید، چون شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم گیر نباشد!

 

 سه شنبه : امروز دوباره همان پسره زنگ زد؛ گفت که حالا نباید به فکر ازدواج باشم. گفت که می خواهد با من دوست شود. من هم گفتم تا وقتی که او نخواهد ازدواج کند دیگر جواب تلفنش را نمی دهم، بعد هم گوشی را گذاشتم. فکر کنم داشت امتحانم می‌کرد، ولی شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم به من اعتماد داشته باشد!

 

 چهارشنبه : امروز یکی از پسرهای سال بالایی که دیرش شده بود به من تنه زد؛ بعد هم عذرخواهی کرد، من هم بخشیدمش. به نظرم می‌خواست از من خواستگاری کند، چون فهمید من چه همسر مهربان و با گذشتی برایش می‌شوم؛ اما من قبول نمی‌کنم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم حواسش جمع باشد و به کسی تنه نزند

 

 جمعه : امروز تمام مدت خوابیده بودم؛ حتی به تلفن هم جواب ندادم، آخر باید سرحرفم بایستم. گفته بودم که تا قصد ازدواج نداشته باشد جوای تلفنش را نمی دهم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم مسئولیت پذیر باشد!

 

 دوشنبه : امروز از اصغرآقا بقال 2 تا کیک و ساندیس گرفتم. وقتی گفتم دو تا، بلند پرسید چند تا؟ من هم گفتم دو تا. اخم هایش که تو هم رفت فهمید که غیرتی است. حالا مطمئنم که او نمی تواند شوهر من باشد. چون شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم غیرتی نباشد، چون این کارها قدیمی شده!

 

 پنچ شنبه : امروز دوباره همان پسره تلفن زد و گفت قصد ازدواج ندارد، من هم تلفن را قطع کردم. با او هم ازدواج نمی کنم؛ چون شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم هی مرا امتحان نکند!

 

 دوشنبه : امروز روز بدی بود. همان پسر سال بالایی شیرینی ازدواجش را پخش کرد. خیلی ناراحت شدم گریه هم کردم ولی حتی اگر به پایم هم بیفتد دیگر با او ازدواج نمی کنم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم وفادار باشد!

 

 شنبه : امروز یک پسر بچه توی مغازه ی اصغرآقا بقال بود. اول خیال کردم خواهرزاده اش است، اما بچه هه هی بابا بابا می گفت. دوزاریم افتاد که اصغرآقا زن و بچه دارد. خوب شد با او ازدواج نکردم. آخر شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم زن دیگری نداشته باشد!

 

 یکشنبه : امروز همان پسری که روز اول دیدمش اومد طرفم. می دانستم که دیر یا زود از من خواستگاری می کند. کمی که من و من کرد، خواست که از طرف او از دوستم "ساناز" خواستگاری کنم و اجازه بگیرم که کمی با او حرف بزند. من هم قبول نکردم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم چشم پاک باشد!

 

 *** ترم آخر ***: تا امروز هیچ کس از من خواستگاری نکرد. من می دونم می ترشم و آخر سر هم مجبور می شم زن اکبرآقا مکانیک بشم ...!!!

زنها به پنج گروه تقسیم میشن!

زنها به پنج گروه تقسیم میشن!

زنها کلا به پنج گروه اصلی تقسیم میشن:‌

گروه اول زنهائی هستند که مردها رو بدبخت میکنن!

گروه دوم زنهائی هستند که اشک مردها رو در میارن!

گروه سوم زنهائی هستند که جون مردها رو به لبشون میرسونن!

گروه چهارم زنهائی هستند که کاری میکنن مردها روزی صد بار‌آرزوی مرگ کنن

گروه پنجم زنهائی هستند که به اشتباه فکر میکنن جزو هیچکدوم از گروههای بالا نیستن !

روشهای مبارزه با بحران بی شوهری

در راستای اینکه بحران بی شوهری در جامعه امروز بوجود آمده کلیه خانمهای محترم می تونن از روش های زیر استفاده کنن و البته مراقب باشن که سوءاستفاده نکنن .


1
ـ روش کوزه ایی : همان روش قرن های قدیم که دختر کوزه به دوش به سمت رودخانه می رفت پسر به کوزه می خوره کوزه بشکست و بعد چنین گفته اند که : اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی

نتیجه گیری : بحران ازدواج حال حاضر بخاطر لوله کشی شدن آبه .

2
ـ روش عرفانی : چهل شبانه روز جلوی خونه رو آب و جارو میکنی و ده تا شمع روشن میکنی شکلات بین مردم تقسیم میکنی تا مرد آرزوهات بیاد
.
نتیجه گیری : در صورت کمبود شمع میتونین فانوس هم روشن کنین
.

3
ـ روش سوسکی : بخاطر ترس از یه سوسک که حتی میتونی خودت اون رو تو خونه یا کوچه کار بزاری همچین محکم میپری تو بغلش و بهش می چسبی که هیچ جور نتونه تو رو از خودش جدا کنه
.
نتیجه گیری : با تشکر از کلیه سوسک های محترم مقیم مرکز و حومه
.

4
ـ روش تیپ : انواع تیپ های مختلف روی خودت پیاده میکنی بیست و دو کیلو لوازم آرایش روی خودت خالی میکنی و سعی میکنی تا آنجا که ممکن است لباس ها مورد توجه باشند طوری که هرکس که تو خیابونه مجبور بشه حتما یک بار شما را نگاه کنه بعد گوشه خیابون می ایستی تا شوهر مناسب سوارت کنه
.
نتیجه گیری : خطر احتمال از بین رفتن آبروی چندین و چند ساله تان وجود دارد اما چون به خاطر ازدواج است مسئله نیست این دفعه
!

5
ـ روش خر خونی : تو کلاس و مدرسه و دانشگاه نمره بیست کلاس میشی بلاخره تو کل سال های مدرسه یه خر خون دیگه پیدا میشه که بیاد سراغت و باعث بشه که نترشی
.نتیجه گیری : اگه شوهر پیدا نشد تا مقطع دکترا ادامه بدین و بعد ترک تحصیل کنین.

6
ـ روش مایه داری : با دوستان توی انواع پارتی های شبانه و پیست های اسکی و باشگاه های بیلیارد و بولینگ هر کوفت و زهر مار دیگری که میتونی شرکت میکنی و حواست فقط به یه شوهر مناسب هست تا چیز های دیگه
.
نتیجه گیری : سعی کنین همیشه چند میلیون در کیف خود داشته باشین
.

7
ـ روش مذهبی : توی انواع مجالس مختلف مذهبی شرکت میکنی توی هیچ چیز کم نمی آری جایی نیست که مراسمی باشه و تو اونجا نباشی تا بلاخره یه شوهر گیرت بیاد
.
نتیجه گیری : التماس دعا خواهر
.

8
ـ روش فامیلی : یه کاغذ بر میداری و اسم تمام پسرهای فامیل از سن پنج تا پنجاه ساله رو که ازدواج نکردن رو روش می نویسی بعد شروع به بررسی و تفکیک میکنی و اونهایی که شرایط را دارن رو انتخاب میکنی و یه برنامه ریزی برای عملیات تاکتیکی که بلاخره یه کدوم رو خفت کنی
.
نتیجه گیری : می تونین روی یه بچه پنج ساله برای بیست سال آینده برنامه بریزین


9
ـ روش نامردی : جلوی یکی از این ماشین های پلیس یه دفعه می پری پسره رو میگیری تو بغلت و دستت رو میکنی تو دستش و ازش... (سانسور ) میگیری تا بعد از تعهد توی کلانتری مجبور بشه که باهات ازدواج کنه . البته این روش برای اونهایی است که از کلیه روش های بالا نا امید شده اند.
نتیجه گیری : در تعهد نامه کلانتری حتما مقدار مهریه را ذکر کنین

هفت روش درمانی در طب اسلامی

بررسی هفت شیوه طب جسمانی در علم طب جامع اسلامی
 
1- تغذیه درمانی:
تغذیه درمانی و نگاه به نوع تغذیه، اساس و اصل تمام مکاتب پزشکی جهان، از جمله مکتب پزشکی جامع اسلامی است. این بحث در طب جامع اسلامی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است که به بحث اطعمه و اشربه معروف است.

بحث اطعمه و اشربه ، توجه خاصی به نوع، کیفیت و زمان مصرف غذا دارد.

طب جامع اسلامی تغذیه سالم و صحیح را ضامن سلامتی انسان می داند و به همین علت اولین شیوه از هفت شیوه درمان جسمانی را به این امر مهم اختصاص داده است.

در نظر گرفتن حلال و حرام بودن غذاها و نوشیدنی ها، و چگونگی حلال شدن و حرام بودن آنها را فقط در تحقیق قواعد تغذیه ای اسلامی می توان به این سادگی و جامعی یافت و این بحث در سایر مکاتب تغذیه ای و درمانی یا مفقود یا به صورت ناقص و طبق اعتقادات خرافی موجود است .

2- گیاه درمانی: در طب جامع اسلامی در مورد گیاه درمانی و کیفیت استفاده از گیاهان در شفابخشی تمام بیماری ها بحث مفصلی شده است . آیات و روایات و تحقیقات دانشمندان طب جامع اسلامی در این زمینه بسیار گسترده و کامل است، به طوری که اگر کسی فقط در این روش از درمان موفق به کسب تبحر و تجربه شود، می تواند بسیاری از بیماری ها را درمان کند و در حرفه خود کامل شود .

3- حجامت درمانی:
طب جامع اسلامی، حجامت را سومین ستون طب جسمانی قرار داده است و در مورد حجامت که قدمت 5000 ساله یا بیشتر دارد ، نظریه های نوینی را ارائه می دهد، از جمله این که:

- طب جامع اسلامی اصول سری این شیوه از طب را توضیح داده است.

- روابط مختلف بین بدن و جهان هستی در طی استفاده از این شیوه

- روابط بین مایعات درون اعضاء و اجزاء رئیسه بدن نسبت به ظاهر بدن و محیط اطراف

- توجه به دفع شر موجودات غیر ارگانیک (امواج منفی) در طی انجام حجامت که با قرائت آیات و دعاهای خاصی انجام می شود .

- شناسایی بی سابقه قسمت های حجامت بر روی بدن انسان

- مشخص نمودن رابطه بین حجامت در قسمت های مختلف بدن و درمان های خاص

- معرفی زمان های مختلف (مفید یا مضر) از نظر انتخاب روز و ساعت و ماه و سال و حالت های مختلف فلکی و نجومی.

4- فصد درمانی:
فصد درمانی (رگ زدن) همانند حجامت درمانی است که با تمام فصد درمانی های قبل از اسلام، هفت خصیصه متفاوت دارد. همچنین بیش از صدها خصیصه متفاوت با گرفتن خون وریدی که توسط سازمان انتقال خون در طب جامع اسلامی معرفی شده است، دارد.

5- سنگ درمانی: سنگ های موجود در طبیعت همانند گیاهان و حیوانات دارای خواص مهم طبی و غیرطبی هستند. دانشمندان امروزه به خوبی متقاعد شده اند که سنگ بر ماده اثر گذار است.

سنگ هم امواج را دگرگون می کند و هم امواجی را از خود ساطع می کند؛ در طب جامع اسلامی هر سنگی، هم به تنهایی معرفی شده و هم در زیر مجموعه سنگ های هم خانواده خود تعریف شده است. حکمای اسلامی با استفاده از هزاران حدیث و روایت درباره خواص سنگ ها که از چهارده معصوم (ع) روایت شده است، راجع به سنگ شناسی و کیفیت استفاده از سنگ ها بر اساس شناخت طبیعت آنها، تالیفات و تحقیقات گرانقدری دارند. نقش نگین معصومین در این زمینه قابل اشاره است.

6- عطر درمانی: در هیچ مکتب درمانی قبل یا بعد از اسلام، و حتی در هیچ مذهبی به اندازه تعالیم مذهب اسلام، در مورد عطرهای مختلف نظری ارائه نشده است، البته با مراجعه به کتب تدوین شده در مورد عطر درمانی در طب جامع اسلامی، می توان با روحیات و علائم ظاهری و باطنی بیماری ها و کیفیت تاثیر مواد لطیف بر بدن آشنا و متوجه طبیعت مختلف عطرها و رایحه های گوناگون و آثار آنها شد.

عطرها معمولا به طور بسیار ظریف بر محرک های درونی بدن تاثیر می گذارند و موجب درمان می شوند. طب جامع اسلامی علاوه بر شناسایی طبیعت عطرها، این محرک های درونی را نیز معرفی می کند.

7-رنگ درمانی:
در رنگ درمانی اسلامی اعتقاد بر این است که بسیاری از بیماری ها را می توان فقط با استفاده از رنگ، درمان کرد. البته این درمان باید با مراعات تمام قواعد و اصول رنگ درمانی اسلامی انجام شود.

شیوه استنشاق رنگ که با استفاده از فن تجسم خلاق اعمال می شود، یا به کار بردن مایعات رنگین یا استفاده از لباس ها، وسایل و سنگ ها با رنگی خاص که حالت تعادل را ایجاد می کنند، در درمان بیماری ها موثر است.

البته امروزه تاثیرات انرژیک نامحسوس رنگ بر روی روح و جسم به اثبات رسیده است.

در رنگ درمانی اسلامی اعتقاد بر این است که هر یک از رنگ ها دارای طیفی خاص است که با ردیفی از طول موج ها ارتباط دارد، یعنی صدها اختلاف رنگ جزئی و نامحسوس وجود دارد که حضرت علی (ع) در نهج البلاغه به آنها اشاره نموده است و در آیات و روایات در به کارگیری صحیح آنها توصیه شده است.

از آنجا که میزان ارتعاش رنگ ها یکسان و بسیار شبیه به هم است همه آنها برای چشم انسان قابل رؤیت نیستند.

کلمه (نور) که در برگیرنده انواع رنگ هاست، در آیات و روایات بسیار آمده است و در ابعاد مختلف رنگ درمانی با استفاده از منابع دینی و دستورات پایه ای طب جامع اسلامی این درمان صورت می گیرد.

طول موج رنگ بنفش کوتاه ترین طول موج است و از 380 تا 450 نانومتر بُرد دارد. رنگ قرمز دارای بلندترین طول موج و بُرد آن از 630 تا 730 نانومتر است.

رنگ ها به شیوه های مختلفی بر ذهن و روح و جسم انسان تاثیر می گذارند که تمام این تاثیرات و کیفیت حصول آنها در رنگ درمانی طب جامع اسلامی بحث شده است.

مختصری در مورد محصول پسته

ارزش غذائی :

دانش امروز برتری‍های پسته را از پاره ای جهات بر بسیاری از خوراکی‍های مقوی و مغذی از جمله خاویار، میگو، گوشت قرمزو سفید و .... را به اثبات رسانیده است.

جدول زیر مواد و عناصر موجود در 100 گرم مغز پسته را نشان می‍دهد:

430 میلی‍گرم

140 میلی‍گرم

7/7 میلی‍گرم

972 میلی‍گرم

150 میلی‍گرم

 

فسفر

کلسیم

أهن

پتاسیم

منیزیم

6/5 گرم

8/19 گرم

5/53 گرم

2/16 گرم

½ گرم

8/2 گرم

آب

پروتئین

چربی

هیدرات های کربن

فیبر

عناصر معدنی

 

مقدار انرژی حاصل از 100 گرم مغز پسته حدوداً 626 کیلو کالری می‍باشد.

 

گیاه شناسی پسته :

درخت پسته اهلی ) (Pistacia Vera L.) متعلق به تیره سماق (Anacardiaceae) است جنس Pistacia دارای 11 گونه است که همگی ‌آ‌نها از خود، تربانتین یا سقز ترشح می ‍کنند.گیاهان این تیره بصورت درخت یا درختچه هستند.

 درخت پسته دارای برگ‍های مرکب شانه ای است و هربرگ یک جوانه جانبی را در برمی‍‍گیرد. اکثر جوانه های جانبی به گل آذین اولیه مبدل می ‍شوند و یک محور اصلی را تشکیل می ‍دهند که در سال بعد خوشه پسته را تولید می کنند. بنابراین این خوشه های پسته به صورت جانبی بر روی شاخه یکساله می ‍شوند.

از نظر گیاه شناسی میوه پسته در ردیف میوه های شفت طبقه ‍بندی می ‍شود میوه های شفت متشکل از سه قسمت : لایه برون خارجی، لایه میان گوشتی و لایه درون برسخت هستند که درون بر، هسته را می ‍پوشانند. تفاوت میوه های شفت در بخش خوراکی آنها است. در پسته و بادام، هسته (مغز) به صورت خوراکی می ‍رسد، در حالی که سایر میوه ‍جات شفت (زردآلو، هلو)، هسته سخت دارند و میان برگوشتی بخش خوراکی میوه می باشد.

 درخت پسته دو پایه است، یعنی برای تولید میوه به وجود هر دو پایه نر و ماده نیاز می باشد و تشخیص درخت نر و ماده از یکدیگر به جز از روی گل آنها (آن هم در فصل بهار و به هنگام گل دادن ) میسر نیست.

  

 

البته کارشناسان و باغداران باتجربه از روی اندازه درخت، شکل برگ‍ها، شکل جوانه ها و نحوه استقرار آنها برروی شاخه ها، درخت نر را از ماده براحتی تشخیص می ‍دهند.

 گل ها فاقد گلبرگ و غده های شهد ‍ساز بوده، بنابراین زنبور عسل را به خود جلب نمی ‍کند و گرده گل توسط باد پراکنده می ‍شوند. درخت پسته برگ ‍ریز است، بدین معنا که در پاییز خزان نموده و زمستان را در خواب می گذراند.

ریشه ‍زائی درخت پسته به ‍صورت محوری و عمودی است و تا عمق بیش از دو متر داخل خاک فرو می ‍رود. سیستم ریشه ‍زائی عمقی درخت را قادر می سازد  تا به اعماق خاک نفوذ کرده و از آب و مواد موجود در آن به خوبی تغذیه نماید و از این رو درختان پسته قابلیت سازش با دوره‍ های طولانی خشکسالی را دارند.

قدرت تولید ریشه فرعی در درخت پسته خیلی ضعیف است و هرگاه انتهای ریشه اصلی قطع شود، درخت خشک شده و از بین
می رود.

 مرحله نونهالی درخت پسته طولانی است. تا قبل از پنج سالگی، درختان میوه کمی تولید می کنند و از 10 تا 12 سالگی باردهی کامل و اقتصادی درخت آغاز می شود.

 

  درخت پسته عادت به رشد عمودی دارد، به نحوی که رشد سریع جوانه انتهائی از رشد جوانه‍های جانبی در درختان مسن‍تر جلوگیری می‍ کند. این ویژگی‍ها بر نحوه تربیت نهال‍های جوان، هرس درختان بالغ و جوان‍سازی درختان مسن تاثیر زیادی دارد.

 

کودهای آلی :

کودهای آلی براساس منشاپیدایش به سه دسته عمده : حیوانی، گیاهی، و مخلوط تقسیم می ‍شوند.

مزایای کودهای آلی :

این کودها ممکن است بتوانند تمامی عناصر ضروری پر‍مصرف و کم مصرف را برای گیاه تامین کنند. اهمیت دیگر کودهای آلی، بهبود و افزایش نفوذپذیری خاک نسبت به آب و هوا و در نتیجه نفوذپذیری ریشه یا گیاه می باشد.

انواع کود های آلی:

کودهای آلی بر اساس منشاء پیدایش به سه دسته عمده: حیوانی، گیاهی و مخلوط تقسیم می شوند.

مزایای کود های آلی:

این کود ها ممکن است بتوانند تمامی عناصر ضروری پر مصرف و کم مصرف را برای گیاه تامین کنند. اهمیت دیکر کود های آلی، بهبود و افزایش نفوذپذیری خاک نسبت به آب و هوا و در نتیجه نفوذپذیریریشه یا گیاه می باشد.

 

عناصر غذایی مختلف :

 

 

ا زت (N):

   ازت یا نیتروژن یکی از عناصر اصلی می ‍باشد که چگونگی رشد و باردهی درختان پسته به ‌آن بستگی دارد. ازت  عنصری غذایی است که کمبود آن رشد باروری و تولید محصول را محدود می سازد. اکثر توصیه‍ های ‍کودی نیز براساس همین عنصر پایه گذاری شده است. برای تولید هر 300 کیلوگرم محصول پسته خشک در هکتار، بیش از 5/6 کیلوگرم ازت مصرف می ‍شود. ازت همانند فسفر و پتاسیم دارای نقش ساختاری بوده و عملکرد و همچنین اعمال تنظیمی گیاه به عهده آنها می باشد. اگر نصف کود از ته مورد نیاز، هنگام گل دادن یعنی تقریباً اواخر اسفند و اوایل فروردین ماه (سال‍های عادی ) و نصف دیگر زمان مغز گرفتن  و پر کردن دانه،  اواخر خرداد تا اوایل تیرماه مصرف گردد علاوه بر افزایش میزان محصول، از ریزش جوانه های گل نیز جلوگیری می ‍نماید.

 درختان میوه خزان دار از جمله پسته در زمان خواب زمستانه ازت زیادی جذب نمی ‍نمایند، پس دادن کود از ته به زمین بعد از برداشت محصول (شهریور، مهرماه) به علت آغاز دوره خواب گیاه وکند شدن قدرت جذب آن، بازده چندانی ندارد. بهتراست در سال های کم بار(off) کودهای از ته را تا حدود 30 درصد کمتر از سال های  پربار (on) مصرف نمود.

علائم کمبود ازت :

   کاهش میزان ازت برگ باعث کاهش محصول، تاخیر در برگ دادن وگلدهی، کاهش رشد طولی و قطره‍ای شاخ‍ه ها، قرمز شدن پوست درخت، کوچک و زرد شدن برگ‍ها، قرمز شدن رگبرگ‍ها و دمبرگ‍ها و ریزش برگ قبل از پاییز و خصوصاً زمان رسیدن محصول در درختان پر محصول به صورت توام یا مستقل مشاهده می شود.

     معمولاٌ در صورت کمبود ازت در اوایل فصل رشد،  برگهای پایین درخت کم رنگ تر و ریزتر شده و تعداد برگها نیز کاهش یافته و یا  به  طور کلی رشد  تاج  درخت  کم می ‍شود.  در صورت ادامه کمبود ریزش برگ های پیرتر زودتر از معمول انجام می شود.

 

فسفر (P):

   فسفر یکی از عناصر اصلی و کلیدی در تولید پسته به حساب می آید که در بیشتر اعمال فیزیولوژیکی گیاه اهمیت دارد از جمله در تولید ATP و آنزیم‍ها.  با وجودی‍‍که، در بعضی خاک‍ها کودهای فسفاته به زمین داده نمی ‍شود اما کمبود این عنصر کمتر مشاهده می ‍شود. به نظر می ‍رسد دلیل اصلی آن وجود قارچ‍های میکوریزا در این خاک‍ها باشد که به جذب فسفر کمک نموده و درختان کمبودی نشان نمی ‍دهند.

علائم کمبود :

   در صورت کمبود فسفر علائمی از قبیل دیربازشدن جوانه ها ، برگ‍های سبزرنگ پریده و پیدایش نقطه‍ های سوخته با اشکال غیر‍یکنواخت، در نزدیکی لبه برگ‍های مسن‍تر از خود نشان خواهد داد. این نقاط در طول فصل گسترش یافته تا اینکه تمامی پهنک را فرا گرفته و نهایتاً خشک شده و به زمین می ‍ریزد.

 

پتاسیم (K) :

   پتاسیم در ساخت پروتئین، آنزیم‍ها، اعمال تنظیمی و ارتباط آب و گیاه نقش کلیدی را ایفا می کند. پتاسیم باعث تسهیل نفوذ آب در سلول‍های گیاهی و کنترل کننده عمل باز و بسته شدن روزنه های برگ به هنگام تعرق می ‍باشد. نیاز گیاه به پتاسیم بسیار زیاد است که در صورت وجود به شکل قابل جذب و محلول در فاز مایع، به راحتی می‍ تواند آن را جذب‍ کند. چون تحرک پتاسیم‍ در خاک بسیار کم است، لذا تغذیه گیاهان ریشه عمیق در خاک‍های رسی با کودهای پتاسه کار مشکلی نمی ‍باشد. برای کود دهی به باغات فاقد پتاسیم در خاک‍های دارای بافت سنگین و رسی  می‍ باید مقادیر زیادی از آن را درون شیار کودی ریخته و گرنه درختان پاسخ مناسبی به دریافت کود نخواهند د اد.

 

   کمبود پتاسیم در باغ‍های که در اراضی سبک و شنی احداث می شوند، نیز وجود دارد و می ‍‍توان اینگونه باغ‍ها را با مقدار متوسطی کود پتاسه که هر 2 تا 3 سال به زمین داده می ‍شود، ترمیم  واصلاح نمود. بهتر است مقدار محاسبه شده کود پتاسه در چند نوبت در پاییز یا زمستان به همراه سایر کودهای زمستانه، اواخر اردیبهشت ماه و قبل از رشد مغز به درختان پسته داده شود.

علائم کمبود :

   علائم کمبود پتاسیم عبارتند از : تغییر رنگ برگ‍ها و پیچیدن حاشیه آنها به سمت بالا. همچنین لبه برگ در قسمت تاخورده به رنگ‍ های خاکستری یا مسی در می‍ آید. اغلب برگ‍های مورد بحث در قسمت‍های وسط شاخه‍ ها قرار دارند وهرچه رشد ادامه یابد، شاخه ها کوتاه، کوچک و چند پهلو می شوند .

نتایج و فرمول های کودی در مورد K,P,N :

    در خاک‍های که از نظر مواد عالی و پتاسیم غنی باشند،  ازت و فسفر تاثیر معنی ‍داری در افزایش محصول داشته و بهترین فرمول کودی 300 گرم از هریک از مواد ازت دار (N) و فسفر (P2O5) به صورت خالص برای هر درخت 600 گرم توصیه  می ‍شود.  مصرف کود حیوانی به تنهایی میزان محصول را به طور معنی ‍داری افزایش می ‍دهد.

 

    بهترین روش مصرف کود‍های شیمیایی به طریق شیاری می‍ باشد که دو طرف ردیف درختان (و یا هر سال  یک طرف ) در انتهای سایه  انداز به عرض و عمق 40 سانتی‍متر داده شود. اگر میزان مواد آلی در خاک زیاد باشد مصرف ازت  وP2O5  تا میزان 300 گرم به هر درخت میزان عملکرد را افزایش داده و اضافه نمودن مواد فوق به میزان 600 گرم به هر درخت عملکرد را بطور معنی ‍داری کاهش می ‍دهد.

 

 علائم رسیدن میوه و زمان برداشت :

   زمانی که درصد پوست رویی میوه پسته به راحتی از  پوست سخت استخوانی جدا شود، زمان برداشت فرارسیده است.

 

  تغییر رنگ پوست رویی از سبز به گلی تا ارغوانی نیز نشانه‍ای دیگر از رسیدن میوه ها است .

  در ماه‍های آخر فصل تابستان ترک‍خوردگی سطح رویی پوست نرم میوه‍ها نیز نشانی دیگر از نزدیک شدن زمان برداشت پسته است.

برداشت محصول :

   پس از رسیدن محصول، برداشت آن باید سریعاً انجام گیرد. عملیات برداشت بوسیله نیروی کارگر و با دست انجام می ‍شود زیرا با توجه به شرایط و نحوه کشت درختان  عدم انجام هرس فرم، عدم وجود یکنواختی در ارقام و سنین درختان، امکان برداشت مکانیزه محصول وجود ندارد. نحوه برداشت بدین صورت است که قبل از شروع چیدن محصول، پارچه های مخصوص دورویه را زیردرختان پهن کرده، به طوری که کل سطح زمین زیر پوشش تاج پوشیانیده شود سپس هریک از کارگران خوشه های میوه را دردست گرفته و با اندکی فشار به یکی از جهات‍، خوشه را از محل دم قطع می نمایند و درون پارچه می ریزند. محصول هر درخت پس از برداشت در محلی مخصوص (دارای سایه و کف‍پوش مناسب) جمع‍ آوری می‍ گردد و بلافاصله درون سبدهای مخصوص ریخته و در کوتاه‍ترین زمان ممکن به محل پایانه فراوری پسته انتقال می ‍یابد.

حمل و نقل محصول تا محل فرآوری :

   محصول برداشت شده در اولین فرصت و ترجیحاً در ساعات خنک روز بایستی به پایانه انتقال یابد. برای انتقال محصول بهتر ست آن را در سبدهای مخصوصی نگهداری کنند. سبدها در کامیون یا سایر وسائل حمل و نقل که دارای سقف هستند  گذاشته شده و به محل فرآوری محصول انتقال داده شوند. در صورتی که انتقال محصول به صورت توده درکامیون و یا وانت انجام می‍ شود بایستی اولاً محفظه بار کاملاً تمیز و خشک باشد، ثانیا کف آنها با یک لایه پارچه پوشانیده شود و سپس محصول پسته روی آن بارگیری و انتقال می یابد.

ارتباط عقل و عشق


عاقلان نقطه پرگار وجودند، ولى
عشق داند که در این دایره سرگردانند
بحث ارتباط عقل و عشق از مباحث شیرینى است که در ادبیات فارسى و عرفان اسلامى درباره آن


عشق واقعی 


بسیار سخن گفته شده است.
در این باره سه نظر عمده در میان متفکران و عارفان مسلمان دیده مى‏شود:
1. برخى از متکلمان و فلاسفه اصالت را به عقل مى‏دهند. در نظر این گروه، تنها ارزشى که انسان را به سرمنزل مقصود مى‏رساند عقل‏است و عشق سخنانى موهوم وخیالاتى باطل است که به علت سوء مزاج بر انسان عارض مى‏شود. اگر هدف معرفت الاهى و عبادت است، عقل تنها ابزار شناخت و بندگى به شمار مى‏آید و عشق گم کردن راه است.1
2. برخى از عرفا اصالت را به عشق مى‏دهند و بر این اعتقادند که عشق به معناى فنا در معشوق است و با منفعت و منطق منفعت‏طلبانه که راه عقل شمرده مى‏شود سازگار نیست؛ بنابراین، «عقل را با عشق دعوى باطل است»؛ زیرا عقل پاى‏بند انسان است و عشق رها شدن از این پایبندى‏ها.2
3. در مقابل این دو گروه‏ى عرفاى محقق و حکماى عارف قرار دارند معتقدند عقل و عشق منافى هم نیستند، ارتباطى تنگاتنگ دارند و انسان براى رسیدن به مقصود نهایى(لقاء الله) به هر دو نیازمند است.
صراحى اى و حریفى گرت به چنگ افتد
به عقل نوش که ایام فتنه‏انگیز است‏
حاشا که من به موسم گل ترک مِى کنم‏
من لاف عقل مى‏زنم این کار کى کنم‏
مشورت با عقل کردم گفت: حافظ مى بنوش‏
ساقیا مى‏ده به قول مستشار مؤتمن‏
(حافظ)
براى روشن شدن ارتباط و مصاف عقل و عشق و تبیین دلیل نظریه‏ها، تعریف عقل و عشق ضرورت دارد.
عقل چیست؟
شاید این ادعا صحیح باشد که تعریف هیچ واژه‏اى به اندازه تعریف عقل مشکل نیست؛ زیرا پى بردن به حقیقت عقل بسیار مشکل است. در طول حیات بشرى تعاریف مختلفى از عقل ارائه شده است که چه بسا در مقابل هم قرار دارند. به هر حال، در نظر متفکران اسلامى، عقل به دو بخش نظرى و عملى تقسیم مى‏شود. عقل نظرى عبارت است از قوه‏اى در آدمى که به واسطه آن تفکر مى‏کند و سخن مى‏گوید و مطالب را از هم تمیز مى‏دهد؛3 به عبارت دیگر، عقل نظرى قوه درک کلیات است. عقل عملى قوه تدبیر زندگى و سعادت اخروى یا قوه تمیز خوب و بد است. عقل به این معنا دو مرتبه دارد: یکى آنچه فقط به تدبیر امور زندگى دنیوى مى‏پردازد و عقل مصلحت‏اندیش(فردى یا جمعى) است و از نظر حکماى ما، به تبع قرآن و حدیث، عقل بدلى، نیرنگ و شیطنت است.4 نه عقل حقیقى؛ و دوم عقل ایمانى که شهوات و تمایلات باطل را در بند مى‏کشد و سعادت دنیوى و اخروى انسان را حاصل مى‏کند.
عقل ایمانى چو شهنه عادل است‏
پاسبان و حاکم شهردل است...
عقل در تن حاکم ایمان بود
که ز بیش نفس در زندان بود...
عقل ضد شهوت است اى پهلوان‏
آنکه شهوت مى‏تند، عقلش مخوان‏
(مولوى)
بنابراین، در یک نگاه کلى، عاقل کسى است که داراى قدرت فهم و تجزیه و تحلیل است؛ عنان زندگى خود را به دست عقل داده و شهوات و نفسانیت را در بند کرده است.5
عشق چیست؟
عشق از ماده «عَشَقَ» بر گرفته شده است و در عربى نام گیاهى است که به هر چیز برسد در آن مى‏پیچد؛ آن را تقریبا محدود و محصور مى‏کند و در اختیار خود قرار مى‏دهد. این گیاه در فارسى پیچک خوانده مى‏شود. در انسان حالت محبت شدید که او را منحصرا متوجه محبوب مى‏کند، نوعى یگانگى بین فرد و محبوبش به وجود مى‏آورد و همه چیز فرد را در اختیار محبوبش قرار مى‏دهد، عشق خوانده مى‏شود.6
عشق دو مرتبه دارد: یکى عشق مجازى که شاید ترجمه آن به دلبستگى مناسب‏تر باشد؛ یعنى عشقى که نفسانى و غریزى است و با رسیدن به معشوق و مقصود و اطفاى غریزه خاموش و ساکت مى‏شود؛ و دیگر عشق حقیقى و روحانى که روح انسان و حقیقت انسان با آن همراه است؛ زیرا انسان عاشق خدا است و همواره مى‏خواهد با او متحد شود؛ و این همان معناى فنا فى الله است،7 محى الدین ابن عربى در تعریف عشق مى‏نویسد: «العشق و هو افراط المحبة و کنى عنه فى القرآن «بشدة الحب» فى قوله الذین آمنوا اشد حبا لله و هو قوله «قد شفقها حبا» اى‏ صارحبها یوسف على قلبها کالشفقان و هى الجلدة الرقیة التى تحتوى على القلب فهى ظرف له محیطة8؛ عشق عبارت از افراط در محبت است و قرآن از آن به محبت شدید یاد کرده است: «الذین امنوا اشد حبا لله»9(کسانى که ایمان آوردند، شدیدترین محبت را به خدا دارند) و [همچنین از آن به شفاق(پرده دل) و حالت شیفتگى و جنون‏] یاد کرده است؛ [در قصه علاقه زلیخا به یوسف‏] مى‏فرماید: «قد شقفها حبا10(عشق این جوان [یوسف‏] در اعماق قلب او [زلیخا] نفوذ کرده است) و معناى آن به این است که حب همانند پرده و پوسته‏اى نازک قلب زلیخا را در برگرفت و بر آن محیط گشت.
عشق قهار است و من مقهور عشق‏
چون قیر روشن شدم از نور عشق‏
عرفا فقط عشق حقیقى را عشق مى‏دانند که همان فناى فى الله و عشق به معشوق حقیقى است و هیچ گاه خاموش نمى‏شود. هر دو تعبیر عشق در روایات ما آمده است. در عشق مجازى که شدیدا انکار و تقبیح شده، روایات متعدد است؛ براى مثال امام صادق(ع) درباره عشق سؤال شد، فرمود: «دل‏هایى که از یاد خدا خالى است، خداوند دوستى دیگرى را به آن‏ها مى‏چشاند.»11 امیرمؤمنان(ع) نیز فرمود: «عشق بیمارى است که نه اجر دارد و نه بدل.»12
درباره عشق حقیقى و ممدوح در روایات آمده است: «قال رسول‏الله(ص) افضل الناس من عشق العبادة فعانقها و احبّها بقلبه و باشرها بجده؛ با فضیلت‏ترین مردم کسى است که به عبادت عشق مى‏ورزد و دست به گردن آن مى‏آویزد و آن را با قلبش دوست دارد و با بدنش به آن اقدام مى‏ورزد... .»13 روشن است که عبادت وسیله تقرب به معبود است و عشق به عبادت مقدمه عشق به معبود.
البته رسیدن به کنه عشق حقیقى و بیان آن امکان ندارد. بنابراین، ادبیات عرفانى به تمثیل روى آورده و کوشیده است با بیان تمثیلى شمه‏اى از آن حقیقت را بازگو کند.



هر چه گویم عشق را شرح و بیان‏
چون به عشق آیم خجل مانم از آن‏
(مولوى)
مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست‏
حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد
بشوى اوراق اگر همدرس مایى‏
که علم عشق در دفتر نگنجد
(حافظ)
«اى درویش، از عشق حقیقى - آن چنان که حق عشق است - نمى‏توانم نوشت، که مردم فهم نکنند و کفر دانند؛ اما از عشق مجازى چیزى بنویسم تا عاقلان از این جا استدلال کنند.»14
مصاف عشق و عقل‏
به نظر مى‏رسد، با روشن شدن تعریف عقل و عشق، نظر دقیق‏تر به ارتباط آن‏ها ممکن گردیده است. مى‏توان این بحث را در چهار بند خلاصه کرد:
1. اگر منظور از عقل، عقل بدلى باشد که تمام توجه‏اش دنیا و زندگى دنیوى است، این عقل مصلحت‏اندیش را با عشق کارى نیست؛ از بن با آن مخالف است و آن را فقط خیالات عاشقانه و هوس‏هاى جوانى مى‏پندارد؛ اما منظور عرفا و حکماى ما از عقل این عقل نیست؛ زیرا این عقل در حقیقت بى‏عقلى بزرگ است.
2. اگر منظور از عشق، عشق مجازى یعنى دلبستگى به شهوات و نفسانیت و غرائز است، عقل خدابین و ایمانى چنین عشقى را محکوم مى‏کند؛ زیرا عقلى که رو به سوى خدا دارد، تسلط شهوت بر انسان را نمى‏پسندد؛ مخصوصا اگر شهوت به حد افراط برسد.
3. اگر منظور از عقل، عقل متعارف ایمانى و مراد از عشق، عشقى حقیقى و فناى فى الله باشد، این دو در مراحلى درگیرى دارند؛ زیرا عقل دربند منفعت آدمى است و تمام اعضا و جوارح آدمى را به بند منفعت‏طلبى خود در مى‏آورد؛ و عشق که عبارت از ایثار و از خودگذشتگى و فداکارى در راه معشوق است، به هیچ وجه با خودمحورى سازگار نیست.
عرضه کردم دو جهان بر دل کار افتاده‏
به جز از عشق تو باقى همه فانى دانست‏
اى که از دفتر عقل آیت عشق‏آموزى‏
ترسم این نکته به تحقیق ندانى دانست.
راهى است راه عشق که هیچش کناره نیست‏
آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست‏
ما را ز منع عقل مترسان و مى بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست‏
حریم عشق را درگه بسى بالاتر از عقل است‏
کس آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولى‏
عشق داند که در این دایره سرگردانند
امثال این تعبیرات در اشعار فارسى فراوان است؛ زیرا کار عقل مصحلت‏اندیشى و مصلحت‏طلبى است و کار عشق از خود بى خود شدن. عرفا کاملاً منکر عقل متعارف نبوده، آن را مانند چراغ و نردبان براى ترقى در عالم معنا لازم مى‏دانند؛ البته وقتى انسان به بالا رسید، دیگر به آن نیاز ندارد؛ به عبارت دیگر، در مرحله اول لازم است و در مراحل بالاتر حجاب و زیان. سعدى در این باره مى‏گوید: «عقل با چندین شرف که دارد نه راه است بلکه چراغ راه هست، و اول راه ادب طریقت است و خاصیت چراغ آن است که به وجود آن راه از چاه بدانند و نیک از بد بشناسند و دشمن از دوست فرق کنند و چون آن دقایق را بدانست برین برود که شخص اگر چه چراغ دارد تا نرود بمقصد نرسد.»15
عرفان رهروان راه عشق را دعوت مى‏کند از استدلال‏هاى خشک و خسته‏کننده که چه بسا ره به جایى نمى‏برد، لحظه‏اى فاصله بگیرند و گوش و چشم خود را به حقایق ازلى و ابدى عالم باز کنند. تلاش عرفان باز کردن راه شهود است. شهود معنوى که آمد و روح صیقل خورد، حظ روحى حاصل مى‏شود و خدا بنده‏اش را به آن مسیرى که لازم انسانیت او است، سوق مى‏دهد؛ زیرا در وراى قیل و قال‏ها حقیقتى وجود دارد که نیاز است از آن سخن گفته شود؛ و آن معرفت عشقى است که حکمت به معناى حقیقى کلمه است و اگر کسى به آن(عرفان) راه نیابد، حقیقت درونى خود را نشناخته است. در روایات ما به این مساله اشاره رفته است. امام صادق(ع) مى‏فرماید: «بندگان سه گروهند: گروهى خداى عزوجل را از ترس عبادت مى‏کنند، آن بندگى بردگان است. گروهى خداى تبارک و تعالى را براى به دست آوردن ثواب بندگى مى‏کنند، این عبادت مزد بگیران است؛ و گروهى خداى عزوجل را به خاطر محبت او بندگى مى‏کنند، آن بندگى آزادگان و بهترین و برجسته‏ترین عبادت است.»16
امام على(ع) مى‏فرماید: «خدایا، تو را از ترس عقابت و به طمع ثوابت پرستش نکردم، بلکه چون تو را براى عبادت شایسته یافتم، سر بر بندگیت ساییدم.»17
روایات در این باره بسیار است. معناى این روایات آن است که گروهى خدا را تنها به نفع شخص خود و براى رسیدن به مقاصد خود عبادت مى‏کنند. آن‏ها به مقصود خود(فرار از عذاب و رسیدن به ثواب) مى‏رسند، اما به مقام عالى که همان لقا الله و دیدار یار است، نائل نمى‏آیند؛ زیرا براى این کار باید از «هر چه رنگ تعلق دارد آزاد شوند». تقبیح عابد و زاهد در اشعار نیز به همین معنا است؛ زیرا آن‏ها به وجه عالى محبت نرسیده‏اند.
4. عشق حقیقى و عقل بالغ هیچ منافاتى با هم ندارند و در سیر و سلوک روحانى همواره همراهند؛ زیرا عشق به معناى فناى فى الله است و عقل برین به معناى ذوب شدن در توحید. «انسان آنگاه که به مرحله عشق مى‏رسد تازه مى‏فهمند که عقل حقیقى همان «عقل برین» است که او دارد و دیگران گرفتار عقال و وهمند و آن را عقل مى‏پندارند.».18
کوه عقل و بیابان جنونم داده‏اند
حیرتى دارم از این، کین هر دو چونم داده‏اند
(فیض کاشانى)
بنابراین، در بررسى رابطه عقل و عشق سه گزاره زیر رخ مى‏نماید:
1. عشق محصول شناخت است. انسان با براهین عمیق عقلى(عقل نظرى) به خدا ایمان مى‏آورد و با عزم و شوق و عشق و اخلاص از راه عقل عملى به او راه مى‏یابد. اما این مرحله اول راه است.
2. عقل در برابر عشق باطل مى‏ایستد و آن را که در بند شهوات بودن است، محصور و محکوم خود مى‏کند. عقل شهوت و غضب و غرائز را در بند مى‏کشد و به خدمت انسان در مى‏آورد.
3. انسان وقتى به مرحله عشق رسید، عقل متعارف را کنار مى‏گذارد - چنان که انسان مؤمن در مرحله ابتدایى عقل بدلى را کنار مى‏نهد - و آنگاه به مقام حقیقى عقل بار مى‏یابد. در این صورت عشق فرمانرواى عقل است. عشق در وجود انسان مانند حاکم است و عقل وزیر و مستشار او به شمار مى‏آید. در این مرحله، انسان سالک به مقام جمع عقل و عشق مى‏رسد؛ زیرا عقل برین همان عشق به عبادت و فقط دیدن معبود است

پانزده درس زندگی که در هیچ مدرسه ای یاد نمی گیرید

پانزده درس زندگی که در هیچ مدرسه ای یاد نمی گیرید

همگی ما همزمان با تحصیل در مدارس ، درسهایی از زندگی نیز می آموزیم که هردوی آنها مهم است .

مشکل اصلی این است که زندگی قبل از ما هم جریان داشته و ما را هم مانند دیگران در مسیرش با خود می برد و این در حالی است که ما تازه در ابتدای یادگیری و کسب معلومات لازم برای زندگی هستیم و تنها امیدواریم که روزی به همه ی جوانب دست پیدا کنیم ، پس بطور منطقی دانش ما همیشه عقب تر از زندگی است.

در اینجا به درسهایی از زندگی اشاره کرده ایم که براحتی می توانید از آنها بهره بگیرید :
 

 

1-     طبق گفته یRichard Carlson  " چیزهای بی ارزش را نچشید " ، این بدان معنی است که خیلی از مردم خود را درگیر استرس و به انجام رساندن کارهای بی ارزش می کنند که در نهایت در مقابل اهداف اصلی زندگی ، هیچ ارزشی ندارند .وقتی آنقدر خود را درگیر این مسائل کوچک می کنیم دیگر جایی برای نیل به آرزوهایمان باقی نگذاشته ایم و از لحظات خود هیچ لذتی نمی بریم.

2-     "زندگی غیر قابل پیش بینی است " و ممکن است هر لحظه شما را در شیب و فراز قرار دهد " . فقط بگویید "هرگز" و بعد ببینید چه اتفاقی می افتد . برای مقابله با گره هایی که زندگی در مسیر شما قرار داده است ، تنها با ذهنی باز و خوش بین ، به آنها خوش آمد بگویید !!

3-     خسته کننده ترین واژه در هر زبان " من " است . بله تصور این است که تکرار این کلمه اعتماد به نفس را بالا می برد. ولی خوب! بیشتر وقتها همه ی آن چیزیی که در مورد خود با تکرار " من " توضیح و تعریف می کنید، واقعیت ندارد! اینکه یک نفر دائما" از خود و فضایل خود تمجید و تفسیر کند ، بسیار خسته کننده و یکنواخت است . این حالت "خود محوری " است نه  "اعتماد به نفس "

4-      انسانیت مهم تر از مادیات است

اهمیت روابط اجتماعی بسیار مهم تر از درجات مادی است که هر کدام از ما در مسیر آرزوها به آنها می رسیم. بدون محبت و عشق و حمایت خانواده و دوستان در زندگی ، موفقیت های مادی ، خیلی لذت بخش نخواهد بود. با ایجاد تعادل در ملاک های برتری و ارزش های خود ، از ثبات زندگی بیشتری بهره خواهید برد.

5-     به غیر از خودتان ، هیچ کس دیگر نمی تواند شما را راضی کند !

رضایت و راحتی ذهن شما تنها به عهده خودتان است ! بله ، روابط اجتماعی ، زندگیمان را پر بار تر می کند ، اما  خوب ، شاید این روابط به تنهایی باعث شادکامی و رضایت شما نشود.

6-     درجه ی کمال و شخصیت

کمالات برای هر شخص زیباست . کلام و اعمال نیک ، به دنبال خود ، اعتماد و اطمینان دوستان را در پی دارد . برای رسیدن به این درجه ، تلاش کنید .

7-     بیاموزید که خود ، دیگران و حتی دشمنان خود را ببخشید.

انسان جایز الخطاست ، همه ما اشتباه میکنیم ،  ولی با کینه توزی و یادآوری صدمات گذشته ، تنها این خودمان هستیم که  از  زندگی  لذت نمی بریم نه دیگران !!

8-     "خنده" داروی هر "درد"  است .

با خوشرویی و تبسم ، دردهای خود را درمان کنید.

9-     تغذیه خوب ، استراحت ، ورزش و هوای تازه ، را فراموش نکنید.

 سلامتی خود را  دست کم نگیرید . با رعایت  این  نکات ، از وضعیت  جسمی ایده آل خود ، لذت ببرید .

10-اراده ای مصمم ، شما را به هر چیزی که می خواهید ، می رساند .

هرگز تسلیم نشوید و به دنبال رسیدن به آرزوها و اهداف خود تلاش کنید.

11-تلویزیون ، ذهن ما را بیشتر از هر چیزی نابود می کند !

از تلویزیون کناره گیری کنید و با ورزش ، مطالعه و یادگیری ، ذهن خود را فعال کنید.

12- شکست را بپذیرید .

هر کسی در زندگی ممکن است بارها و بارها شکست بخورد. شکست آموزنده است . به ما یاد می دهد که چطور متواضع باشیم و راه درست تری را برای جبران آن انتخاب کنیم . توماس ادیسون با شکستهای متمادی توانست به هدف خود برسد ، او می گفت :" من شکست نخوردم ، تنها ده ها هزار راه را امتحان کردم که برایم مفید نبود ! و به نتیجه نرسید !"

13- از اشتباهات دیگران درس عبرت بگیرید .

یکی از بودائیات پیر چنین می گوید :" یک مرد دانا کسی است که از اشتباهات خود درسی نیک بیاموزد و اما داناتر کسی است که از اشتباهات دیگران درس عبرت بگیرد".

14- از محبت به دیگران دریغ نکنید .

زندگی کوتاه است و پایان آن نامعلوم . پس سعی کنید محبت کنید تا محبت ببینید .

15- آنچنان زندگی کنید که گویی روز آخر عمرتان است !!!

همواره سعی کنید بهترین و مهربان ترین همسر ، رفیق  و حتی مهربانترین و بهترین رئیس باشید ، تا زمان وداع با این دنیا به دنیایی زیباتر دست یابیم.

بیست راه برای رسیدن به آرامش

بیست راه برای رسیدن به آرامش

 

 

۱-  جلوی کریه خود را تگیرید و گهگاهی گریه کنید.

2- افراد آرام دائم  به خود می گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی توان انجام داد پس باید از ادامه زندگی لذت

 برد.

3- حداقل روزی 15 دقیقه را در سکوت کامل بگذرانید و به آنچه که می خواهید در زندگی به دست آورید فکر کنید.

4- هنگامی که احساس می کنید ذهنتان پر از افکار گوناگون است و هیچ جای خالی در آن وجود ندارد با قدم زدن

 سعی کنید ذهن خودتان را خالی کنید.

5- به کودکان نگاه کنید و ببینید چگونه از زندگی لذت می برند. زندگی با آرامش را از کودکان یاد بگیرید.

6- سعی کنید به داشته های خود قناعت کنیدو در این صورت احساس رضایت بیشتری از زندگی خواهید کرد.

7- اکسیژن باعث می شود مغز شما بهتر فعالیت کند. پس در محل زندگی و کار خود گیاه نگاه دارید.

8- این همه عجله برای چیست؟ به یاد داشته باشید سرعت حرکت شما با احساس شما رابطه مستقیمی داردو

 پس سعی کنید عجول و شتابزده نباشید.

9- شوخی روش خوبی برای رسیدن به آرامش است . پس شوخی طبع باشید.

10- لحظات زیبای زندگیتان را بایگانی کنید. سعی کنید از این لحظات فیلم و عکس تهیه کنید و در لحظات ناراحتی

 به آن نگاه کنید تا به یاد

 بیاورید زندگی همیشه برای شما تلخ و دشوار نبوده است.

11- آرام سخن گفتن باعث می شود ظربان قلب و تنفس شما کم شود و این پایین آمدن ضربان قلب آرامش

 بیشتری به شما می دهد.

12- شاد کردن دیگران باعث می شود احساس و انرژی مثبتی به شما منتقل شود.

15- هر چند وقت یک بار ساعتتان را باز کنید و اجاره بدهید از شر فشار زمان نجات پیدا کنید.

16- مسافرت به شما کمک خواهد کرد تا برای مدتی فکر شما آزاد باشد واثرات مسافرت پس از برگشت به

 خوبی در زندگی روزمره شما نمایان خواهد شد.

17- دیگران را ببخشید. زیرا بخشش و شاد کردن دیگران یکی از مسائل زندگی بخش است.

18- سعی کنید در هنگام عصبانیت خود را به گونه ای تخلیه کنید . مثلا به بالای پشت بام بروید و فریاد بکشید

19- لباسهای راحت و گشاد باعث آرامش می شوند.

20- سعی کنید به موقع غذا بخورید و از غذا خوردن لذت ببرید. زیرا غذا خوردن باعث آرامش سیستم عصبی می

 شود.

هشت راه برای رسیدن به آرامش ذهنی


هر که هستید و هر کجا زندگی می کنید، آرامش را به زندگی خویش دعوت کنید و آن را در ذهن خود جایگزین سازید.
اگر کلام و رفتار شما قرین آرامش باشد، بدون شک این ویژگی به دنیای اطراف شما نیزسرایت خواهد کرد. به خاطر داشته باشید برای رسیدن به این وضعیت، لازم است برخی قابلیت های و یژه را در خود پرورش دهید و شرایط خاصی را در زندگی خویش ایجاد نمایید. رعایت نکات زیر مقدماتی است که به شما کمک می کند در این مسیر گام بردارید:


1) یاد بگیرید که گاه مسائل را رها سازید.


بدین معنا که به هر مسئله ای دائما گره نخورید. وقتی همیشه و همه جا در فکر مسائل خود هستید و به مرور آنها می پردازید، در واقع همیشه بار اضافه ای را با خود حمل می کنید که این خود سبب ایجاد اضطراب و استرس درشما می گردد. بیاموزید که با یک ذهن رها و آزاد زندگی کنید. این امر به شما کمک می کند که با هر محرک کوچک و یا مانع جزئی آشفته نشوید.



2) به خود و خدای خود ایمان داشته باشید.


اگر به خود و خدای خود ایمان داشته باشید، به راحتی از عهده مشکلات زندگی برخواهید آمد و ثابت قدم و مطمئن در راه رسیدن به اهداف خود گام خواهید برداشت


3) مثبت اندیش باشید.


اگر دیدگاه مثبت اندیشی نداشته باشید، همه چیز می تواند بی فایده و بی ثمر باشد. داشتن نگرش مثبت و امید، بهترین سلاح در مقابل ترس و اضطراب است.



4) نسبت به انتظارات و برنامه ریزی های خود واقع بین و منطقی باشید.


توانایی های خود را در موقعیت های خاص بشناسید و نسبت به عدم توانایی ها و ضعف های خود واقع بین باشید. هرچقدر نگرش شما نسبت به مسائل زندگی منطقی تر باشد، به آرامش بیشتری دست خواهید یافت.


5) نسبت به انسان ها، عشق بی قید و شرط خود را نثار کنید.


شما می توانید از دوستان، هم اتاقی ها و هم کلاسی های خود شروع کنید. یاد بگیرید که آنها را بدون قید و شرط دوست بدارید، درمقابل ضعف های آنها صبور باشید وخطاها و اهمال کاری هایشان را ببخشید. هر چقدر نسبت به دیگران بخشش بیشتری داشته باشید احساس شادی و خرسندی بیشتری را تجربه خواهید کرد



6) معنای فداکاری را لمس کنید.


دست بخشش داشته باشید ولی انتظار بازگشت نداشته باشید. دیگران را به شیوه خودشان خوشحال کنید. به افراد بی پناه ، یتیم و فقیر کمک کنید. برای آنهایی که خواهان یاری شما هستند پشت و پناه باشید و بدون آنکه منتی بر آنها نهید تکیه گاهشان باشید. هرچقدر بیشتر ببخشایید، از الزامات و قید و بندها بیشتر رها خواهید شد



7) افکار خود را بازسازی کنید.


در افکار و عقاید خویش نسبت به شخص خود، بازنگری کنید. بیاموزید در مقابل خویشتن صبور باشید و ارزشها، استعدادها و مهارت های خود را ارج نهید. خود را بدون هیچ قید و شرطی دوست بدارید. هرگونه ترس و تردید غیرمنطقی که در مورد خود دارید، کنار بگذارید. اگردیدگاه مثبت و سالمی را در مورد خود داشته باشید یاد خواهید گرفت که خود را بدون قید و شرط قبول داشته باشید.
افراد آرام به خود می ‌گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی ‌توان کرد، آنگاه از فکر ادامه زندگی لذت می ‌برند.از همان که هستید راضی باشید، در این صورت احساس آرامش بیشتری می‌ کنید.


8)چند راه حل برای ایجاد کردن آرامش .



-مهم نیست که با شما مؤدبانه برخورد کنند یا نه، برخورد مؤدبانه‌ ی شما، باعث ایجاد آرامی و احساس خوبی در شما خواهد شد.

-سرعت حرکت شما با احساستان رابطه‌ ای مستقیم دارد، آرام راه بروید و حرکات بدن خود را آرام ‌تر کنید، طولی نمی‌ کشد که آرام خواهید شد. گاهی می ‌توانید برای رسیدن به آرامش، دراز بکشید، عضلات خود را شل کنید و به هیچ چیز فکر نکنید.

-اگر به عقاید مذهبی و معنوی پایبند باشید، به یکی از با افتخارترین روش‌های رسیدن به آرامش خاطر رسیده ‌اید، آنگاه می‌ توانید بگویید، الا بذکر الله تطمئن القلوب . اگر از خدا دور افتاده‌اید، اکنون زمان آشتی است. داشتن یک تکیه‌ گاه معنوی در حد تعادل موجب آرامش می ‌شود.

-شاد کردن دیگران، موجب آرامش می‌ شود.قدردانی کنید. دیگران را برای لطف کردن به خود تحت فشار قرار ندهید، لطف که وظیفه نیست!

حدیث

 

میلاد با سعادت پیامبر صلح و مهربانی حضرت محمد مصطفی و ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت حضرت امام جعفر صادق (ع) بر همگان مبارک باد.به همین مناسبت احادیثی از این دو بزرگوار برایتان گذاشتم امیدوارم از رهروان این دو بزرگوار باشیم.

                  احادیث حضرت محمد(ص)

آیة المنافق ثلاث : اذا حدث کذب واذا وعد اخلف واذا اؤتمن خان

نشان منافق سه چیز است : 1 - سخن به دروغ بگوید . 2 - از وعده تخلف کند .3 - در امانت خیانت نماید .

 

أبغض الحلال الی الله الطلاق .

منفورترین چیزهای حلال در پیش خدا طلاق است .

 

 مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ

هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود.

 

اتقوا دعوة المظلوم فإنها تصعد الی السماء کأنها شرارة

از نفرین مظلوم بترسید که چون شعله آتش بر آسمان میرود .

 

اثنان یعجلهما الله فی الدنیا البغی وعقوق الوالدین .

دو چیز را خداوند در این جهان کیفر میدهد : تعدی ، و ناسپاسی پدر و مادر .

 

اخوف ما أخاف علی امتی الهوی وطول الامل .

بر امت خویش بیش از هر چیز از هوس و آرزوی دراز بیم دارم .

 

اختبروا الناس بأخدانهم ، فإن الرجل یخادن من یعجبه

مردم را از معاشرانشان بشناسید ، زیرا کند هم جنس با هم جنس پرواز .

 

احب اللهو الی الله تعالی إجراء الخیل والرمی .

بهترین بازیها در پیش خدا اسب دوانی و تیراندازی است . 

 

احب الاعمال الی الله حفظ اللسان

بهترین کارها در پیش خدا نگهداری زبان است .

 

احب الاعمال الی الله الصلاة لوقتها ثم بر الوالدین ثم الجهاد فی سبیل الله

بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نیکی به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا .

                  احادیث امام جعفر صادق(ع)

کان أمیرالمؤمنین صلوات الله علیه یقول : أفضل العبادة العفاف .

امام جعفر صادق (ع) : امیرالمؤمنین علیه السلام  می فرمود : بهترین عبادت عفت است .

الصبر رأس الایمان .

امام جعفر صادق (ع) : صبر سر ایمان است .

من ابتلی من المؤمنین ببلاء فصبر علیه ، کان له مثل أجر الف شهید .

امام جعفر صادق (ع) : هر مؤمنی به بلائی گرفتار شود و صبر کند ، اجر هزار شهید برای اوست .

طلب العلم فریضة .

امام جعفر صادق (ع) : کسب دانش واجب است .

سئل النبی (ص ) : ما کفارة الاغتیاب قال : تستغفر الله لمن اغتبته کلما ذکرته .

امام جعفر صادق (ع) : از پیغمبر پرسیدند : کفاره غیبت چیست ؟ فرمود : برای آن کس که غیبتش کردی هر زمان به یادش افتادی از خدا طلب آمرزش کنی .

 

اِنَّ الفُحشَ وَ البَذَاءَ وَ السَّلاطَةَ مِنَ النِفاقِ

همانا دشنام دادن و هرزه گویی و زبان درازی ناشی از نفاق و دورویی است

 

اَفضَل العِبادَة العَفَافُ

 

برترین عبادت پاکدامنی است

 

مَن قَرَا القُرآن و هو شابٌّ مُؤمِنٌ ، اختَلَطَ القُرآنُ بلَحمِهِ و دَمِهِی

 

هر جوانی مؤمنی که قرآن بخواهد، قرآن با گوشت و خون او را در می آمیزد

 

 

مَن ظَلَمَ مَظلِمَة ً اُخِذَ بهَا فِی نَفسِهِ أو فِی مَالِهِ أو فِی وُلدِهِی

 

کسی که ستمی کند به سبب آن ستم، در جانش یا مالش یا فرزندانش به گرفتاری می افتد.

ده اثر اعجاب انگیز عشق بر سلامت بدن,اثبات شده با تحقیقات علمی

شواهد علمی نشان می دهند که عشق های طولانی مدت و پایدار و آرامش بخش، اثرات مفید بسیاری بر سلامت بدن دارند. کاهش فشار خون، کنترل بهتر استرس، تقویت سیستم ایمنی بدن، تنها نمونه هایی از اثرات اعجاب انگیز عشق بر سلامت عمومی بدن هستند.

عشق و سلامتی از راههای مختلفی به هم گره خورده اند. انسان نیازمند ارتباط است و وقتی ارتباطاتش را گسترش می دهد به منافع زیادی دست پیدا می کند که شاید یکی از گرانبهاترین این منافع عشق است.

در ادامه ۱۰ رابطه عشق با سلامت بدن که توسط تحقیقات علمی به اثبات رسیده اند، ارائه می شود:

1-مراجعه کمتر به پزشکتحقیقات ثابت کرده اند که روابط عاشقانه باعث ابتلا کمتر به بیماری ها می شود. تا کنون کسی نتوانسته علت این ارتباط بین عشق و سلامت را به طور دقیق توضیح دهد، ولی فرضیات مختلفی در این رابطه مطرح شده اند. عده ای بر این عقیده اند که کلا سیستم بیولوژیکی انسان به گونه طرح ریزی شده است که همیشه باید در اجتماعات کوچک و با دیگران زندگی کند و اگر چنین اتفاقی نایفتد سطح استرس در فرد بالا رفته و این خود منجر به ضعف سیستم ایمنی و ابتلا به بیماری های مختلفی می شود. فرضیه دیگر این است که افرادی که دارای رابطه عاشقانه با یکدیگر هستند، بیشتر مواظب سلامت یکدیگر هستند. برای مثال یک همسر و دوست واقعی بیشتر می تواند شما را به خوردن سبزیجات و میوه ها و یا رعایت بهداشت دهانتان تشویق کند. وتمام این عادت های خوب مساوی است با ابتلا کمتر به بیماری ها.

۲- کاهش احتمال ابتلا به افسردگی

مطابق گزارش Health and Human Services داشتن یک رابطه عاشقانه بلند مدت باعث کاهش ابتلا به افسردگی در مردان و زنان می شود.

۳- کاهش فشار خونمحققان به این نتیجه دست یافته اند که افراد دارای روابط عاشقانه پایدار دارای  فشار خون بهتری هستند. و در مقابل، نوسانات فشار خون در مواجهه با هیجانات در افراد فاقد این روابط بیشتر است.

۴- اضطراب کمتر
محققان در University of New York اقدام به گرفتن تصاویر MRI از مغز افرادی که دارای روابط عاشقانه بودند کردند(Functional MRI). آنها مشاهده کردند که در این افراد قسمت هایی از مغز که باعث ایجاد وابستگی می شود فعال تر، و قسمتی از مغز که باعث ایجاد اضطراب و دلهره می شود، دارای فعالیت کمتری است. نتایج این مطالعه در کنفرانس سال ۲۰۰۸ Society for Neuroscience ارائه شد.

۵- کنترل طبیعی درد
نتایج Functional MRI همچنین نشان داد که قسمتی از مغز که باعث کنترل درد می شود نیز در افراد دارای روابط عاشقانه پایدار، فعال تر است. در مطالعه دیگری که ۱۲۷۰۰۰ نفر در آن شرکت کرده بودند، به اثبات رسید که در افرادی که دارای روابط عاشقانه هستند، میزان بروز سردرد و کمردرد بسیار کمتر از سایر افراد است.

۶- کنترل بهتر استرس
اگر عشق باعث کنترل درد می شود، آیا نمی تواند بر روی استرس تاثیر مثبت داشته باشد؟

تحقیقات وجود این اثر مثبت را اثبات کرده اند. چنانچه شما با یک شرایط استرس زا روبرو شوید و در این حین فردی که شما را دوست دارد در کنار شما باشد، قاعدتا بهتر می توانید آن شرایط را تحت کنترل خود درآورید.

۷- تقویت سیستم ایمنی و کاهش ابتلا به بیماری ها
همانطور که می دانیم، روابط عاشقانه باعث کاهش استرس و اضطراب و افسردگی می شوند که این موارد هم به نوبه خود باعث افزایش قدرت دفاعی بدن می شوند. محققان در Carnegie Mellon University به این نتیجه رسیده اند که افراد دارای روابط عاشقانه در مواجهه با ویروس سرماخوردگی و آنفلوانزا، کمتر از دیگر افراد به این بیماری ها  مبتلا می شوند.

۸- بهبودی سریع تر زخم ها و بیماری ها
قدرت روابط عاشقانه باعث افزایش سرعت بهبودی پس از ابتلا به بیماری ها و زخم ها می شود. محققان در Ohio State University Medical Center بر روی منطقه محدودی از پوست افراد مورد مطالعه جوش هایی را ایجاد کردند و سپس روند بهبودی را در افراد مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که سرعت بهبودی جوش ها در افرادی که تازه ازدواج کرده بودند دو برابر بیشتر از افرادی بود که مجرد و فاقد روابط عاشقانه بودند.

۹- طول عمر بیشتر
یک کار تحقیقاتی بزرگ در دهه ۱۹۹۰ به مدت ۸ سال انجام شد و موضوع آن “بررسی اثر ازدواج های بر پایه عشق بر بروی میزان مرگ و میر” بود. نتیجه این تحقیق به این صورت منتشر شد که “میزان مرگ و میر در افرادی که ازدواج کرده بودند به میزان ۵۸% کمتر از افرادی بود که هرگز ازدواج نکرده بودند.”

۱۰- زندگی شاد تر و راحت تر
بنا بر مطالعه ای که در Journal of Family Psychology منتشر شد، شاد بودن بیش از اینکه به میزان درآمد خانواده وابسته باشد، به میزان صمیمیت و کیفیت رابطه افراد خانواده وابسته است. همچنین شواهد دیگری نیز وجود دارد که وجود عشق در خانواده باعث افزایش قدرت افتصادی
خانواده نیز می شود.

شـرح کـد تخلفـات راننـدگی درج شده بر روی برگه های جریمه

××× شـرح کـد تخلفـات راننـدگی درج شده بر روی برگه های جریمه ×××

1001
عبور عابر پیاده از محلهای غیر مجاز سواره رو و همچنین از طول خیابان هائیکه دارای پیاده رو است

1002
دست گرفتن دوچرخه سوار و اسکیت سوار و اسکوتر و نظایر آن بوسیله نقلیه در حال حرکت

1003
یدک کشی یا حمل بار بوسیله دوچرخه و دوچرخه موتوردار

1004
بکار انداختن چرخهای بلبرینگی و فلزی در راهها

1005
دو ترک سواری با دوچرخه پائی

1006
راندن موتورسیکلت و دوچرخه و دوچرخه موتوردار در مواقع لغزنده بودن جاده و خیابان

1007
حمل بارو اشیاء طویل توسط دوچرخه پائی و موتور سیکلت

1008
نداشتن تجهیزات ایمنی از قبیل زنگ یا ترمز یا چراغ جلو یا عقب دوچرخه پائی و دوچرخه موتوردار

1009
سوار کردن اطفال کمتر از 12 سال در صندلی جلو اتومبیل

1010
راندن دوچرخه موتور دار در پیاده رو

1011
راندن دوچرخه پائی, اسکیت و اسکوتر و نظایر آن در وسط خیابان و جاده

1012
سوار کردن هر مسافر بدون صدور بلیط در وسایل نقلیه مسافربری در صورت وجود شرکت حمل و نقل مسافربری در مبدا

1013
سوار کردن مسافر با داشتن مسافر قبلی توسط تاکسیهای تلفنی یا شرکتهای تاکسیرانی دربست

1014
سوار کردن سرنشین اضافه بر ظرفیت مجاز در وسایل نقلیه شخصی

1015
عدم توجه به اخطار و تذکر پلیس راهنما

1016
بازگذاشتن درب صندوق عقب وسیله نقلیه درحال حرکت یا نصب پرده یا کرکره و یا هرچیز دیگری که مانع دید عقب وسیله نقلیه شود

1017
راندن دوچرخه پائی در حال رها کردن فرمان

1018
سوار کردن هر نفر مسافر با سرنشین اضافی در تاکسی های شهری و بین شهری

1019
استنکاف از قبول مسافر یا نرساندن مسافر به مقصد توسط رانندگان وسائط نقلیه همگانی

1020
آویزان شدن از وسیله در حال حرکت

1021
عبور وسائل نقلیه کندرو از محلهای غیر مجاز

1022
نشاندن مسافر در طرف راست یا چپ راننده اتوبوس

1023
سوار شدن به وسیله نقلیه و پیاده شدن از آن در حال حرکت ( در اتوبوسها کمک راننده و در سایر وسائل نقلیه مرتکب مسئول است)

1024
سوار کردن سرنشین یا مسافر در سمت چپ یا راست راننده در وسایل نقلیه موتوری که فرمان آنها به ترتیب در سمت چپ یا راست قرار دارد.

1025
حمل اشیاء بنحوی که قسمتی از آن از عرض وسیله نقلیه خارج شود.

1026
راندن موتورسیکلت و دوچرخه موتوردار در حال رها کردن فرمان

1027
حمل سرنشین با موتورسیکلت بیش از ظرفیت مجاز

1028
نداشتن شماره جلو

1029
خروج غیر مجاز تاکسی از محدوده تعیین شده

1030
پارک کردن تاکسی بدون حضور راننده در ایستگاههای تاکسی

1031
استفاده غلط از چراغ راهنمای وسیله نقلیه

1032
تعمیر وسائل نقلیه در معابر عمومی

1033
عدم استفاده از کلاه ایمنی توسط راکب و سرنشین موتورسیکلت در حین رانندگی

1034
روشن نکردن چراغ از هنگام غروب تا طلوع آفتاب و در مواقع لزوم

1035
باز کردن درب وسیله نقلیه بدون رعایت احتیاط از طرف سرنشین یا راننده در حال حرکت و حین توقف

1036
بازگذاشتن درب وسیله نقلیه در سمت سواره رو

1037
عدم رعایت مقررات چراغهای راهنمائی چشمک زن در راهها

1038
حرکت با نور بالا در مواقعی که باید از نور پائین استفاده شود

1039
در آغوش داشتن اطفال در حین رانندگی

1040
همراه نداشتن پروانه تاکسیرانی

1041
راندن وسایل نقلیه غیرموتوری ویژه حمل بار در پیاده رو خیابانها

1042
حرکت دادن غیر مجاز یا رها نمودن دامها و احشام و پرندگان در راهها

1043
عدم استفاده از کمربند ایمنی توسط سرنشینان ردیف جلو در حین رانندگی

1044
حرکت نکردن در داخل حد فاصل دو خط, در معابر خط کشی شده

1045
توقف وسایل نقلیه در جهت مخالف حرکت وسایل نقلیه دیگر

1046
عبور یا توقف در معابری که از طرف راهنمائی و رانندگی در ساعت معین ممنوع اعلام می شود.

1047
ریزش روغن, بنزین, نفت گاز( گازوئیل) و یا سایر مایعات آلوده و تخریب کننده دیگر در سطح راهها

1048
عدم پرداخت عوارض مقرر در آزادراهها

1049
عدم رعایت مقررات ویژه عبور ماشین آلات کشاورزی و راهسازی در راهها

1050
عدم استفاده از علائم بازتاب که نشان دهنده طول وسایل نقلیه باربری است

1051
توقف و سد معبر در سطوحی که بصورت شطرنجی رنگ آمیزی شده است

1052
حمل مسافر توسط ماشین آلات کشاورزی

1053
هر نوع توقف که منجر به سد معبر و یا اختلال در عبور و مرور گردد

1054
خودداری از کناربردن وسیله نقلیه قابل حرکت که بعلت تصادف منجر به خسارت یا نقص فنی و یا علل دیگر در وسط سواره رو متوقف شده است

1055
عدم رعایت فاصله کافی قبل و بعد از سبقت

1056
یدک کشی وسیله نقلیه برخلاف مقررات و بدون رعایت احتیاط

1057
استفاده غیر مجاز از وسایل اخباری ویژه وسایل نقلیه امدادی از قبیل چراغ گردان, آژیر و نظایر آن

1058
حرکت به موازات هم در راههائی که عرض آنها گنجایش بیش از دو اتومبیل را ندارد و حرکت طولانی اتومبیل به موازات اتومبیل دیگری که در سمت راست آن حرکت می کند.

1059
نداشتن دفترچه کار یا برگ فعالیت راننده وسیله نقیه ترابری جاده ای

1060
توقف در محل ممنوع ( پارک ممنوع  )

1061
راه ندادن به وسیله نقلیه پشت سر برای سبقت

1062
استفاده از نورافکن, چراغهای الوان و اضافی و داشتن نور سفید در عقب و نور قرمزدر جلو وسیله نقلیه

1063
نداشتن عاج در سطح اتکاء لاستیک چرخ و همچنین استفاده از لاستیکهای فرسوده و غیر قابل اطمینان برای سواریها و وانت ها

1064
عدم رعایت مقررات در گردش ها

1065
سوار کردن مسافر یا سرنشین داخل صندوق عقب و یا هر قسمت خارجی وسیله نقلیه

1066
نصب هر نوع علائم و پلاکهای متفرقه و همچنین الصاق هر نوع نوشته و آگهی و تصاویر به بدنه خارجی وسایل نقلیه بدون داشتن مجوز از مبادی ذیربط

1067
پخش صدا از بلندگوی منصوب به وسایل نقلیه بدون اجازه مراجع ذیربط

1068
استفاده از لاستیک میخدار در مواقع غیر ضروری

1069
نداشتن شماره عقب و یا خوانا نبودن آن

1070
عدم توجه به فرمان ایست یا پرچم مراقبین عبور و مرور محصلین و پلیس مدرسه

1071
حرکت کمتر از سرعت مقرر در معابری که حداقل سرعت برای آن تعیین شده در صورت نبودن مانع به نحوی که موجب کندی عبور و مرور شود.

1072
سبقت اتوبوس و کامیون در داخل شهر

1073
توقف با موتور روشن بدون حضور راننده

1074
توقف اتوبوس و مینی بوس در خارج از ایستگاههای تعیین شده

1075
پارک کردن وسایل نقلیه غیر مجاز در ایستگاه بارگیری و تخلیه بار

1076
تجاوز به سطح گذرگاه عابر پیاده در سواره رو

1077
استفاده از تلفن همراه و وسایل ارتباطی مشابه آن در حین رانندگی

1078
خوردن, آشامیدن و استعمال دخانیات و پرتاب و یا ریختن ضایعات, اشیاء , آب دهان و بینی در هنگام رانندگی

1079
عبور کامیون و اتوبوس در خطوط سرعت بزرگراهها و آزاد راهها

1080
سوار کردن مسافر روی بار در راهها

1081
پوشاندن تمام یا قسمتی از چراغهای جلو یا عقب بوسیله پارچه, ورق آلومینیومی, رنگ و یا هر شیئی دیگر که باعث کاهش و تغییر و یا شدت نور می شود.

1082
نداشتن برگ معاینه فنی وسیله نقلیه

1083
قصور در بکاربردن وسایل اخباری از قبیل مثلث شبرنگ یا چراغ چشمک زن حسب مورد در جلو و عقب وسیله نقلیه متوقف در روی راهها

1084
همراه نداشتن گواهینامه رانندگی یا کارت شناسائی خودرو و یا بیمه نامه شخص ثالث

1085
نداشتن کارت صحت و سلامت روحی و جسمی راننده وسایل نقلیه عمومی

1086
نداشتن برگ بازبینی فنی سلامت وسایل نقلیه عمومی در صورت وجود شرکت حمل و نقل مسافربری در مبدا

1087
عدم استفاده و یا استفاده غلط از علائم با دست یا چراغ راهنما در گردش به چپ یا به راست یا هنگام توقف در شهر

1088
توقف در محل ایستادن ممنوع ( مطلقا ممنوع )

1089
توقف دوبله در معابر

1090
ورود وسائل نقلیه غیر مجاز به محدوده طرح ترافیک

1091
توقف سایر وسایل نقلیه در ایستگاه وسایل نقلیه عمومی ( اتوبوس, تاکسی و ... )

1092
رعایت نکردن تقدم عبور عابر از طرف راننده در گذرگاه عابر پیاده

1093
استفاده نکردن از عینک طبی در حین رانندگی برای کسانیکه در گواهینامه آنان ضرورت رانندگی با عینک درج شده است.

1094
گردش بچپ یا به راست در محل ممنوع

1095
توقف وسایل نقلیه در سطح آسفالت جاده ها و محلهائی که شانه خاکی وجود دارد

1096
توقف وسایل نقلیه باربری سنگین ( 5 تن به بالا) و اتوبوسهای خارج شهری در خیابان ها و در ساعات غیر مجاز

1097
تغییر استاندارد پلاک وسیله نقلیه که از طرف اداره راهنمائی و رانندگی داده شده است.

1098
شستشوی وسیله نقلیه در راهها ( خیابان و جاده )

1099
عبور کامیونهای سنگین و اتوبوس های خارج شهری در ساعات و مسیرهای غیر مجاز در شهر

1100
توقف از ابتدا تا انتهای پیچ ها ( قوسهای) حریم تقاطعها و روی پل و داخل تونل

1101
تصادف ناشی از عدم رعایت فاصله مناسب با وسیله نقلیه جلو یا عدم توجه به جلو

1102
عدم رعایت مقررات مربوط به تابلوی ایست یا چراغ قرمز چشمک زن

1103
حمل کود, زباله و نخاله و مصالح ساختمانی و امثال آن بدون حفاظ و پوشش لازم.

1104
بوق زدن غیر ضروری و مکرر

1105
توقف در داخل و یا حریم تقاطعهای راه آهن در فاصله کمتر از 15 متر

1106
توقف وسایل نقلیه روی خط کشی عابر پیاده و یا فاصله 10 متری آن در سواره رو

1107
عدم رعایت مسیر های تعیین شده حرکت در معابر منتهی به تقاطعها

1108
صدای ناهنجار لوله اگزوز

1109
عبور وسایل نقلیه غیر مجاز از خطوط و مسیرهای ویژه اتوبوسرانی, عابر پیاده, دوچرخه و نظایر آن

1110
نداشتن چراغ های سالم جلو, عقب و یا چراغ راهنمای وسیله نقلیه

1111
نداشتن وسایل ایمنی سالم و مناسب با فصل از قبیل زنجیر چرخ و یا لاستیک یخ شکن و دو عدد برف پاکن و بخاری

1112
حرکت با استفاده از شماره موقت پس از ده روز از زمان تحویل پلاک

1113
حرکت با پلاک غیر مجاز و فاقد اعتبار

1114
حمل مسافر با وسیله نقلیه شخصی و یا غیر مجاز در شهرها

1115
حمل جنازه با وسایل نقلیه عمومی

1116
حرکت در سرازیری با دنده خلاص

1117
نداشتن کارت بیمه سرنشین وسایل نقلیه عمومی حمل مسافر در جاده ها

1118
حمل بار تجارتی توسط وسایل نقلیه عمومی حمل مسافر

1119
حرکت با دنده عقب غیر ضروری ( خلاف جهت حرکت )

1120
تغییر خط و حرکت در معابر خط کشی شده بدون رعایت مقررات مربوط

1121
تجاوز به چپ از خط وسط معابر

1122
مغایرت کارت شناسایی با مشخصات فنی وسیله نقلیه

1123
نداشتن برچسب عوارض سالیانه شهرداری

1124
عدم توجه به فرمان ایست و حرکت پلیس راهنما

1125
نداشتن زوج پلاک و یا دستکاری و نداشتن پلاک سوم

1126
توقف خودرو در حاشیه راهها که اقدام به فروش کالا می نمایند

1127
حرکت بطور مارپیچ در راهها

1128
عدم رعایت حق تقدم عبور

1129
نداشتن عاج در سطح اتکا لاستیک چرخ و همچنین استفاده از لاستیکهای فرسوده و غیر قابل اطمینان برای وسایل نقلیه سنگین

1130
عبور از چراغ قرمز

1131
تجاوز از سرعت مجاز

1132
سبقت غیر مجاز

1133
عبور از محل ممنوع

1134
توقف دوبله در محل ( ایستادن ممنوع ) در شهرها

1135
حمل مواد محترقه با وسایل نقلیه غیر مجاز

1136
رانندگی با وسیله نقلیه ای که بعلت نقص فنی دود می کند

1137
حمل باری که موجب ناراحتی مسافران گردد ( در جاده ها)

1138
حمل اشیاء کثیف و آلوده و حیوانات با وسیله نقلیه مسافربری

1139
تخلیه نخاله, زباله, مصالح ساختمانی, فاضلاب و امثال آن در راهها و حریم آنها

1140
استفاده از انوع بوق شیپوری و یا بوقهای دارای صدای ناهنجار در مناطق مسکونی و دیگر مناطق غیر مجاز

1141
نداشتن بیمه شخص ثالث

1142
عدم اعلام نشانی محل سکونت جدید مالک وسیله نقلیه ظرف ۳۰روز از تاریخ تغییر محل سکونت به اداره راهنمائی و رانندگی به وسیله ای که از طرف اداره تعیین می شود.

1143حمل تیرآهن و امثال آن بدون رعایت شرایط ایمنی و مقررات مربوط

1144
رانندگی با وسیله نقلیه فاقد پلاک

1145
نقص سیستم روشنائی وسایل نقلیه به هنگام شب

1146
توقف وسیله نقلیه در پیاده رو

1147
عدم استفاده از بارنامه و یا صورت وضعیت با وجود پایانه ها یا شرکت حمل و نقل بار یا مسافر در مبدا حرکت توسط وسایل نقلیه عمومی در جاده ها

1148
مغایرت مشخصات مسافر یا محموله با صورت وضعیت یا بارنامه صادر شده

1149
استفاده مکرر از یک بارنامه یا صورت وضعیت

1150
عدم رعایت مسیرهای تعیین شده توسط رانندگان ترانزیت

1151
استفاده از وسایل آتش زا از قبیل اجاق گاز پیک نیک, بخاری و امثال آن در داخل وسایل نقلیه

1152
حمل مواد سوختی خارج از باک, توسط وسایل نقلیه به استثناء وسایل نقلیه مجاز و نصب باک غیر مجاز

1153
عدول از مقررات حمل بارهای عمومی در راهها

1154
عدم بارگیری و مهار ایمن محمولات در راهها

1155
رانندگی با وسایل نقلیه عمومی بیش از زمان مجاز که برای هر راننده تعیین می شود

1156
رانندگی در حالت و شرایط مستی که با استفاده از دستگاههای آزمایش الکل مشخص می گردد

1157
سبقت از سمت راست وسیله نقلیه دیگر در راههائیی که در هر طرف رفت و برگشت فقط یک خط عبوری وجود دارد و یا با استفاده از شانه راه

1158
باز کردن قفل مخصوص وسایله نقلیه که توسط مامورین راهنمایی و رانندگی نصب شده است

1159
عبور وسایل نقلیه از پیاده رو

1160
دور زدن در محل ممنوع

1161
سوار یا پیاده کردن مسافر در خارج از پایانه های مسافربری یا محل های مجاز

1162
عدم تطبیق نام موسسه مندرج در بدنه وسایل نقلیه همگانی با مشخصات مذکور در صورت وضعیت مسافری

1163
استفاده از لاستیک های خارج از استاندارد برای وسایل نقلیه عمومی

1164
حمل مسافر با وسایل نقلیه غیر مسافربری

1165
عدم داشتن بغل نویسی خودروهای با پلاک دولتی

1166
هرگونه دخالت و دستکاری در دستگاه سرعت نگار ( تا خوگراف ) در وسایل نقلیه عمومی

1167
جابجائی مسافر با وسیله نقلیه عمومی مسافربری بدون داشتن دستگاه تاخوگراف و یا استفاده از صفحات غیر استاندارد در دستگاه تاخوگراف

1168
جابجائی مسافر با وسیله نقلیه دارای پلاک خصوصی در جاده ها

1169
عدم رعایت مقررات حمل و نقل جاده ای مواد خطرناک

1170
هرگونه حرکات نمایشی مانند دور زدن درجا و حرکت بر روی یک چرخ و یا حرکات آکروباتی در سطح راهها

دیدنی ها و جاذبه های طبیعی استان کرمان

سیمای منابع طبیعی استان کرمان

 

 

دیدنی ها و جاذبه های طبیعی استان کرمان
 
 
 
 

*دیدنی ها و جاذبه های طبیعی استان :

غارها :

غار ترنگ در 50 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان بافت در روستای ترنگ

غار چشمه سبز گوغر در 50 کیلومتری شهرستان بافت در روستای جعفریز گوغر

غار ده بکری بم

غار شعیب جیرفت

غار ایوب شهربابک

غار جواران رابر

غار داوران رفسنجان

غار شب پره خبر بافت

غار یخ جوپار

 

آبشارها :

آبشار درقله علم شاه در بلندترین نقطه سلسله جبالبارز

آبشار دلفارد در 40کیلومتری شمال غرب جیرفت

آبشار راین در 20 کیلومتری غرب راین

آبشار کوهپایه در 30 کیلومتری کرمان

 

ییلاق ها:

ییلاق های شهر ماهان در 35 کیلومتری جنوب شرقی شهر کرمان

ییلاق های جوپار در 30 کیلومتری جنوب شهر کرمان

ییلاق های راین  در 110کیلومتری شهر کرمان

ییلاق های کوهپایه در 30 کیلومتری شرق کرمان

ییلاق های ده بکری  در شهرستان بم

ییلاق های مسکون در 30 کیلومتری جیرفت

ییلاق های دلفارد  در 30 کیلومتری مسیر جیرفت ساردوئیه

ییلاق های درب بهشت در ساردئیه

ییلاق کوهبنان در 16 کیلومتری کرمان

ییلاق اسفندقه  در 72کیلومتری شهرستان جیرفت

ییلاق لاله زار   در مسیر بافت – کرمان 

ییلاق رابر در منطقه رابر

 

 

*کلوت های شهداد :

یکی از مهمترین عوارضی که از مرکز لوت تا غرب آن کشیده شده (کلوت ) ها می باشد. این عوارض یکی از              پدیده های زیبای طبیعی هستند که در نوع خود در دنیا نظیر ندارد و در هیچ یک از بیابان های دنیا نمی توان چنین مناظر زیبایی دید.

کلوت ها در فاصله 40 کیلومتری شرق و شمال شرقی شهداد قرار دارند این عوارض که بر اثر فرسایش آبی و بادی شدید به وجود آمده اند به خاطر شگفتی های آن شهرت جهانی دارند . این کلوت ها از دور به خرابه های شهری بزرگ می مانند که توصیف های گوناگونی از قبیل بزرگترین شهر کلوخی جهان ، شهر افسانه ای کلوت ها ، شهر خیالی ، شهر لوت و یا ساحره لوت از آن شده است .

گرمترین نقطه ایران وجهان و گودترین نقطه ایران در این منطقه قرار دارد منطقه گندم بریان شهداد که گرم ترین نقطه کویر در جهان و ایران به شمار می رود دمای بالای 65 درجه سانتیگراد را در سایه دارد و چون دانه گندم در این منطقه به حالت برشته در می آید به آن گندم بریان می گویند.

سوراخ نبودن لایه اوزون در فضای بالای کویر لوت و خاصیت آفتاب درمانی و ماسه درمانی از قابلیت های مهم این منطقه می باشد

معرفی مناطق دیدنی و آثار تاریخی کرمان

گنبد جبلیه * کرمان *

در منتهی الیه شرقی کرمان گنبد بزرگ و عجیبی از سنگ و گچ بنا گردیده که دست تطاول روزگار در تخریب آن کوتاه آمده است . این گنبد هشت ضلعی تماما از سنگ است و عرض پی آن نیز در پایه به 3 متر می رسد.در هشت طرف آن هشت در بعرض 2متر قرار گرفته که اخیرا برای مستحکم ساختن بنا و جلوگیری از تخریب آن درگاهها را با سنگ مسدود کرده اند و فقط یکی را باز گذاشته اند . قسمت بالای گنبد از آجر ساخته شده است و معلوم نیست که آیا روی گنبد کاشی بوده یا نه؟

 

در داخل گنبد ظاهرا گچ بری ها و تزئین کاریهایی وجود داشته که قسمت بالا ریخته و قسمت پائین را تخریب کرده اند . از تاریخ بنا و منظور از ساختمان این گنبد مطلبی ذکر نشده سر پرسی سایکس در کتاب هشت سال در ایران می نویسد : از قبرستان که رد می شوید یک ساختمان هشت ظلعی سنگی خواهید دید که گنبدی به شکل دو هلال برآن قرار گرفته و قطر داخل آن 18 فوت و هر طرفی نیز 18 فوت و نوک آن اجری و منتهی الیه آن دایره می باشد . این محل را جبلیه می نامند و تنها ساختمان سنگی کرمان همین گنبد جبلیه است.                     

 

ایرانیان معتقدند که این محل مقبره یکی از زرتشتیان بوده و برخی نیز عقیده دارند که مزار سید محمد تباشیری است .ولی نسبت اخیر را در بعضی نقاط تکذیب می کنند . بدیهی است در زمانی که این قبرستان را ویران کرده اند سنگ این مقبره را برداشته اند و برای نمایی بکار برده اند برخی این گنبد را متعلقبه سلجوقیان می دانند .

 

ولی این ادعا درست نیست . "جبلی " تحریف یافته کلمه " گبری " است و برطبق قواعد اشتقاقهای فارسی " گ " به "ج" بدل شده است قدمت این گنبد را از این کلمه که آن را گنبد "گبر " نیز گفته اند می توان حدس زد که شاید مربوط به پیش از اسلام باشد و از بناهای زرتشتی و گبری است گرچه استیل آن با استیل آتشکده تطابق ندارد .

 

از سبک معماری آن نیز استنباط می شود بنای مذکور مربوط به اواخر دوره ساسانی می باشد که اوائل اسلام تعمیر و مرمت شده است و یا اینکه در اوائل اسلام با الهام از معماری ساسانی بنا گردیده است.









ارگ راین * راین *

این ارگ در جنوب غربی شهر کنونی راین و بر بالای قلعه ای با شکوه و عظمت خودنمایی می کند . این بنای خشتی با مساحتی بیش از 20 هزار متر مربع تا حدودی به ارگ تاریخی بم شبیه است . پلان قلعه تقریباً مربع شکل و با چندین برج در اطراف مزین شده است . دور تا دور قلعه را حصاری در برگرفته که ارتفاع آن اندکی بیش از 10 متر است . تنها ورودی قلعه از جبهه شرقی است که با سر در بزرگ و باشکوه به محوطه داخلی راه دارد . این قلعه بعد از ارگ بم دومین بنای خشتی استان کرمان محسوب می شود.

بعد از عبور از کوچه شرقی – غربی به چهار سوی کوچک هشت ضلعی می رسیم که انتهای راهروی آن به چهار ساختمان زیبا که احتمالاً محل حاکم نشین بوده ختم می شود . این خانه ها به وسیله حصار و با برج هایی در اطراف محصور شده است . چنین به نظر می رسد که خانه های یاد شده در زمان قاجار ساخته شده باشند زیرا پلان و نقشه آن ها شبیه بناهای این دوره است .

قلعه ، عناصری چون بازار ، اصطبل ( تابستانی و زمستانی ) زورخانه و محل عامه نشین دارد .از قدمت و زمان بنیان اولیه قلعه اطلاع دقیقی در دست نیست و تاکنون هیچ شواهد و مدارکی که قدمت آن را دقیقاً مشخص کند به دست نیامده است و تا زمانی که تحقیقات علمی و کاوش های باستان شناسی انجام نپذیرد نمی توان تاریخ دقیقی برای آن منظور کرد .


جنگل حرا


 ایران‌شناسی: استان هرمزگان: قشم  

  جنگل حرا  

جنگل های دریایی یکی از عجیب ترین عناصر طبیعی خلقت هستند. در این جنگل ها درختانی در ناحیه جذر و مدی زیست می کنند و از آب شور بهره می گیرند. عجیب تر اینکه گه گاه بخش اعظم آنها به زیر آب شور دریا فرو می رود اما همچنان به حیات خود ادامه می دهند.


جنگل زیبای حرا؛ جزیره قشم؛ عکس از آنوبانینی
جنگل زیبای حرا؛ جزیره قشم


عده ای عقیده دارند این درختان طی سالیان دراز تکامل، از دست آسیب های آدمی، به بستر گلی سواحل و آب شور دریا پناه برده اند. این جنگل ها بیشتر از درختانی تشکیل شده اند که حرا نام دارند. حرا گونه ای درخت مانگرو است که در سواحل شمالی قشم به کثرت و فراوانی دیده می شود. این درخت در زبان لاتین به نام ابوعلی سینا پزشک و فیلسوف شهیر ایرانی نامگذاری شده است.


جنگل زیبای حرا؛ جزیره قشم؛ عکس از آنوبانینی
جنگل زیبای حرا؛ جزیره قشم


این درختچه در سواحل و مرداب های ساحلی مصر، عربستان و سواحل جنوب ایران دیده می شود. به این گیاه در بندرعباس حرا، در بلوچستان تمر و در بعضی از نقاط، تول گفته می شود. به عربی نیز آن را شوری و شوره می نامند.


جنگل زیبای حرا؛ جزیره قشم؛ عکس از آنوبانینی
جنگل زیبای حرا؛ جزیره قشم


حرا، گیاهی از تیره شاه پسند است. دانه آن روی درخت مادر می روید و نهال تولید می کند. سپس از درخت جدا می شود و داخل مرداب می افتد. جنگل حرا بر دریا و آب شور قرار دارد و این سازش با آب شور و شرایط نامناسب، از حرا یک گیاه استثنایی ساخته است. درختان حرا، در قسمتهای کم عمق، کنار و روی تپه های جزیره مانندی که هنگام پایین رفتن آب دریا از آب بیرون می مانند قرار گرفته اند. عمق آب این مناطق از یک تا یک و نیم متر تجاوز نمی کند؛ بنابراین جنگل هنگام بالا آمدن آب دریا، در آبهای نیلگون خلیج فارس به حالت شناور می ماند و با فروکش کردن آب دریا به مدت 6 تا 7 ساعت مانند جنگل های مناطق خشک نمایان می شود.


جنگل زیبای حرا؛ جزیره قشم؛ عکس از آنوبانینی
جنگل زیبای حرا؛ جزیره قشم


گیاهان حرا برگهایی با ظاهر بیضی شکل و قاعده ای باریک (دوکی شکل) رویه سبز و براق دارند و پشت برگها نیز سفید یا خاکستری رنگ است. طول این برگها حدود 5 تا 5/7 سانتی متر است. میوه حرا، بادامی شکل است و به یک خامه باریک منتهی می شود. گل های آن نیز به رنگ طلایی با 4 گلبرگ می باشد که هر گلبرگ بیشتر از چند میلی متر طول ندارد و عطری شیرین و خنک، تا شعاع چند متری اطراف آن پراکنده می شود. بنا بر تحقیق آنوبانینی گیاه حرا که گاه به عنوان علوفه برای خوراک چهارپایان استفاده می شود دارای چندین فایده دارویی و صنعتی نیز است. از آن جمله می توان به استفاده از آن در درمان جذام و همچنین برخی بیماریهای پوستی اشاره نمود.


جنگل زیبای حرا؛ جزیره قشم؛ عکس از آنوبانینی
جنگل زیبای حرا؛ جزیره قشم


گفته می شود که حرا را یک ایرانی از هندوستان به ایران آورد و در نزدیکی بندر لافت قشم کاشت. زیبندگی حراها بیشتر در جزیره قشم به خصوص مثلث لافت، گورزین و کوران است. این جنگل از بندر لافت تا روستای طبل در نواری به عرض 50 تا 500 متر کشیده شده و محدوده‌ای برابر 150 کیلومتر و مساحتی معادل 7 هزار و 236 هکتار را در بر گرفته است. امکان سفر دریایی و تفریحی در بین درختان حرا و دیدن بیش از 100 گونه از پرندگان بومی و مهاجر، زیبایی خاصی به سیاحت مسافران می‌دهد.


استان هرمزگان

استان هرمزگان  

استان هرمزگان با وسعت حدود 71193 کیلومتر مربع؛ معادل 3/4 درصد مساحت کشور را به خود اختصاص داده است. این استان در جنوب کشور قرار گرفته و از شمال به استان کرمان، از جنوب به آبهای نیلگون خلیج فارس، از شرق به استان سیستان و بلوچستان و از غرب به استانهای فارس و بوشهر محدود شده است. استان هرمزگان دارای 11 شهرستان، 21 مرکز، 29 بخش، 76 دهستان و 1908 آبادی دارای سکنه است.


نقشه تقسیمات استان هرمزگان؛ عکس از سازمان نقشه برداری کشور
نقشه تقسیمات استان هرمزگان؛ عکس از سازمان نقشه برداری کشور


در تقسیمات کشوری بیشترین گستره استان هرمزگان تا سال 1345 در محدوده استان کرمان قرار داشت. در سال 1346 این این بخش، از استان کرمان جدا شد و به استان ساحلی و سرانجام در سال 1355 به استان هرمزگان تغییر نام پیدا کرد.
تاریخ این منطقه و زندگی مردمان ساکن در آن در واقع بخشی از تاریخ خلیج فارس بوده و با آن پیوندی ناگسستنی یافته است.
بنا بر تحقیق آنوبانینی پیش رفتگی اقیانوس هند که امواج آن بر کناره استان های سیستان و بلوچستان، هرمزگان، بوشهر و خوزستان بوسه می زند از زمان هخامنشیان به نام خلیج فارس خوانده می شده است. نزدیکی خلیج فارس به پایتخت دولت هخامنشی باعث توجه آنها به این محدوده نیلگون شده و تسلط بر آنرا در جهت حراست از کیان خود ضروری می دانستند. از اینرو برخی از مورخان بر این باورند که بندرعباس در دوره هخامنشی وجود داشته و دارای اهمیت بوده است. این عنایت تا سلسله های بعدی نیز استمرار یافته به طوریکه طبق اسناد موجود تاریخی در دوران داریوش هخامنشی و انوشیروان ساسانی، کشتی های تجاری از خلیج فارس و بنادر آن استفاده کرده و تا مرزهای سیلان و حتی چین را در می نوردیدند.
بندرلنگه نیز در دوره هخامنشی از بنادر مهم تجاری خلیج فارس بوده که به دلایل تاریخی دستخوش سیر قهقرایی می گردد تا مجددا در قرون اخیر این بندر همراه با بندر کنگ (با ضم کاف) که در 5 کیلومتری آن قرار دارد دارای اهمیت تجاری شود. این بنادر در دوران سلسله های زندیه و قاجاریه، مرکز تجارت مروارید بوده و از رونق اقتصادی شایان توجهی برخوردار می شوند؛ به نحوی که بندر کنگ در دوره قاجار به عروس بنادر اشتهار می یابد. جهانگردان عرب و اروپایی در سفرنامه های خود از رونق تجارت بازارهای بزرگ و نظافت کوی و برزن این شهرها سخن گفته اند. بر طبق این سفرنامه ها در هرمز قدیم کوچه ها را با حصیر و حتی در بعضی نقاط با قالی فرش می کرده و برای جلوگیری از گرمای آفتاب پرده های کتانی زیبا بر پنجره ها می آویختند. صدور انواع کالاهای تجارتی مانند نیشکر، نیل، مروارید و فرآورده های کشاورزی و دامی از هرمز به هند و اروپا خود نشان از آبادانی این شهر می دهد. گفته شده که برای تیمور لنگ گورکانی بهترین انواع لولو و مروارید را از هرمز به ارمغان می آوردند. بعضی از آثار تاریخی به جا مانده در استان که هر کدام مربوط به دوره ای از تاریخ دیرپا و پرفراز و نشیب این خطه است منعکس کننده قدمت، دیرنگی و شکوفایی تمدن آن است. هر چند بیشتر آثار باستانی استان مربوط به دوران صفویه و بعد از آن است و اکثر بناهای قدیمی دستخوش تطاول طبیعت شده و یا با هجوم و تاراج اقوام تجاوزگر از میان رفته، ولی بعضی از این آثار به جا مانده مانند قلعه فین که تاریخ بنای آنرا زمان اردشیر بابکان می دانند و یا خرابه های شهر باستانی خریس در قشم که مربوط به دوره مادها است؛ این حقیقت را که منطقه هرمزگان نیز از گذشته کانون و پذیرای تمدنی کهن بوده، به اثبات می رساند.
پس از رخداد رنسانس و به ویژه انقلاب صنعتی که نتیجه تبعی آن رشد کشورهای اروپایی و گسترش استعمار و تجاوزگری در جهان بود؛ اقیانوس هند، آنچنان که آنوبانینی دریافته است؛ خلیج فارس و بنادر و جزایر واقع در آن مورد هجوم غرب قرار گرفت. پرتغالی ها نخستین اروپائیانی بودند که اولین کشتی های خود را به فرماندهی واسکودوگاما در سال 1498 میلادی و ناوگان بعدی را به فرماندهی البوکرک در سال 1507 میلادی به خلیج فارس اعزام داشتند. در سال 914 هجری شمسی که حکومت مرکزی ایران ضعیف و دستخوش تفرقه و بی سیاستی بود، جزیره هرمز به تصرف ارتش متجاوز پرتغال درآمده و سیف الدین، حاکم جزیره در نبردی نابرابر شکست خورد و متواری شد. پرتغالی ها بیش از یک قرن بر هرمز، کیش و بندرعباس مسلط بوده و مقدرات مردم آنرا در دست خود گرفتند. سایر دول استعمارگر اروپا نیز مانند انگلیس و هلند و حتی فرانسه در کسب منافع تجاری از همتای پرتغالی خود عقب نمانده و هر یک به نوبه خود سهمی از این خوان گسترده می خواستند تا اینکه سرانجام در سال 1031 هجری قمری، شاه عباس صفوی با استفاده از رقابت موجود بین دول فوق و توسط سردار خود امام قلی خان با اقدام نظامی به سلطه 117 ساله پرتغالیها خاتمه داد. به پاس این پیروزی؛ بندر گمبرون به نام بندرعباس خوانده شد و رونق خود را از آن زمان آغاز کرد.

 

 

جاذبه های طبیعی استان هرمزگان ( سواحل زیبا و.... )





امامزاده سید مظفر (بندرعباس)
وی از نوادگان امام موسی ابن جعفر(ع) می باشد که از سالیان دور مورد توجه عموم مردم خصوصا مردم استان هرمزگان بوده و هر ساله پذیرای زائران بی شمار مشتاق خود می باشد.

امامزاده شاه محمد تقی (بندرعباس)این امامزاده مورد توجه بسیاری از مردم قرار دارد به حدی که در گذشته زواری که ازپاکستان و بنگلادش به زیارت امام رضا می رفتند ابتدا به این زیارت می آمدند.

معبد هندوها (بندرعباس)


ساختمان معبدوها در سال 1310 ه . ق احداث شده . اساس ساختمان این معبد عبارت است از یک اتاق چهار گوش میانی که بر روی آن گنبدی قرار گرفته است .سبک معماری این گنبد آن را نه تنها از بناهای کرانه خلیج فارس بلکه از کل ایران متمایز می سازد .طرح این بنا کاملا متاثر از معماری هندی می باشد .
مسجد جامع دلگشا (بندرعباس)


این بنا در نبش بلوار طالقانی ( ساحلی ) و خیابان مسجد جامع بندرعباس قرار گرفته و از آثار قرن دوازده و سیزده هجری قمری محسوب می گردد . این بنا شامل شبستان دو قسمت قدیمی الحاقی است . بخش قدیمی دارای ستونهای متعدد با سر ستونهای گچبری شبیه به مسجد گله داری و مسجد دژگان است . این بنا به شماره 1599 به ثبت آثار ملی ایران رسیده است .

مسجد گله داری (بندرعباس)
این مسجد در سال 1296 ه . ق در شهر بندرعباس ساخته شده و دارای صحن ، شبستان و مناره است . شبستان بزرگ مسجد دارای 36 ستون مزین به گچبری است .

خانه گله داری (بندرعباس
)این بنا مربوط به اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی می باشد و مالک آن حمزه گله داری است . بنا در دو طبقه که طبقه پایین فاقد ارزش معماری است ساخته شده .

حمام گله داری (بندرعباس)


این حمام تنها حمام باقیمانده قدیمی شهر بندرعباس است و احداث آن دراواخر قرن سیزدهم هجری قمری صورت گرفته است .در حال حاضر به عنوان موزه مردم شناسی استان هرمزگان مورد بهره برداری می باشد .
پیشینیه تاریخی حمام گله داری :
در حاشیه خلیج فاری و در بلوار ساحلی شهر بر روی بستری رُسی که قابلیت نفوذپذیری آن به دلیل اشباع شدن از آب دریا بسیار زیاد است ، یکی از حمام های قدیمی به جا مانده شهر بندرعباس بنا شده است .
قدمت این حمام به دوره قاجاریه می رسد و تاریخ احداث اواخر قرن 13 ه . ق است . حمام وقفی متعلق به مسجد گله داری و واقف آن تجارتخانه حاج شیخ احمد گله داری است .حمام گله داری دو دوره مرمت را در سی سال گذشته پشت سر گذاشته است .
در گذشته مردم از آن به عنوان حمام عمومی استفاده می کردند . این اثرتاریخی به شماره 2003 درفهرست آثار ملی به ثبت رسیده است .

مصالح بکار رفته :از آنجا که این ناحیه دارای رطوبت بالایی است در این بنا بیشتر از سنگ های دریایی - اسفنجی و ساروج محلی وگچ دستکوب استفاده شده است . لازم به ذکراست که سنگهای اسفنجی که دارای قابلیت جذب رطوبت بالایی هستند از دریای همجوار تهیه می شده اند . تنها عامل تخریب طبیعی بنا رطوبت بسیار بالای منطقه است و مصالح بکار رفته در کف حمام آجر فرش است .


فضای معماری :حمام گله داری مانند سایر حمام های دیگر نواحی کویر مرکزی دارای فضاهای بینه ، سر بینه ، گرمخانه و خزینه است . بنا دارای پنج گنبد بزرگ و کوچک است .
در ورودی حمام گله داری راهرو هشتی کوچک قرار دارد تا دما و رطوبت ، فضای داخلی تنظیم شود .

بینه : فضای بینه به شکل هشت گوش ساخته شده ودر اطراف آن چهار صفه یا سکوی نشیمن و رختکن دیده می شود . وسط سالن بینه حوضچه هشت ضلعی کوچک قرار دارد . فضای این قسمت باید سرد و خشک بوده زیرا فضای ورودی در ارتباط مستقیم با فضای خارح قرار می گرفت .

میاندر : ارتباط بین بینه وگرمخانه ازطریق میاندر صورت می گیرد و فضای درون آن سرد و مرطوب است .

سربینه : سربینه فضای شست شو است و دو صفه یا سکوی نشیمن دارد و بخار اندرون به آن می رسد . سربینه به خزینه متصل می شود که فضایی گرم وخشک دارد .


خزینه : محل گرم شدن آب مورد استفاده حمام است و آب گرم از این طریق تامین می شود . در خزینه کانال هایی از سنگ و ساروج برای انتقال آبگرم به کلیه فضاها در نظر گرفته شده است .
سیستم گرمادهی و آبرسانی :سیستم گرمادهی حمام شامل انبار سوخت ، آتشدان ، دیگ ، دودکشها و گودال جمع آوری خاکستراست . فضای گرم کننده حمام که به علت نگهداری گرما در عمق زمین قرار گرفته است ، آب مصرفی حمام از چاهی به عمق ده متر که هنوز پابرجاست ، تامین شده است . در دوره ای هم که از آب برکه برای حمام استفاده می شده این عمل با استفاده از نیروی کمکی گاو که در مسیر" گاورو "دائم در حرکت بوده و آب را از چاه به انبار ذخیره آب می ریخته صورت می گرفته است.

روشنایی :در وسط سقف حمام روزنه هایی به عنوان نورگیر در هر یک از فضاها وجود دارد که عمل نورگیری و تهویه در حمام توسط همین روزنه ها صورت می گرفت ، بدین ترتیب که با بازو بسته کرودن در فصولی ازسال دما و رطوبت داخل حمام را تنظیم می نمودند .
این بنا سالیان زیادی به یک مکان متروکه تبدیل شده بود . در سال های ا خیر میراث فرهنگی استان هرمزگان سعی بر این داشته تا ضمن حفظ ، احیا ومرمت این بنای ارزشمند برای موزه مردم شناسی استان درنظر گرفته شود . بدین منظور در سال 1379 برای اولین بار مجسمه هایی در آن نصب شده که به فضای حمام رونقی دیگر بخشیده است .

اسکله ی قدیم (بندرعباس)


اسکله قدیم بندرعباس ، هم اکنون از مراکز دیدنی مورد توجه مسافران استان هرمزگان است که در کناره ی جنوبی بلوار طالقانی قرار گرفته است . این اسکله در سال 1318 شمسی ساخته شده و دارای 185 متر طول و 4.20 متر عرض است .عظمت اسکله ی جدید و تاسییسات آن نیز بسیاری از تازه واردان به این شهر را جذب خود می کند .

مجموعه برکه های باران (بندرعباس)


این مجموعه شامل 5 برکه ( آب انبار مربوط به دوران صفویه است ودر گذشته منابع ذخیره آب شیرین شهر بندرعباس ازاین برکه ها تامین می گردید که دارای گنبدهای موزون زیبا و منحصر به فردی بوده و مصالح آن سنگ و ملات ساروج است ، این برکه ها دارای چهار دهانه اصلی برای بهره برداری از آب بوده است.
بنای کلاه فرنگی (بندرعباس)


این بنا گمرک قدیم و تاریخی شهر بندرعباس و محل تجارتخانه داخلی و خارجی بوده است ومربوط به دوره صفویه می باشد از آنجا که از معماری اروپایی آن زمان تاثیر پذیرفته به عمارت کلاه فرنگی معروف شده است .
پل لاتیدان (جاده مسیر بندرعباس لار)

این پل که به پل کول نیز معروف است در 50 کیلومتری غرب بندرعباس بر روی رودخانه کول قرار دارد . این پل با داشتن حدود 200 دهانه و 1500 متر طول طویلترین پل قدیمی در ایران محسوب می شود قدمت آن به دوره صفویه می رسد .

خانه احمدی
این بنا مربوط به دوره قاجاریه می باشد که توسط شخصی به نام آقای حاج احمد گله داری بنا شده است .

قلعه هزاره (میناب)

قلعه هزاره تا اواخر دورهی قاجاریه مرکز حکومت بوده است مردم بومی این قلعه را بی بی مینو می نامند و معتقدند که در روزگاران گذشته دو خواهر به نام های بی بی مینو و بی بی نازنین این قلعه را ساخته اند . گویا در گذشته دو قلعه بوده که یکی از آنها ویران شده است .
پنجشنبه بازار (میناب)
این بازار در مرکز شهر میناب قرار دارد . از یک سو به بازار می رسد و از سوی دیگر به میدان اصلی شهر متصل می گردد . این بازار محل عرضه صنایع دستی و تولیدات سنتی و خانگی است . در این بازار انواع حصیر ، ظروف حصیری ، سفال ، لوازم دوخت لباس ، پوشاک زنان ، برقع ، ماهی و انواع مواد غذایی عرضه می گردد .
مسجد خداداد (بندرلنگه)

این مسجد ، اولین مسجد تشیع در بندرلنگه بوده ، این مسجد در محله مساح بندرلنگه قرار دارد ، از نظر زیبایی یکی از کاملترین مساجد بندرلنگه به شمار می رود . محراب مسجد حاجی خداداد ، دارای تزیینات گچبری ارزنده ای است و قدمت آن به دوره زندیه می رسد .
از دیگر مساجد و حسینییه های با ارزش تاریخی بندرلنگه می توان به مسجد شیخی ، مسجد غیاث ، مسجد سلطان العلماء ، حسینیه بنگلی و حسینیه غضنفری اشاره کرد .
خانه فکری (بندرلنگه)


قدمت این بنا حدود75 سال می باشد و توسط مرحوم عبدالواحد فکری ، از تجار معروف بندرلنگه ساخته شد و مساحتی بالغ بر 2600 متر مربع دارد . دارای دو حیاط اندرونی و بیرونی ، پنج بادگیر ، 25 اتاق ، 10 سرویس بهداشتی و دو سرسرا می باشد .
مسجد افغان (بندر لنگه)
این مسجد در محله افغان بندرلنگه واقع شده است از بناهای مرحوم حاج عبدالله افغان ، بازمانده افغانی های بستک و بندرلنگه از دوره افشاریه می باشد . این مسجد دارای یک شبستان تابستانی و یک شبستان زمستانی می باشد . ستون این مسجد با گچ بری های زیبا و برجسته تزئین شده است . تاریخ ساخت این بنا 1270 هجری است .

قلعه حاجی آباد
(حاجی آباد)
قدمت این قلعه را می توان به قرون میانه و متاخر اسلامی از ایلخانیان تا صفویان نسبت داد . احتمالا قلعه در زمان صفویان مورد استفاده بوده است ، می باشد و هر ساله افراد زیادی را برای تماشا به سوی خود می کشد .

کاروانسرای بستک (بستک)

این بنای دوره صفویه در بخش شرق میدان آزادی بستک ، واقع در 174 کیلومتری شمال غربی بندرلنگه قرار دارد. این بنا به صورت دو ایوان با حجره هایی در طرفین و دو اصطبل در ضلع شرقی و غربی ساخته شده است.
حمام خانی بستک (بستک)


این حمام در شهر بستک واقع شده و از آثار دوره قاجاریه می باشد.از نکات بارز در این حمام سیستم مسیر آب در جداره دیوارهای آن است.
این حمام در ابتدای خیابان سپاه پاسداران بستک قرار دارد و از آثار دوره ی قاجاریه است.
مجموعه بازار بستک (بستک)

شامل سه بازار است که قدمت آن به دوره قاجاریه میرسد . این بنا در سال 1295 ه . ق به همت استاد عبدالله مینابی معروف به حاجی استاد ساخته شده است . معماری بازار مدنی بستک که درنوع خود بی نظیر است به صورت فضای مربع شکلی است که فضای مرکزی آن مرکب از دو ردیف حجره است .
مسجد جامع (بستک)

این مسجد از معماری منحصر به فرد و قابل توجهی برخوردار است . بر سطح داخلی و بیرونی دیواره مسجد در قسمت بالایی دیوارها تزییناتی بکار رفته که این تزیینات بیشتر طرحهای هندسی وگل و بوته می باشد .
موزه مردم شناسی جناح
این موزه توسط میراث فرهنگی بخش جناح راه اندازی گردیده و دارای 6 گالری است . دراین موزه انواع وسایل پخت و پز آب کشی و نگهداری آب ، پوشاک محلی ، صنایع دستی ،نسخ خطی ، سکه های قدیمی و ... نگهداری می شود .
غار خربس (جزییره قشم)


در پانزده کیلومتری شهر قشم در سمت راست جاده قشم قرار دارد ، دردل ارتفاعات این منطقه آثار باشکوهی از معماری صخره ای دیده می شد که به عقیده برخی از محققین نیایشگاه پیروان آیین میترائیسم یا آناهیتا بوده است . قدمت این اثر به دوره مادها می رسد .
قلعه تاریخی (جزیره قشم)

این قلعه که از آثار پرتغالیها در دوره صفویه است ، دارای بارویی محکم از سنگهای مرجانی ، گچ و ملات ساروج و چهار برج است . درون این قلعه آثار یک آب انبار بزرگ و اتاقهای متعدد به چشم می خورد .

قلعه لافت (لافت)
این قلعه به قلعه نادری است و شامل یک بخش اصلی و دو برج با پلان مربع در فاصله 120 متری از آن و یک برج هشت گوش در حدود 280متری بخش اصلی می باشد .

چاههای لافت (لافت)


چاههای لافت معروف به طلا در پشت قلعه لافت و در داخل گودال مجاور قلعه به تعداد روزهای سال کیسه حلقه می باشد و برای جمع آوری آب باران حفر شده است برخیاز محققین قدمت آنها را به دوران هخامنشی می رسانند .
شهر باستانی حریره (جزیره کیش)در شمال جزیره کیش ، آثاری دیده می شود که یادگای از شهر باستانی ، حریره است . زمان رونق یا دوران طلایی شهر حریره کیش از سال 367 تا 912 هجری قمری بوده است . وسعت این شهر باستانی 120 هکتار است . محوطه باستانی حریره ، براساس نتایج کاوشهای باستان شناسی انجام شده ، از مجموعه ساحلی و خانه اعیانی ، حمام ، مسجد و قنات های قدیمی تشکیل یافته است و این محوطه به شماره 1886 به ثبت آثار ملی ایران رسیده است .


قلعه پرتغالی های (جزیره هرمز)


این قلعه با پلان چهار ضلعی نامنظم ، دارای دیوارهای به قطر حدود 3/5 متر و برجهایی به ارتفاع حدود 12 متر در چهار گوشه قلعه است .
قلعه پرتغالیهای قشم شامل انبارهای تسلیاتی ، آب انبار بزرگ ، اتاقهای سرباز خانه ، زندان ، کلیسا ، مقر فرماندهی ، تالار و ... است . کلیسای این قلعه ، دارای دو ردیف ستونهای سنگی دایره ای شکل با قوسهای زیبایی از سنگهای مرجانی تراش خورده است .



قلعه فین
(فین)



قدمت این قلعه را از روی سفال های بدست آمده می توان به قرون میانه اسلامی نسبت داد .این قلعه بر روی تپه ای مرتفع قرار دارد و احتمالا در زمان ساخت جنبه نظامی داشته است .




جنگل های حرا
(جزیره قشم ، بندرپل و بندرخمیر)

در نواحی جزیره قشم ، بندرپل و بندرخمیر مجموعه ای از درختان سر سبز حرا به چشم می خورد که با آبراهه هایش با پرندگان زیبا و طبیعت بکر وحشی اش از منابع توریستی و دیدنی استان می باشد . و هر ساله افراد زیادی را برای تماشا به سوی خود جلب می کند .
چهار طاقی یا مکتب خانه
این بنا مربوط به دوره پیش از تسلط پرتغالی ها بر این جزیره می باشد و احتمالا مربوط به قرون 7 و 8 ه . ق است که در نزد مردم به مکتب خانه معروف است . در کنار این بنا دو بنای دیگر نیز به همین نام معروف می باشد . چهار طاقی احتمالا آرامگاه بزرگان جزیره بوده است .
مدرسه شریعتی
این بنا در دوره پهلوی می باشد و توسط جری پولاک طراحی شده است . این مدرسه به گونه ای احداث گردیده که با شرایط آب و هوایی منطقه سازگار بوده و جریان باد به سهولت به تمام قسمت بنا حرکت می کند .
خانه زعفرانیه
این بنا مربوط به دوره صفویه بوده و مصالح بکار رفته در ساخت آن سنگ های مرجانی و ملات ساروج می باشد .
قلعه لارک (جزیره لارک)
این بنا در بخش هرمز واقع در جزیره لارک قرار دارد که مربوط به دوره تسلط پرتغالی ها براین جزیره است و همزمان با دوره صفویه می باشد .
خانه جری پولاکاین بنا مربوط به دوره پهلوی می باشد که توسط شخصی بنام جری پولاک که به آن منطقه آمده بود ساخته شد و درآن زندگی می کرد .
مسجد ملک بن عباس

به دستور محمد بن عباس بحرینی برای سید محمد عالم ساخته شد . این مسجد به جای مسجدی قدیمی تر در همان مکان ساخته شده ، بنای مسجد از دوره ی صفویه و مسجد کنونی متعلق به دوره ی قاجار است .
مناره این مسجد در سال 1237 شمسی ساخته شد مناره این بنا با شبستانی بزرگ با طاق های کلیل و گچ بری های زیبا ویک مناره ی جالب و منحصر بنحصر به فرد 32 متر ارتفاع دارد.
برج قلعه پرتغالی ها این بنا به همراه آثاری در اطراف آن ، باقیمانده قلعه ای بسیار بزرگ و وسیع می باشد که حدود 400 سال پیش توسط پرتغالی ها ساخته شد. ارتفاع این برج 8 متر است و پایه آن به علت فرسایش باریک شده بود ، مجددا بازسازی شده .
قلعه مغویه (بندر مغیه)این بنا در بندر مغیه واقع و متعلق به شیخ سلطان احمد مرزوقی می باشد . ساختمان قلعه دارای دو حیاط اندرونی و بیرونی بوده که قدمت حیاط اندرونی از بیرونی بیشتر است . این بنا در دو طبقه و در قسمت هایی نیز در سه طبقه ساخته شده و دارای تعداد زیادی اتاق به همراه حمام سنتی ، یک برج نگهبانی و دو بادگیر می باشد . ساخت این بنا در سال 1321 ه . ق پایان یافته است .
پنج برکه
این بنا به صورت یک آب انبار مدور مرکزی به قطر 14 متر و عمق 6 متر و چهار آب انبار طولی در چهار طرف آن به طول 18 متر می باشد . مصالح آن سنگ و ساروج است .
برکه دریا دولت
این بنا به صورت یک آب انبار مدور به قطر 28 متر و عمق 14 متر بوده که فاقد سقف می باشد . ضخامت دیوار پیرامونی آن 1 متر و ارتفاع آن 3 متر است .
گنبد سرخ (روستای گنبد سرخ)این بنا در 60 کیلومتری شمال شرقی شهرستان بندرعباس در روستایی به نام گنبد سرخ قرار دارد . این بنا مربوط به سده میانی دوره اسلامی است که در میان قبرستان قدیمی واقع می باشد .
موزه بزرگ استان
این موزه با مساحت بالغ بر 2000 متر مبع در سه طبقه احداث گردیده و دارای چهار گالری شامل مکتب ، خانه و سکونت ، بازار و کسب ، زراعت و حیاط می باشد .

 

جاذبه های تاریخی استان هرمزگان و تاریخچه استان هرمزگان

 

 

تاریخچه استان هرمزگان

تاریخ این منطقه و زندگی مردمان ساکن در آن در واقع بخشی از تاریخ خلیج فارس بوده و با آن پیوندی ناگسستنی یافته است. پیش رفتگی اقیانوس هند که امواج آن بر کناره های استان های سیستان و بلوچستان، هرمزگان، بوشهر و خوزستان بوسه می زند از زمان هخامنشیان به نام خلیج فارس خوانده می شده است. نزدیکی خلیج فارس به پایتخت دولت هخامنشی باعث توجه آنها به این محدوده نیلگون شده و تسلط بر آن را در جهت حراست از کیان خود ضروری می دانستند. از اینرو برخی از مورخان بر این باورند که بندرعباس در دوره هخامنشی وجود داشته و دارای اهمیت بوده است. این عنایت تا سلسله های بعدی نیز استمرار یافته به طوریکه طبق اسناد موجود تاریخی در دوران داریوش هخامنشی و انوشیروان ساسانی کشتی های تجاری از خلیج فارس و بنادر آن استفاده کرده و تا مرزهای سبلان و حتی چین را در می نوردیدند.بندرلنگه نیز در دوره هخامنشی از بنادر مهم تجاری خلیج فارس بوده که به دلایل تاریخی دستخوش سیر قهقرایی می گردد تا مجددا در قرون اخیر این بندر همراه با بندر کنگ که در 5 کیلومتری آن قرار دارد دارای اهمیت تجاری می شود. این بنادر در دوران سلسله های زندیه و قاجاریه، مرکز تجارت مروارید بوده و از رونق اقتصادی شایان توجهی برخوردار می شوند، به نحوی که بندرکنگ در دوره قاجار به عروس بنادر اشتهار می یابد.جهانگردان عرب و اروپایی در سفرنامه های خود از رونق تجارت بازارهای بزرگ و نظافت کوی و برزن شهرها سخن گفته اند. برطبق این سفرنامه ها در هرمز قدیم کوچه ها را با حصیر و حتی در بعضی نقاط با قالی فرش می کرده و برای جلوگیری از گرمای آفتاب پرده های کتانی زیبا بر پنجره ها می آویختند. صدور انواع کالاهای تجارتی مانند نیشکر، نیل، مروارید و فرآورده های کشاورزی و دامی از هرمز به داخل ایران و هند و اروپا خود نشان از آبادانی این شهر می دهد. گفته شده که برای تیمور لنگ گورکانی بهترین انواع لولو و مروارید را از هرمز به ارمغان می آوردند. بعضی از آثار تاریخی به جا مانده در استان که هر کدام مربوط به دوره ای از تاریخ دیرپا و پرفراز و نشیب این خطه است منعکس کننده قدمت، دیرنگی و شکوفایی تمدن آن است.هر چند بیشتر آثار باستانی استان مربوط به دوران صفویه و بعد از آن است و اکثر بناهای قدیمی دستخوش تطاول طبیعت شده و یا با هجوم و تاراج اقوام تجاوزگر از میان رفته است، ولی بعضی از این آثار به جا مانده مانند قلعه فین که تاریخ بنای آنرا زمان اردشیر بابکان می دانند و یا خرابه های شهر باستانی خربس در قشم که مربوط به دوره مادها است. این حقیقت را که منطقه هرمزگان نیز از گذشته کانون و پذیرای تمدنی کهن بوده، به اثبات می رساند.پس از رخداد رنسانس و بویژه انقلاب صنعتی که نتیجه تبعی آن رشد کشورهای اروپایی و گسترش استعمار و تجاوزگری در جهان بود، اقیانوس هند، خلیج فارس و بنادر و جزایر واقع در آن مورد هجوم سوداگری غرب قرار گرفت. پرتغالی ها نخستین اروپائیانی بودند که اولین کشتی های خود را به فرماندهی واسکودوگاما در سال 1498 میلادی و ناوگان بعدی را به فرماندهی البوکرک در سال 1507 میلادی به خلیج فارس اعزام داشتند. در سال 914 هجری شمسی که حکومت مرکزی ایران ضعیف و دستخوش تفرقه و بی سیاستی بود، جزیره هرمز به تصرف ارتش متجاوز پرتغال درآمده و سیف الدین حاکم جزیره در نبردی نابرابر شکست خورد و متواری شد. پرتغالی ها بیش از یک قرن بر هرمز، کیش و بندرعباس مسلط بوده و مقدرات مردم آنرا در دست خود گرفتند. سایر دول استعمارگر اروپا نیز مانند انگلیس و هلند و حتی فرانسه در کسب منافع تجاری از همتای پرتغالی خود عقب نمانده و هر یک به نوبه خود سهمی از این خوان گسترده می خواستند تا اینکه سرانجام در سال 1031 هجری قمری شاه عباس صفوی با استفاده از رقابت موجود بین دول فوق و توسط سردار خود امام قلی خان با اقدام نظامی به سلطه 117 ساله پرتغالیها خاتمه داد. به پاس این پیروزی بندر گمبرون به نام بندرعباس خوانده شد و رونق خود را از آن زمان آغاز کرد.

از تقسیمات کشوری بیشترین گستره استان هرمزگان تا سال 1345 در محدوده استان کرمان قرار داشت که در این سال به فرمانداری کل تبدیل گردید و سپس در سال 1346 به استان ساحلی و سرانجام در سال 1355 به استان هرمزگان تغغیر نام پیدا کرد.

استان هرمزگان ترقی و بالندگی خود را که از چند دهه قبل شروع شده، پس از انقلاب اسلامی با شتابی مضاعف ادامه داده و می رود تا به یکی از استانهای پیشرفته کشور تبدیل شود.

جاذبه های تاریخی استان هرمزگان

معبد هندوها

ساختمان این معبد، در سال 1310 هجری قمری ، در زمان حکومت محمد حسن خان سعدالملک احداث شده است . اساس ساختمان این معبد عبارت است از یک اتاق چهرگوش میانی که بر روی آن گنبدی قرار گرفته است . سبک معماری این گنبد را مقرنس های پیرامون آن نه تنها از دیگر گنبدهای موجود در سواحل خلیج فارس ، بلکه از گنبدهای سراسر ایران متفاوت می سازد. طرح این بنا کاملاٌ از معماری معابد هندی متاثر است . این معبد از جمله نشانه های معدود تاریخی بندرعباس است که توجه هر تازه واردی را به خود جلب می کند و امروزه در کنار یکی از یکی از خیابانهای اصلی شهر قرار دارد.

نیایشگاه میترا

در پانزده کیلومتری شهر قشم ، در مسیر راهی که به منطقه باستانی جزیره یا خربس و سپس به بندر سوزا منتهی می شود، یک رشته کوه طولانی وجود دارد که در دل آن معماری صخره ای شگفتی قرار دارد. ورود به این فضای صخره ای از طریق روزنه های غار مانندی ممکن است که تعداد آنها به نه روزن در سه ردیف می رسد. در ردیف بالا شش، در حاشیه وسط دو و در پایین یک روزن تعبیه شده است .

درپشت روزنه ها، تالاری به مساحت 25 متر مربع و با ارتفاع 2/70 متر در دل صخره و سنگ حفر شده است . سقف تالار مسطح است . این تالار محل به جای آوردن مراسم مذهبی ویژه ای برای بزرگداشت در گذشتگان ، و به احتمال بسیار قوی مرکز پرستش ( ایزدمهر ) یا ( میترا ) بوده است . بررسی اجمالی و جزئیات داخلی آن ، نشانگر احداث در دوره مادها است . این مجموعه ، از نظر نما سازی ، با معبد یا آرامگاه صخره ای ( کلات خورموج ) در دامنه کوه مند بوشهر شباهت بسیار دارد . هم جواری این محل با شهر باستانی خربز نشان می دهد ، در دوره مادها یک تمدن بزرگ پیشرفته در جزیره قشم وجود داشته است.

قلعه پرتغالیهای جزیره هرمز

این قلعه که در ضلع شمالی جزیره هرمز و در ساحل دریا قرار دارد ، مهم ترین قلعه باقی مانده از روزگار تسلط پرتغالی ها بر سواحل و جزایر خلیج فارس است . این قلعه به فرمان آلفونسوآلبرکرک دریانورد پرتغالی در سال 1507 میلادی ، در محلی موسوم به مورنا احداث شد. قلعه به شکل چند ظلعی نامنظم است . ساختمان آن بسیار محکم است و دیوارهایی به قطر 3/5 متر با چند برج به ارتفاع 12متر دارد. تاسیسات قلعه شامل انبارهای تسلیحات ، آب انبار و اتاق هایی با سقف هلالی است . در زمان شاه عباس که به استعمار پرتغالی ها در ایران خاتمه داده شد، این قلعه به دست امام قلی خان از سرداران شاه عباس فتح گردید.

قلعه لشتان

این قلعه در 6 کیلومتری شرق بندرلنگه قرار گرفته و تاریخ بنای ان سال 904 هجری قمری است . با توجه به تاریخ مذکور، گروهی معتقدند که ساخت این بنا به زمان سلطه و قدرت پرتغالی ها بر خلیج فارس مربوط است . جمعی نیز عقیده دارند، این قلعه در عهد هخامنشی احداث شده و بیش از 2000 سال قدمت دارد. در حال حاضر ، بجز حصار بند و اثار مخروبه روی دیوارها ، اثر دیگری از ساختمان قلعه باقی نمانده است . در داخل قلعه لشتان ، چندین قبرستان ، ده ها برکه آب و انبار آذوقه و آثار فراوان دیگری به جای مانده است .

قلعه هزاره (بی بی مینو )

تنها بنای تاریخی شهر میناب ، قلعه ای موسوم به قلعه هزاره است . مردم بومی این قلعه را بی بی مینو می نامند و معتقدند که در روزگاران گذشته دو خواهر به نام های بی بی مینو و بی بی نازنین این شهر را بنا کرده اند.گویا در گذشته دو قلعه وجود داشته که یکی از قلاع ویران شده و تنها قلعه باقی مانده ، به نام قلعه هزاره یا قلعه بی بی مینو شهرت یافته است .این قلعه تا اواخر دوره قاجار مرکز حکومت محلی بود و در اطراف آن ، خندقی کنده شده بود. در آن زمان همیشه صد سرباط مسلح در قلعه مستقر بوده و نگهبانی می داده اند. در حال حاضر، از این قلعه مخروبه ای باقی مانده است .

پل لاتیدان

پس از اخراج پرتغالیها از ایران، رفته رفته از اهمیت بندری جزیره هرمز کاسته شد و بندرعباس جای ان را گرفت و مهمترین بندر ارتباطی ایران گردید. پل لاتیدان در مسیر کاروان روی لار- بندرعباس ، در جهت گسترش امور بازرگانی احداث شد. این پل در 50 متری غرب بندرعباس بر روی رودخانه کل (کول ) ایجاد شده و یادگار دوره صفوی است . بر خلاف پلهای دیگر دوره صفوی که آجری هستند، این پل از سنگ بدون شکل ساخته شده و از طویلترین پلهای ایران است . این پل دارای صد دهانه بوده است که در حال حاضر 33 دهانه آن مشهود است که در میان آنها چشمه طلاق هایی در دو طبقه تعبیه شده اند. بنای این پل از عالیترین طرحهای پل سازی ایران قدیم محسوب میشود.

قلعه پرتغالیهای جزیره قشم

در انتهای شمال شرقی جزیره قشم، یک قلعه قدیمی و مخروبه وجود دارد . این قلعه را در سال 1030 هجری قمری (1621میلادی ) به دستور پادشاه اسپانیا در مسیر بندر قشم ساخته اند. این قلعه در سال 1622 به دست سپاهیان ایران فتح گردید و تا امروز نیز آثار دیوار خارجی ان باقی مانده است . قلعه مذکور دو حصار و برجهایی در چهر گوش دارد . در پشت حصار بیرونی قلعه ، خندقی وجود داشته که اینک پر شده است . دیوار سازی قلعه با سنگهای مرجانی و سنگ لاشه و ملات گچ و ساروج به شکل بناهای عهد ساسانی انجام گرفته است . در میان خرابه های قلعه هنوز هم تعدادی لوله زنگ زده توپ وجود دارد . چهار لوله از این لوله ها را در اطراف در ورودی پاسگاههای قدیمی شهر قشم و لافت نصب کرده اند و چند لوله توپ دیگرنیز به بندر لنگه حمل شده است . 
 

 

جاذبه های طبیعی هرمزگان

 

 

منطقه حفاظت شده گنو:

این منطقه نام خود را از کوه گنو گرفته است که در داخل منطقه واقع شده است و بعد از کوه فارغان دومین کوه بلند شهرستان بندرعباس است . منطقه حفاظت شده گنو در شمال غربی و در فاصله 30 کیلومتری شهر بندرعباس قرار گرفته و جاده اصلی بندرعباس به سیرجان طول 35 کیلومتر انجام می گیرد. مسیر دسترسی به قله کوه گنو از راه مالرو کوهستانی دزک به بندر آگاه می باشد که البته یالهای غربی دارای شیب ملایمتری هستند و امکان دسترسی پیاده به قله کوه را فراهم می سازند.این منطقه از نظر منابع کمبودی ندارد. به ویژه چشمه های موجود در منطقه اغلب در تمام فصول قادرند آب مورد نیاز حیات وحش را تامین کنند.یکی از مهمترین منابع آبی این منطقه چشمه های آب گرم گنو می باشد که از نظر خواص دارویی کانونهای شناخته شده ای هستند و از دیرباز مورد استفاده اهالی و مسافرین قرار گرفته اند.

تنوع پوشش گیاهی : این منطقه از دامنه تا قله کوه مشتمل بر انواع درختان گرمسیری ، استیپ کوهپایه های و گونه های گیاهی نواحی سردسیری است . اغلب دره های آن پوشیده از درختان و درخچه ها است . دشتها با ارتفاعات میانی آن عرصه گونه هایی چون آکاسیا، کنار، کهور و استبرق است و از ارتفاعات میانی تا قله کوهها جایگاه درختانی چون بنه و بادام می باشد. این منطقه دارای تنوع قابل توجهی از حیات وحش دشتزی و کوهزی است . جبیر، قوچ ، میش ، بز، پازن ، گرگ و کفتار از پستانداران مهم آن به شمار می روند و کرکس ، دال سیاه ، هما ، قرقی ، تیهو ، کبک و جیرفتی از پرندگان قابل ذکر منطقه هستند.
چشمه های آب گرم

چشمه های آب گرم خورگو: این چشمه ها که تعداد آنها سه چشمه است . از طریق فرعی منشعب از جاده بندرعباس – سیرجان – قابل دسترسی اند. از دوراهی جاده بندرعباس – سیرجان تا مظهر چشمه اول در حدود 28 کیلومتر فاصله است . آی چشمه اول از شکاف سنگ های آهکی مارانی خارج و وارد رودخانه خورگو می شود. آب این چشمه در ردیف آبهای سولفات کلسیم همراه با منیزیم و کلرور سدیم ولرم است .تعداد چشمه های آب گرم این منطقه سه چشمه است که خصوصیات واحدی دارند. چشمه دوم خورگو در یک کیلومتری شرق چشمه اول از شکاف سنگهای آهکی مارنی به صورت جوشان از زمین می جوشد. در نزدیکی مظهر چشمه ، حوضچه ای به شکل دایره ، و به قطر 3 متر بنا شده است . از اب این چشمه برای استحمام استفاده می شود و در ردیف آبهای گوگردی با کاتیون ها و آنیونهای مختلف گروم است . دسترسی به چشمه سوم نیز از طریق جاده فرعی منشعب از جاده بندرعباس – سیرجان امکان پذیر است .از بندرعباس تا دوراهی خورگو 30 کیلومتر و از دوراهی تا مظهر چشمه در حدود 20 کیلومتر فاصله است . در کنار مظهر چشمه حوضچه ای جهت استحمام وجود دارد و اب چشمه در ردیف آب های گوگردی با کاتیون ها و انیون های مختلف گروم است .

چشمه آبگرم سرخان : این چشمه در مسیر جاده فرعی خورگو- سرخان منشعب از جاده بندرعباس – سیرجان قرار دارد. فاصله چشمه تا روستای سرخان در حدود یک کیلومتر است . عامل تشکیل چشمه تکنونیک صفحه ای است و آب آن از شکاف سنگ های شیلی از زمین خارج می شود. آب این چشمه در ردیف آبهای گوگردی با کاتیون و آنیون های مختلف گرم است .
جنگلهای مانگرو ( حرا )

جنگلهای مانگرواکوسیتمهای کاملا ویژه ای هستند که اجتماعات گیاهی و جانوری آنها در ارتباط با شرایط خاصی می تواند شکل گیرد.جنگلهای حرا جنوب ایران در نوار ساحلی خایج فارس و دریای عمان آخرین پراکنش جنگلهای مانگرو در جنوب شرقی آسیا به شمار میروند. این جنگلها از یک یا گاهی دوگونه مانگرو تشکیل شده و فراوان ترین گونه آن حرا است که در منطقه حفاظت شده حرا به تنهایی حضور دارد. جذر و مد آب دریا در سواحل که بطور موزون و مستمر هر روز انجام می شود در شکل گیری تنوع حیات این اکوسیستم نقش اساسی دارد.منطقه حفاظت شده حرا که در تنگ خوران بین جزیره قشم ، سواحل حوزه بندر خمیر و در مصب و دلتای رودخانه مهران قرار گرفته از سال 1351 انتخاب و تحت حفاظت قرار گرفته است . بندر خمیر در شمال غرب منطقه حفاظت شده مهمترین شهر اطراف منطقه محسوب می شود بنادر پل - لافت کهنه و لافت نو نیز آبادیهای مهم حاشیه این منطقه محسوب میشوند که پل در نوار ساحلی شمالی و بنادر لافت در شرق منطقه واقع شده اند. جاده اصلی بندرعباس به بندر خمیر از شمال منطقه عبور می کند و تمامی قسمتهای منطقه بویژه از طریق دو بندر لافت و پل توسط قایق قابل دسترسی است . این جنگلها نه تنها در سطح ملی حائز اهمیت هستند. بلکه دارای دو نوع ذخیرگاه زیستکره (MAB) و تالاب بین المللی نیز می باشند . این جنگلها با محیط زیست پویا ، ساز و کارهای پیچیده ، پرندگان نادر، آبزیان غیر متعارف ، کارکردهای مختلف ، ارزشها و زیباییهای سحرانگیز، خود پدیده های شگفت انگیزی می باشند که برای طیق گسترده ای از مردم از جذابیت های خاصی برخوردارند.قابلیتهای پژوهشی و آموزشی این نظام اکولوژیک استثنایی و منحصر به فرد همانقدر برای دانشجویان جذابیت دارد که دیدن غروب سحرانگیز جنگلهای نیمه شناور آن برای مردم عادی . این جنگلها کانون دیدنیهای غیر متعارف و حیرت آور است . دیدن ماهی خزنده ، پرندگان نادر همچون اگرت بزرگ ، گیلان شاه و حواصیل هندی در کنار عقاب ماهیگیر، نوک قاشقی ، پلیکانها و فلامینگوها همیشه امکان پذیر نیست اما جنگلها همیشه بهار دریایی حرا همه این دیدنیها را یکجا به بازدید کنندگان خود سخاوتمندانه عرضه می کنند. بی دلیل نیست که امروز مناطق حفاظت شده در کل نوار ساحلی جنوب کشور و بویژه در عرصه مانگروها این میراثهای طبیعی بی همتا را برای نسل حاضر و اتی حفظ کنیم .
جزیره شیدور یا جزیره ماران

آیا تاکنون حیات وحش جزیره شیدور سفر کرده اید؟ این جزیره در فاصله 5/1 کیلومتری جنوب شرقی جزیره لاوان واقع شده و مساحت آن 4/1 کیلومتر مربع میباشد. پوشش گیاهی این منطقه از گیاهان شور و ÷سند و مقاوم در مقابل کم آبی است که بطور پراکنده رشد کرده اند. این جزیره ، جزیره ای است غیر مسکونی که هیچگونه فعالیتی در ان دیده نمی شود. پرندگان موجود در آن شامل چهارگونه پرستوی دریایی است که در جزیره تولید مثل می کنند.در این جزیره تعداد زیادی مار سمی سیاهرنگ و کوچک که معمولاٌ زیر شن مخفی می شوند مشاهده شده است به همین جهت به جزیره ماران نیز معروف است . همچنین لاک پشتهای دریایی در سواحل آن تخم گذاری می کنند. صیادان و بومیان جزایر اطراف در هنگام طوفانی بودن دریا و همچنین برای جمع آوری لاک پشتها و تخم پرندگان دریایی به این جزیره مسافرت می کنند. شیدور با این که مساحت بسیار کمی دارد از مهمترین و با ارزشترین زیستگاههای پرندگان و لاک پشتهای دریایی در خلیج فارس و دریای عمان است . بازدید از این جزیره همراه با راهنمایان آشنای محیط زیست و مجوزهای لازم امکان پذیر است .

این منطقه یکی از جزایر ایرانی خلیج فارس می باشد که از سال 1366 تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست قرار گرفته است . این جزیره در تقسیمات کشوری جزء استان هرمزگان و از توابع شهرستان بوموسی می باشد و در فاصله 262 کیلومتری ( از طریق دریا ) شهر بندرعباس قراردارد. از نظر حیات وحش این جزیره در مسیر مهاجرت پرندگان قرار داشته و سواحل آن زیستگاه مناسبی برای پرندگانی چون پرستوی دریایی و عقاب ماهیگیر می باشد. تنها پستاندار جزیره را جبیر تشکیل می دهد که از سالیان قبل در آن رها شده و امروزه جمعیت قابل توجهی را تشکیل داده است.

 

25 مهرماه تولد آسمونی

 

فصل پاییز ، فصل نگاههای نمناک ، غروبهای سرد و دلتنگ وآسمون نیمه ابری و بارونی و

 

رقص برگهای خشک و نارنجی روی نیمکت سنگیه .

 

فصل دل کندن ، فصل جدا شدن از وابستگی هاست

 

اصلا انگار همین برگهای خشک و بی جون می خوان با فرود اومدنشون از بالای درختهای

 

بزرگ و تنومند به زیر پاهای عابران پیر و جوون یه چیزی رو به ما بگن . با خش خش

 

کردنشون و رقصیدن جلوی چشمامون باهامون حرف بزنن و درد دل کنن...اما افسوس از

 

اینکه دیگه رمقی واسشون نمونده و تا میان که حرف دلشون رو واسمون بگن زیر پاهای

 

کوچک ما آدما خورد می شن ، دیگه حتی نای خش خش کردنم ندارن چه برسه به...

 

راستی چرا پاییز با اون همه رنگ و برگش اما بازم تنهاست؟؟؟

 

بگذریم...

 

با تمام این اوصاف و ویژگیهای پاییز امروز واسه من یک روز متفاوت از تمام روزهای

 

خوب خداست :

 

آره ، امروز 25 مهرماه ، زیباترین ماه از سال و زیباترین ماه از فصل دوست داشتنی پاییزه.

 

امروز 25 مهرماه تولد 23 سالگی منه.

 

یادم میاد 2 سال پیش توی همچین روزی یه فرشته ی آسمونی تمام احساسات پاک و چشمای

 

صادقش رو به یه ستاره تقدیم کرد.یادمه ستاره  قول و قرارایی به این آسمونی قصه ی ما

 

داد .

 

توی یه غروب پاییز از 25 مهرماه قسمهایی خورد که حتی اون وقت هم همین آسمونی

 

راضی به این قسم خوردنها نبود.پای تموم حرفا و قولاش رو با یه جمله ی (( یا علی )) مهر

 

محکمی زد فقط واسه اینکه آسمونی همه ی دنیاش رو به پاش بریزه .

 

اتفاقاتی که توی غروب پاییز افتاد تبدیل به رقم خوردن یه زندگی شد اما کاشکی آسمونی از

 

اول دستش رو می خوند و می دونست میخواد باهاش چیکارکنه . خوب حقم داشت آسمونی

 

خیلی صاف و صادق و پاکه ، طفلی تا حالا خیانت به چشم ندیده بود و همه رو مثل خودش

 

پاک می دونست اما غافل از اینکه پشت تموم این حرفا و قول و قرارا چه نیرنگی پنهون شده

 

بود . با اینکه 5 ماهی میشه که دستش واسم رو شده اما هنوزم نمی دونم واقعا اون کی بود و

 

چی بود؟؟؟ واقعا اون کیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

یاد تموم اون حرفای که صبح تا شب  و شب تا صبح  واسم می زد هنوز تو گوشمه که

 

می گفت :

 

آسمونی فرشته ای بود که خداوند مهربون از آسمون واسه ستاره به زمین فرستاده بود . یادمه

 

که هر سال توی همچین شبی فرشته هایی که بوی آسمون رو میدادن از آسمون به زمین اومده

 

بودن تا به دعاهای آسمونی گوش کنن ... این شب توی هر سال از عمر آدم یه بار اتفاق می

 

یوفته ، یه باری که تقدیرش رو رقم می زنه و عزیزترین شب خداست ، شبی که از آسمون

 

نور می باره و عشق به معنای واقعی بین دل آدما و خداشون رد و بدل می شه و امشب

 

مصادفه با...............

 

مصادفه با تولد یه فرشته ی آسمونی که خدا تنها برای یه ستاره به زمین فرستاد و تصمیمی

 

که به طراوت شکوفه های پاک و زیبای بهاری توی یه پاییز پر از مهر به عمق و عمر ما

 

بسته شد.........

 

من این شب عزیز و پر ستاره رو با تموم وجودم احساس کردم ، انگار که برای اولین بار، و

 

اولین تولد و طلوع ،اهالی آسمون هم یکصدا شدن تا تک ترین شب خدا رو به من تبریک بگن ،

 

آره ، به من ، به خاطر هدیه آسمونی که خدا از بین فرشته هاش برای من فرستاده .

 

و از من کاری ساخته نیست جز اینکه بگم خدای مهربون به اندازه عظمت این شب ازت

 

ممنونم...........

 

بی خیال.................

 

دیگه نوشتن و یادآوری این حرفا عذابم میده و زجرم میده . آخه هر چی باشه امشب شب تولده

 

و باید شاد باشم و بلند بلند قهقهه بزنم و از خدا هدیه تولدمو بگیرم .

 

تموم اینا گوشه ی کوچکی از حرفای یه نفر بود که حالا نه اون آسمونی رو می شناسه و نه

 

آسمونی اون رو میبینه . آخه آسمونی اونقدر اوج گرفته که دیگه اثری ازش نمیبینه .

 

خاطرات و ناگفته ها از  فصل پاییز و از غروب پاییز خیلی زیاده که همش توی این پست

 

نمی گنجه و حتما به مرور واستون تعریف میکنم.

 

اما حالا که به خودم نگاه میکنم و گذشته ام رو مرور میکنم به عنوان یه هدیه بزرگ از

 

خداوند یه چیز میخوام و خیلی آروم  زیر لب زمزمه میکنم و با اطمینان خاطر به خدا میگم

 

به مناسبت امروز که خیلی ها به من تبریک میگن و هدیه میدن من بعنوان کادوی روز تولد

 

یا لااقل پاداش آسمونی بودنم توی تمام این مدت تنها یک چیز میخوام ازت اونم :

 

............................................

 

دوستای عزیزم اگه میخواین من شاد بشم و به آرزوم برسم و کادوی روز تولدم رو از خدای

 

خودم بگیرم همین حالا بلند بگید : *** آمین یا رب العالمین ***

 

اما هدفم از این پست یک چیز بود اونم یه خواهشه از تموم شما دوستای نازنیم اینکه در مورد

 

این یه جمله ی پایانی که مینویسم حتما نظر بزارید .

 

به من بگید اگه یکی به شما این جمله رو بگه چه برداشتی از صحبتش میکنید ؟؟ تا چه اندازه

 

رو حرفاش حساب میکنید؟؟ چقدر به قسم خدا خوردنش،قسم ائمه خوردنش و در کل قول و

 

قراراش اطمینان پیدا می کنید؟؟

 

 

(( من به هر کسی که یاعلی بگم تا آخرش باهاش هستم ))

 

 

مثل همیشه منتظر نظرات زیبای شما هستم ، اما یادتون باشه خوب فکر کنید و بعد جواب

 

بدید .

 

اینم یه عکس از کادوی تولدمه که خواهر گلم واسم خرید.یه دنیا عشق و محبت و مهربونی به

 

زیبایی یه شاخه گل رز تقدیم به خواهر عزیزم .

 

 

یا علی

 

 

دل نوشته

در این دنیا تک و تنها شدم من

گیاهی در دل صحرا شدم من

چو مجنونی که از مردم گریزد

شتابان در پی لیلا شدم من

چه بی اثر می خندم

چه بی ثمر می گریم

به ناکامی چرا رسوا شدم من

چرا عاشق چرا شیدا شدم من

من آن شیرین ادا را می شناسم

من آن دور آشنا را می شناسم

محبت بین ما کار خدا بود

از این جا من خدا را می شناسم

چه بی اثر می خندم

چه بی ثمر می گریم

به ناکامی چرا رسوا شدم من

چرا عاشق چرا شیدا شدم من ؟!!!

 

ز دست تو رنجیدمو چیزی نگفتنم

با دیگرانت دیدمو چیزی نگفتم

کلی سفارش کرده بودی من نفهمم

این نکته رو فهمیدمو چیزی نگفتم







 

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،

 آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،

 آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،

آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،

آنگاه که خدا را می بینی و بنده ی خدا را نادیده می گیری ،

می خواهم بدانم، دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای

خوشبختی خودت دعا کنی؟؟؟ .

 بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند؟؟؟







بنشین ٬ مرو ٬ که در دل شب ٬ در پناه ماه

خوش تر ز حرف عشق و سکوت و نگاه نیست

بنشین و جاودانه به آزار من مکوش

یکدم کنار دوست نشستن گناه نیست.

بنشین ٬ مرو ٬ صفای تمنای من ببین

امشب چراغ عشق در این خانه روشن است

جان مرا به ظلمت هجران خود مسوز

بنشین ٬ مرو ٬ مرو که نه هنگام رفتن است.

 

 

گفتی که:

"چو خورشید٬ زنم سوی تو پر٬

چون ماه ٬ شبی می کشم از پنجره سر!"

اندوه٬ که خورشید شدی٬

تنگ غروب!

افسوس٬

که مهتاب شدی٬

وقت سحر! 





ای که پشته این دیواری من باز این طرف جا موندم

باز دوباره تنها موندم هی قصه نگو خوابم کن من خسته از این کابوسم پس بگو و بیدارم کن

دوستم نداری.منو کم نداری.دوستم نداری...

گریه نمی کنم نه اینکه سنگم

گریه غرورم رو به هم می زنه

مرد برای هضم دلتنگی هاش

گریه نمی کنه ، قدم می زنه

گریه نمی کنم ، نه اینکه خوبم

نه اینکه دردی نیست ، نه اینکه شادم

یک اتفاق نصفه نیمه ام که ، یهو میون زندگی افتادم

یک ماجرای تلخ ناگزیرم

یک کهکشونم ولی بی ستاره

یک قهوه که هرچی شکر بریزی

بازم همون تلخی ناب رو داره

اگر یکی باشه من رو بفهمه

براش غرورم رو به هم می زنم

گریه که سهله ، زیر چتر شونش

تا آخر دنیا قدم می زنم

گریه نمی کنم نه اینکه سنگم

گریه غرورم رو به هم می زنه

مرد برای هضم دلتنگی هاش

گریه نمی کنه ، قدم می زنه

گریه نمی کنم ، نه اینکه خوبم

نه اینکه دردی نیست ، نه اینکه شادم

 




من تمام شدم ...

 بی آن‌که از کسی یا چیزی دل‌گیر باشم 

 تمام شدم . ...

 ناگهان احساس کردم تمامی فصل‌ها ، باید فصل بد تنهایی باشند...

 ناگهان پنجره‌های بزرگ خانه‌ی رویایی‌ام رنگ سیاهی گرفت 

 سیاه شد ، آسمان سیاه شد ، خورشید سیاه شد ، ...

 و اکنون به سوگ نشسته‌ام ... تنها ...

بی‌همدمی که تسلی خاطرم باشد ...

چگونه بسرایم این سوگ عظیم را ...

  چقدر تمامی لحظه‌ها برایم طولانی ، بی‌هوده، ‌زشت و نفرت‌انگیز شده‌اند ...

من سوگوارم ... سوگوار مهربانی‌ام ... من ...

منی که همیشه از پایان شروع کرده‌ام ...

 آن‌گاه که همه چیز تمام شده به نظر می‌آمد ،

 آن‌گاه که مهربانی در مهجوریتی مضاعف قرار می‌گرفت ،

تلاش میکردم که پیوندهای  مهر را ـ

 چه بین دیگران با دیگران و چه بین خودم با دیگران ـ استوار نگهدارم .

 تلاش میکردم پیوندهای گسسته را دوباره برقرار کنم...

من سوگوارم  و دیگر توان و امیدی باقی نمانده است ...

من سوگوار خویشم و چه غم جانکاهی است تنها و بی‌همدم به سوگ خویش نشستن ...

من تمام شدم







 

جهان رو به دو قسمت اگه تقسیم کنی ‌... یه مرز باریکی وسطش ترسیم کنی‌

حکماً یه عده خوبن و بقیه بدن ‌... چند تا رفیقتن و بقیه همه دشمنن

طرف تو همه صافن و لوطی و با مرام ‌... طرفه دیگه حتما پلیدن و هیولان

ولی‌ دروغه وقتی‌ بفهمی یه جنسن ‌... دوطرف این وسط فقط تو رو بازی دادن

تو میشی‌ پله بقیه بالا می‌رن ازت ‌... تو چشات نیگاه می‌کنن و بهت میخندن

میشه دائم باهات از امید و اعتماد بگن ‌... تو باور میکنی‌ اونا تو رو به گور میسپارن

تو یه دستمال چرکی تو دستشون همین ‌... لجن روحشون و با تو پاک می‌کنن

نیگاه میکنی‌ به دورو برت میبینی‌ همه ‌... گیر کمر و شکم اینه مرام رمه

هورا میکشن برات میشی‌ شاعر ملی‌ ‌... ارزش داری براشون، آره خیلی‌

مثل تو اومدن و حالا اسمی ‌... نیس دیگه ازشون، هی، پس چی‌؟

یعنی همه چی‌ دروغه فقط توئی و خودت ‌... یعنی همه دروغه خودت رو گول نزن

هر کی‌ دست راستشو دراز کرده ‌... توی دست چپش خنجر خوب ببین


یعنی همه چی‌ دروغه حتی تو، حتی من ‌... یعنی ببین، بمیر ولی‌ بیخود جوش نزن


حتی تو که تو بغلمی و از عشقی‌ ‌... دم میزنی‌ و اشکت دم مشکی

هست، ولی‌ فکرت پیش کسیه که وقتی‌ ‌... گیج میشی‌ پولش رو میبینی‌، آره مشتی‌

هر کی‌ دنبال یه چیزیه تو کسی‌ دیگه ‌... رابطه یعنی یه معامله که سود بده

تا جایی‌ که مصرف بشی‌ ارزش داری ‌... اینو میگن ارزش انسان، اره حاجی

یعنی همه چی‌ دروغه عشقت حرف مفته ‌... میفروشی راحت منو اگه پاش بیفته

دروغه همه چی‌ جز اشکای اون مردی ‌... که تو آینه خودش رو میبینه و گردی

نشسته رو موهاش همه چی‌ شو باخته ‌... توی سلولی که دنیا واسش ساخته

یعنی همه چی‌ دروغه جز خون سعید ‌...دامادی که تو حجله عروسشو ندید

یعنی همه چی‌ دروغه جز خرمشهر و ‌... مردای تیکه تیکه و زنای بی‌ شوهرو

دروغه اون که زیر تانک رفت رهبر نبود‌ ‌... رهبر در گوشش لالایی مرگ می‌خوند

همه چی دروغه جز شاعری که نیومد ‌... همه چی دروغه جز شعری که کسی نسرود

همه چی‌ دروغه جز پاکت سیگارم ‌... نتی که یه روز گم شده رو گیتارم

همه چی‌ دروغه جز فصل سرد فروغ ‌... یعنی همه چی‌ دروغه حتی دروغه این دروغ






 

هر شب وقتی تنها میشم حس میکنم پیشه منی


 

 دوباره گریم میگیره انگار در اغوش منی

 

روم نمیشه نگاتکنم وقتی که اشک تو چشمامه

 

با این که نیستی پیش من انگار دستات تو دستامه!

 





شهر هرت

شهر هرت جایی است که رنگ های رنگین کمان مکروهند و رنگ سیاه مستحب

جایی است اول ازدواج می کنند بعد همدیگر رو می شناسن

جایی است که همه  بد هستند   مگه این که خلافش ثابت بشه

جایی است که دوست بعد از شنیدن حرف هات بهت بگه : باز لاف زدی؟؟!

جایی است که بهشتش زیر پای مادرانی است

 که حقی از زندگی و همسر و فرزند ندارند

جایی است که درخت ها علت اصلی ترافیکند...

جایی است که کودکان زاده می شوند تا عقده های پدر و مادرهایشان را درمان کنند

جایی است که مردها برای همسرشان انگشتر الماس می خرند

 ولی حاضر به ۵ دقیقه پیاده روی با همسرشان نیستند....

جایی است که همه با هم مساویند و بعضی ها مساوی تر

جایی است که خنده عقل را زائل می کند

جایی است که مردم زود می خوان سوار تاکسی بشن

 تا برسن سر کار تا پول دربیارن کرایه تاکسی بدن

جایی است که نصف مردمش زیر خط فقرن

 اما سریالای تلویزیونیشون رو تو کاخها میسازن

جایی است که ۲سال باید بری سربازی تا بلیط پاره کردن رو یاد بگیری

جایی است که موسیقی حرام است - حراااااام

جایی است که همه با هم خواهر و برادرند

 ولی این خواهرها و برادرها با دیدن هم یاد تخت خواب می افتن....

جایی است که  هرگز اون چیزی رو که بلدی به کسی یاد ندی

جایی است که وقتی میری مدرسه کیفت رو بگردن مبادا آیینه داشته باشی

جایی است که توی فرودگاه مادر و پدرت رو میتونی ببوسی ولی همسرت رو نه...!!

جایی است که وقتی می خوای ازدواج کنی ۵۰۰ نفر رو شام میدی

 تا برن از زشتی و بی کلاسی و  نفهمیت حرف بزنن

جایی است که ریش معیار انسان بودن است

جایی است که چادر از نظر دولت یعنی پاکی و از نظر مردم یعنی......!

جایی است که از ۱۸ سالگی به بعد پدر را نبوسی

جایی است که کلمه دوست دارم رو شنیدی باور نکن

شهر هرت جایی است که ........

                              دنبال چی می گردی

                   

                                                   همین جاست.

 



یه لحظه ام نمی تونم باور کنم نباشی

من حاضرم بمیرم و فقط تو زنده باشی

وقتی که هستی هستیم تموم خاک دنیاست

شاهد عشق پاک ما اشک کنار دریاست

روزگارم نمی تونه دیگه تو رو از من بگیره

آخه اونم می دونه که نفسم به نفس تو گیره

آره کار دل من و تو دیگه از عاشقی گذشته

بیا با هم نزاریم رویای دریا بمیره

یه لحظه هم سخته که بودنت رو حس نکردن

یه حسیه شبیه حسه سرد و تلخ مردن

نمی تونم نمی زارم نمی خوام و نمیشه

تموم لحظه هامون و به خاطره سپردن

یه ثانیه اش یه عمره فکر کنم که دیگه نیستی

آهای جدایی نمی زارم پیش روم بایستی

من از خدا می خوام که عشقم و واسم بزاره

تو هم بدون دیگه برام یه عشق ساده نیستی



غروب...

 

چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک و ساده ، پنجره ی باز و غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس .

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه ، غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده...

 چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک و ساده پنجره ی باز و غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس .

 یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه ، غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده...

تو ذهن کوچه های آشنایی پرشده از پاییز تن طلایی تو نیستی و وجودم و گرفته شاخه ی خشک پیچک تنهایی!

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه...

غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده...

تو ذهن کوچه های آشنایی پرشده از پاییز تن طلایی تو نیستی و وجودم و گرفته شاخه ی خشک پیچک تنهایی!

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه...

غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده...

 

گویند غروب جاییست که آسمان زمین را می بوسد من امشب برای تو غروب می کنم کجایی ای آسمان من

 

سخنی از بزرگان

تا وقتی که من و شما دارای مغز هستیم محال است که بتوانیم دانائی خداوند را با اختیار خودمان در زندگی وفق بدهیم!
یعنی همینکه ما گفتیم خداوند دانا و تواناست و همه کار را می توانست و می تواند بکند و قادر به پیش بینی همه چیز بوده و هست دیگر نمی توانیم بگوئیم که ما در کار خود اختیار داریم و هر چه دلمان بخواهد خواهیم کرد!
زیرا هر فکری که شما برای امروز و یا آینده بکنید و هر کاری را که امروز و یا در آتیه انجام بدهید قبلا از طرف خدا پیش بینی شده و اگر پیش بینی نمی شد و او قادر نبود که وقایع آینده را ادراک نماید خدا نبود و همین که پیش بینی کرد ناچار آن کار اتفاق خواهد افتاد ودیگر اختیار از دست شما خارج است!
تمام وسائل و کتابهائی که علمای مذهبی در این خصوص نوشته اند و خواسته اند که موضوع آزادی انسان را با علم وتوانائی خداوند وفق بدهند جز یک سلسله کلمات پوچ و میان تهی چیزی نیست و فاقد معنی می باشد!
انسان در یک صورت می تواند در این جهان اختیار داشته و هر چه دلش می خواهد بکند و آن در صورتی است که خداوند یعنی کسیکه دانا و توانای مطلق است وجود نداشته باشد! و همین که این دانا و توانای مطلق وجود داشت دیگر من و شما اختیار نداریم و تمام کارها بدست او انجام می گیرد!
کسانیکه بین خدا و جهان فرق میگذارند و عقیده دارند که این دو باهم متفاوت هستند می گویند این جهان است که نادان و ناتوان می باشد و در نتیجه نمی تواند وقایع آینده ما را پیش بینی نماید بنابراین ما در جهان آزاد هستیم وهرچه دلمان بخواهد می کنیم !
ولی این اشخاص خود بخویشتن جواب رد می دهند زیرا همین که بین جهان و خداوند فرق گذاشتند لازمه اش این است که خداوند آفریننده جهان باشد و اگر جهان چیزی نمی داند خدا ناچار باید همه چیز را بداند وگرنه خدا نیست!
پس ما فرضا جهان را نادان بدانیم نمی توانیم خداوند را نادان بدانیم و او حتما دانای مطلق است و با این سمت و توانائی خویش تمام اعمال ما را برای همیشه مشاهده و پیش بینی نموده و چیزی را هم که او دید و پیش بینی کرد حتما اتفاق خواهد افتاد اعم از اینکه ما بخواهیم یا نخواهیم و به عبارت صریح ما در کارهای خود اختیار نداریم بلکه مجبور می باشیم! . موریس مترلینگ

تاریخ کرمانشاه

استان کهن و باستانی کرمانشاه با مساحتی برابر با 23167 کیلومتر مربع در غرب کشور ایران زمین قرار گرفته است که از شمال به کردستان و از جنوب استان لرستان و ایلام و از مشرق به همدان و از مغرب به سرزمینهای ایرانی کردستان عراق محدود می باشد . کرمانشاه از شهرهای ارزشمند و تاریخی ایران زمین می باشد .
مادهای ایرانی و تاریخچه کرمانشاه
برای نخسیتن بار نام تیره آریایی ماد به نام آمادای در حملات آشوریان به نواحی کردستان کنونی ذکر شده است . بنابراین سند تاریخی حضور مادها در کرمانشاه و کردستان حداقل به بیش از 3000 سال پیش بازمیگردد که بیشتر در کوهستانهای زاگرس بوده است . در حادثه سقوط نینوا و انقراض دولت آشور بدست هوخشتره علل اصلی فتح آنجا اسبهای نیرومند سواره نظام ماد که در شهر باستانی نیشایی تربیت شده بودند ذکر شده است . باستان شناسان و خاور شناسان از زندگی دو طایفه پارس و کورد در این منطقه یاد کرده اند . استاد و دانشمند فقید رشید یاسمی در کتاب مشهور "کرد و پیشینه نژادی او" آورده است :
کورد آن شعبه نژادی ایرانی است که حاصل برادری ماد و پارس أریایی می باشد
قوام اقوام مهاجر آریایی در هزاره سوم و چهارم پیش از میلاد در کوهسارهای زاگروس سکونت گزیدند که سرانجام به تصرف بین النهرین انجامیده است . این مهاجرت تاریخی به مهاجرت گوتی یا کاسی مشهور است . ذکر طوایفی که در زاگرس سکونت داشته اند در کتیبه های سارگن پادشاه اکد که در سالهای 2030 تا 2048 قبل از میلاد بر جنوب بین النهرین حکم رانی میکرده است آمده است . در اسناد اکدی از شخصی به نام آریزان نیز نام برده شده است . ساکنان این منطقه شامل طوایفی به نام لولویی - گوتی - منابی - نایری - آمادا - پارسوا می باشند . لولوبی ها از اجداد لرهای ایران هستند که در گذشته در سرپل ذهاب و سلیمانیه کردستان عراق که بخشی از ایران بوده است سکونت داشته اند . در سال 1200 قبل از میلاد شاه عیلام بر این طایفه غلبه می کند لولوبی ها یا اجدا لرها در گذشته پادشاهی مقتدر به نام آنوبانی داشته اند . تکات پالاسر که در سالهای 1115 تا 1100 شاه آشور که ارمنستان را فتح کرد ولی در نبرد با سپاه راندوپس توفیقی بدست نیاورد و فقط توانست کوههای اورامانات کردستان را تحت کنترل خود بگیرد .
کرمانشاه در متون کهن پهلوی منجمله کارنامه اردشیر بابکان که مهم ترین سند پهلوی جهان است به نام کردان شاه آورده شده است . کرمانشاه یا کردان شاه نامی است که بهرام چهارم ساسانی به روی آن گذاشته است . بهرام شاه 11 سال بر امپراتوری ساسانی شاهنشاهی کرد ( 388 تا 399 میلادی ) . سیستم حکومتی ایران باستان به این گونه بوده است که تمامی شهرها شاهی از همان منطقه داشته اند و همه شاهان زیر نظر شاه شاهان بوده اند که شاهنشاه نامیده می شده بوده است . کتب باستانی ایران ساخت کرمانشاه را به طهمورث دیو بند نصبت داده است . زبان کنونی مردامان کرمانشاه و کردستان بدون هیچ شک و شبه ای از پهلوی و اوستایی ایران گرفته شده است . مهم ترین سند ریشه پهلوی زبان کوردی سروده های باباطاهر عریان شاعر بلند آوازه ایران است که به لهجه محلی می باشد و از واژه های پهلوی یا همان کوردی امروزی استفاده کرده است .
هنر مادهای کهن آریایی ایران
آثار باستانی هر ملتی به منزله شناسنامه آن ملت است که بوسیله آن تاریخ ملی،مذهبی و فرهنگی آن کشور شناخته میشود و نگهبانی و پاسبانی از آثار هنری و باستانی از وظایف شخصی و فردی فراتر رفته است ، هنر مادها به ابعاد گوناگونی گسترده است کتیبه های بسیاری پیرامون مدیا وجود دارد :در اوایل سال 1325 ه.ش در منطقه ای در نزدیکی دهکده زیویه واقع در چهل کیلومتری شرق شهرستان سقز گنجینه ای توسط دهقانان کشف شد که شهرت آن ظرف مدت مختصری بر بازارهای جهانی عتیقه سایه می افکند و بدون رقیب سالها داغی بازار را حفظ مینماید به تجربه ثابت شده که خارجیان شیفته آثار باستانی و هنری میباشند و رفت و آمد به موزه ها یکی از سالمترین و مفیدترین سرگرمی های جوانان و سایر اقشار در کشورهای خارجی می باشد و در آمد موزه های شخصی ارقام بسیار مهمی از درآمد خیلی از کشور های جهان را تشکیل میدهد ، بنابراین طلای زیویه مشتریهای فراوانی را به خود جلب نموده و خارجیان بر خلاف ما ایرانیان که هنوز نام زیویه به گوش بسیاری از هم وطنان نرسیده است خیلی زود با رویدادهای زیویه آشنا شدند و فهمیدند در یک گوشه از دنیا بزرگترین گنج باستانی جهان کشف شده است و میکوشند اطلاعات جامع تری از چگونگی کشف این گنج گرانبها و با ارزش بدست آورند نام زیویه سبب شد در دنیا نام ایرانی و عظمت فرهنگ ایرانیان به سر زبانها بیفتد. اندره گدار در باب ریویه و گنجینه آن بیان میدارد که این قلعه یا دژ که با تحقیق بسیار معلوم شد متعلق به قوم ماناهاست بر فراز تپه ای منزوی قلعه واقع شده است که روی آن دیوار ضخیمی از خشت دیده میشود ،دامنه های این تپه دارای شیب تندی میباشد و در قسمت شرقی آن شیب کمتر است و محل خانه های مسکونی است و طی حفاریهای غیر مجاز توسط اهالی روستای زیویه تشت برنزی که محتوی گنج بود به دست آمد دو سال بعد پیش از آنکه اداره باستان شناسی ایران از این موضوع مطلع شود تعداد زیادی از اشیاُ زرین و سیمین این گنجینه بوسیله قاچاقچیان از ایران خارج شد و به مجموعه ها و موزه های اروپا و آمریکا راه یافت بدین جهت نمی توان محققاً دانست که اشیا موجود در آن تابوت مفرغی (برنزی)چه مقدار بوده است اشیاُ مختلف این گنجینه از نظر فنی و هنری به یکدیگر چندان شباهتی ندارند برخی به سبک آشوری ،اورارتویی ،سیکای ،و مانایی میباشد اداره باستان شناسی پس از اطلاع از این قضیه موفق شد قسمتی از این گنجینه را بدست آورد و به موزه تهران منتقل کند . رمان گیرشمن در آخرین اظهار نظر خویش اشیاُ اخیر را متعلق به هنرمندان مادی می داند که از 606 تا 550 پیش از میلاد ناحیه محل اکتشاف جزو قلمرو حکومت آنان بوده است این گنجنه شامل اشیایی از قبیل یک سینه بند که با تصاویر حیوانات و موجودات افسانه ای زیست یافته و این حیوانات به طرف درخت زندگی که در وسط قرار دارد حرکت می کنند ، یک دست بند مردانه ،یک غلاف خنجر ،یک گردن بند که از سرهای حیوانات تشکیل شده و روی آن منبت کاری شده ،ظروف ،گوشواره ها و اشیاُ تزیینی از طلا و نقره که اوج هنر آن دوران را یاد آور میشود .

طبیعت استان کرمانشاه ،

استان کرمانشاه دارای مراتع پربرکتی است و دره های مناطق شمال باختری تا جنوب خاوری آن یعنی ارتفاعات اورامانات تا منطقه زردلان و هلیلان پوشیده از جنگل است. این دره ها به دلیل داشتن آب و هوای معتدل و مناظر طبیعی زیبا، یکی از بهترین نقاط کشور برای اتراق و تفریح و استقرار ایلات محسوب می شوند. پوشش جنگل های این استان بیش تر شامل بلوط بومی ایران است. در سطح استان کرمانشاه انواع درختان بلوط، ون، مازوج، کیکم، زبان گنجشک و بعضی درختان میوه دار جنگلی مانند بادام کوهی، انجیر کوهی، تمشک، زالزالک، گلابی وحشی، گردو، ارژن، آلبالوی وحشی، سنجد، گیلاس وحشی، پسته کوهی و توت دیده می شود. گل گاو زبان، ثعلب، ترشک، خاکشیر، درمنه، تلخه بیان، گون، کتیرا، سرخ پا و آویشن که کاربرد دارویی و صنعتی دارند؛ در بیش ایام سال می روید. هم چنین در دامنه ارتفاعات این شهرستان پوشش گیاهی غنی جهت چرای دام موجود است. جنگل های منطقه از نظر وسعت پراکنش، گونه و ابعاد گیاهان چوبی، محصولات ارزنده جنگلی و امکان اجرای دام پروری و تامین زندگی عده ای از ساکنین منطقه دارای اهمیت است. جنگل های کرمانشاه روی هم رفته از شمال به جنوب شامل جنگل های ‹‹اورامان›› نوسود، پاوه، جوانرود، سرپل ذهاب، کرند تا پاطاق (مسیر اسلام آباد تا قصرشیرین) است. وسعت پراکنش این جنگل ها بسیار نامنظم است و پهنای آن از نظر پهنای جغرافیایی نسبتا زیاد است. در صورتی که پهنای آن از نظر درازای جغرافیایی خیلی زیاد نیست. این جنگل ها، به طرف جنوب با جنگل های لرستان و بختیاری و از طرف باختر نیز با جنگل های شمال عراق متصل می شوند. علاوه بر گیاهان گفته شده در بالا درختان این جنگل ها عموما شامل سرخ بید، بید جوانک، سیاه بید، زرد بید، بید مشک، بید مجنون، درختان تبریزی، صنوبر، چنار، گردو، نارون، بلوط، سنجد، اقاقیا، عرعر، کاج و سرو است

مطالب عشقولانه باحال!

خیلی دوست دارم همیشه باهات باشم ولی باغ وحش که جای من نیست!!! ـــــــــــــــــــ میدونی صفای ما پا برهنه ها چیه؟ اینکه ریگی به کفشمون نیست! ــــــــــــــــــــــــــ اگر مایلید با یک افغانی ازدواج کنید به نکات زیر توجه کنید . . . خاک بر سرت ؛ مگه مایلی؟ ـــــــــــــــــــــــــــــ به اندازه ی صداقت پینیکیو رفاقت تام و جری و هوش و ذکاوت پت و مت دوست دارم ـــــــــــــــــــــــ تو این مملکت که اینقدر با اعتیاد مبارزه میشه تو چرا نارفیقی کردی و منو معتاد خودت کردی ؟!! ــــــــــــــــــــــ دوستان واقعی جواهراتی هستند گرانبها ، که بدست آوردنشان سخت و نگه داشتنشان سخت تر است . پس لطفا در حفظ و نگهداری من کوشا باش ! ـــــــــــــــــــــــ دیابت لباتم، خراب اون چشاتم، عاشق اون صداتم، بادبون کشتیاتم، دیونه ی نگاتم، روانیه اداتم، دیگه جی میخوای ، بخوای نخوای فداتم ... ـــــــــــــــــــــــ وقتی پیر میشی ممکنه موهاتو از دست بدی یا دندونات بریزه ولی زیبایی هاتو هیچ وقت از دست نمی دی چون آدم چیزهایی که نداره هیچ وقت از دست نمی ده ! ــــــــــــــــــــــــــ در جوانی غصه خوردم هیچ کس یادم نکرد ..... در قفس ماندم ولی صیاد آزادم نکرد آتش عشقت چنان از زندگی سیرم بکرد ..... آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد ــــــــــــــــــــــــــــ ای رفیق مهربان هر شب دعایت می کنم........ گر ندارم ثروتی جانم فدایت می کنم ــــــــــــــــــــــــــــ دوست دارم یه سنگ بردارم و روی اون بنویسم:دلم برات تنگ شده و اونو محکم بکوبونم توی سرت تا بفهمی که فراموش کردن من چقدر سخت و دردناکه ــــــــــــــــــــــــــــــ اگر در صحنه زندگی به نا گه یکی از تارهای سازت پاره شد اهنگ زندگی را چنان ادامه بده که هیچ کس نداند بر تو چه گذشته است ـــــــــــــــــــــــــــــــــ اگه عشقم حقیره ! اگه جسمم کویره ! اگه همیشه تنهام ! اگه خالیه دستام ! برای تو عاشق ترین عاشق دنیا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دوستان را یاد کردن عار نیست با خبری کمتر از دیدار نیست دوستان را دوستی کن در حیات بعد مردن دوستی در کار نیست ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اى صمیمی اى دوست! گاه و بى گاه لب پنجره خاطره ام می آیى. اى قدیمى اى خوب! تو مرا یاد کنى یا نکنى،من به یادت هستم. آرزویم همه سر سبزى توست. دائم از خنده لبانت لبریز! دامنت پر گل باد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برای خریدن عشق هر کس هرچه داشت آورد،‌ دیوانه هیچ نداشت و گریست،‌ گمان کردند چون هیچ ندارد می گرید،‌ اما هیچکس ندانست که قیمت عشق اشک است ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آرزو دارم شبی عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را تلخی برخورد های سرد را می رسد روزی که بی من لحظه ها را سر کنی می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی می رسد روزی که شبها در کنار عکس من نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ نگاهت همچون باران است و قلبم همچون کویر... و می دانی که کویر بدون باران زنده است... پس برو بمیر! ـــــــــــــــــــــــــــــــ (اس ام اس مخصوص نیمه شب)پا شو سرت از رو متکا افتاده پایین ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ به حرمت گوسفندی که جان حضرت اسماعیل رو نجات داد 7 بار بگو بعععع بعععع و این sms رو برای 7 تا گوسفند دیگه بفرست ـــــــــــــــــــــــــــــ سلام ، میخوام بگم فردا ساعت 10 صبح خوشگل ها را میگیرن ، گفتم اس ام اس بدم یه وقت نری بیرونا ، نه نمیگیرنت ، ضایع میشی..........!!! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ میدونم که بیداری ، ستاره ها رو میشماری ، ولی یکیش کمه ، چون داره بهت اس ام اس میده ، منم خوابم نمیبره ، دارم گوسفندا رو میشمارم ، یکیش کمه ، چون داره اس ام اس میخونه ــــــــــــــــــــــــــــ حقیقت زندگی : 1- تو نمیتونی همه دندانهایت را با زبانت لمس کنی 2- همه احمق ها بعد از خوندن حقیقت اول اونو امتحان می کنن 3- حقیقت اول دروغه 4- الان تو لبخند زدی چون یک احمقی 5- به زودی این اس ام اس را واسه یک احمق دیگه می فرستی. تو که هنوز نیشت بازه ـــــــــــــــــــــــــــ مهم نیست که با چه تیپ و لباس و ماشینی می آیی ، فقط بیا....... بیا و آشغال ها را از جلوی در ببر که خیلی بو میده.

عاشق در دنیای درونی

دکتر مرتضی بابک معین (عضو فرهنگستان هنر)- انسان از همان لحظه که به قدرت‌های خود شناخت پیدا کرد، قدرت عشق را نیز شناخت. قدمت واوه عشق دقیقاً به قدمت واوه انسان است و هر جا که سخن از انسان می‌شود، سخن از عشق گفتن نیز اجتناب‌ناپذیر می‌گردد. اصولاً نیاز انسان به عشق بزرگترین نیاز بشر معرفی شده است و انسان بی‌عشق انسانی است که هر لحظه به نابودی نزدیک‌تر می‌شود. لذا بی‌شک لازمه سخن از انسان گفتن، سخن از عشق گفتن است و اگر عشق را از انسان بگیریم، در واقع او را کشته‌ایم.اما سوالی که همیشه در مورد عشق مطرح است، این است که آیا عشق واقعیتی است که جدا از دنیای درونی انسان به او تحمیل می‌شود یا برعکس این دنیای درونی و تخیلی انسان است که بریده از دنیای بیرونی و واقعیت‌های آن، عشق را بر انسان تحمیل می‌کند؟ در این مقاله سعی می‌شود به هر دو نگرش پرداخته شود.در ادبیات غرب هستند نویسندگانی که به نوعی عشق را جدا از دنیای درون و تخیلی عاشق نمی‌دانند و در عشق، وجود عاشق و تصورات او را پایه و اساس عشق می‌دانند. همان‌سان که در ادبیات ما از‌جمله در اشعار مولانا عشق مجازی به چنین عشقی اشاره دارد که در تضاد با آن می‌توان از عشق حقیقی نام برد که هر چه هست، عشق از واقعیت وجود معشوق نشات می‌گیرد و عاشق را به اسارتی شیرین می‌کشاند. حال به تفسیر به بینش‌های مختلف از عشق در نزد نویسندگان مختلف می‌پردازیم. در مطلب هفته گذشته (که چهارشنبه سوم تیر در همین صفحه به چاپ رسید) به بررسی عشق از دیدگاه مارسل پروست خالق اثر جاودانه "در جست‌وجوی زمان از دست رفته" پرداختیم و دریافتیم که عشق از دیدگاه پروست توهمی بیش نیست. قلاب عشق سرگردان ما در لحظه‌ای که پروست نام آن را لحظه پذیرش می‌نامد، طعمه‌اش را می‌یابد. بی‌هیچ شناخت عمیقی به او دل می‌بندیم. عدم‌شناخت معشوق، او را در هاله‌ای از رمز و راز فرو می‌برد، دست‌نیافتنی جلوه‌اش می‌دهد و همین امر آتش عشق عاشق را شعله‌ورتر می‌کند. عدم‌شناخت او، مجالی به ما می‌دهد تا آن‌سان که می‌خواهیم، تجسمش کرده، به ایده‌آل‌های ذهن‌مان نزدیکش کنیم. با گذشت زمان روحیاتمان دستخوش تغییر می‌شود، ایده‌آل‌هایمان تغییر می‌کند، لذا تصویر عشق تخیلی‌مان بر هم می‌ریزد. تا زمانی که لحظه پذیرش دیگری خود را عاشق معشوق دیگری بیابیم. بدین ترتیب در روان‌شناسی عشق پروست، خوشبختی هیچ‌گاه حادث نمی‌شود و عشق همیشه به شکست می‌انجامد. در ادامه مبحث گذشته به بررسی عشق از دیدگاه استاندال و واک دریدا خواهیم پرداخت. استاندال و تبلور عشق استاندال نویسنده بزرگ فرانسوی قرن نوزدهم در کتابی به نام «در باب عشق» به توصیف موشکافانه و دقیق عشق می‌پردازد. در سال 1818، استاندال در ایتالیا با زنی به نام ماتلید دمبونکا آشنا می‌شود و به شدت دلباخته او می‌شود. «در باب عشق» حاصل این عشق یک‌طرفه است. در این اثر نویسنده در عین این‌که تجربه شخصی خود را در این خصوص مطرح می‌کند،‌ نظریاتی در خصوص عشق نیز ارایه می‌دهد که به نظریات پروست شباهت دارند. استاندال مانند پروست معتقد بود که در عشق تخیل نقش اساسی ایفا می‌کند. او تئوری خود را «کریستال‌سازی عشق» نامید،‌ اما این استعاره چه مفهومی دارد؟ استاندال این‌گونه شرح می‌دهد که هم آن‌سان که در معدن‌های نمک استارسبورگ شاخه‌ای که در حوضچه‌های اشباع از نمک قرار گرفته باشد، به مرور پوسیده ازکریستال‌های نمک می‌شود و دیگر خود شاخه محو می‌شود،‌ تخیل آدمی نیز معشوق را مزین به همه کمال‌های ممکن می‌کند و در ذهن موجود استحاله‌یافته‌ای ترسیم می‌شود که هیچ شباهتی به واقعیت معشوق ندارد. خود استاندال در این خصوص می‌نویسد: «در عشق انسان از چیزی لذت نمی‌برد، مگر از توهمی که خود برای خود ساخته است». در جای دیگر می‌نویسد: «کریستال‌سازی در عشق هرگز متوقف نمی‌شود. هر روز گل تازه‌ای...». از نظر استاندال کارکرد این پدیده محو معایب و نقایص معشوق و تبدیل آنها به ارزش‌های والا نیست،‌ بلکه خیال از خود واقعیت ریشه می‌گیرد و تنها آن را آن‌سان که عاشق خود می‌خواهد، تغییر داده و خلق دوباره می‌کند، به عبارت دیگر واقعیت را آن‌سان که خود می‌خواهد، در خیال خود خلق می‌کند. استاندال در این خصوص می‌گوید: «مسافری از طراوت بیشه‌ها و جنگل‌های درختان پرتقال در ون صحبت می‌کند. چه لذتی داشت اگر این طراوت را با او حس می‌کردم». اما تخیل عاشق نه‌تنها در خلق معشوق خیالی فعال است، بلکه زمانی‌که عاشق دچار ظن و بدگمانی نسبت به معشوق می‌شود، در جهت تخریب او نیز فعال شده و زمینه را برای چشم‌پوشی از معشوق آماده می‌کند. شباهت قابل توجهی که بین بینش عشق نزد پروست و استاندال دیده می‌شود، ارتباطی است که آنها بین حس زیبایی‌شناسی هنری و مساله عشق برقرار می‌کنند. استاندال مانند پروست معتقد است، تخیل عاشق از حس زیبایی‌شناسی و شاعرانه نیز بهره می‌برد. او می‌نویسد: «عشق ورتر روحش را به سوی همه هنرها می‌گشاید، ‌به همه احساس‌ها و هیجان‌های رمانتیکی، ‌به مهتاب، به زیبایی جنگل‌ها و به زیبایی نقاشی‌ها، در یک کلام به حس و درک زیبایی،‌ به هر صورتی که باشد...». در واقع در تحلیل استاندال از عشق نیز به ارتباط متقابل بین درک زیبایی‌شناسی و عشق برمی‌خوریم: همان‌سان که عشق به هنرها و زیبایی‌شناسی آنها میل به احساس‌های عاشقانه را تشدید می‌کند، عشق نیز به نوبه خود، گرایش‌ به هنرها و درک زیبایی‌شناسی آنها را ترغیب و تغذیه می‌کند؛ به عبارت دیگر، بین این درک زیبایی‌شناسی و عشق بده بستان و تبادل فعالانه‌ای وجود دارد. استاندال در اثر خود «در باب عشق» هفت مرحله مختلف را در پروسه عشق تشخیص می‌دهد: 1- مرحله تمهید و ستایش 2- مرحله آغاز رویاپردازی و لذت تجسم و خیال 3- مرحله امید به تولد عشق 4- مرحله تولد عشق 5- اولین کریستال‌سازی 6- مرحله آغاز شک و گمان 7- مرحله دومین کریستال‌سازی. به نظر استاندال کمترین میزان امید به دسترسی به معشوق کافی است برای این‌که عشق به وجود آید. البته بعد از مدتی ممکن است همه امیدها محو و نابود شود اما عشق متولد شده و از بین نمی‌رود. در مرحله «کریستال‌سازی» است که عاشق به محبوب خود جلوه‌ای ایده‌آل می‌دهد و با خیال خود او را خلق می‌کند. در پایان این اثر استاندال به تحلیل عشق‌های اسطوره‌ای دون‌کیشوت، ورتر و دون ووئن می‌پردازد. او می‌نویسد که دون ووئن را نباید یک حریص دایمی (به رابطه‌های جنسی) ‌به حساب آورد که هیچ‌گاه رضایت به محبوبی ثابت نمی‌دهد، بلکه باید ریشه‌های هوس او برای عشق تازه را در این مهم دانست که او قادر نیست واقعیت را به یاری تجسم و خیال خود به موجودی ایده‌آل تبدیل کند. او می‌نویسد: «دون ووئن به جای این‌که خود را در رویاهای شیرین و لذت‌ ناشی از کریستال‌سازی غرق کند، همچون یک ونرال ارتش به فکر موفقیت در مانورهای خود است. در یک کلام باید گفت که او عشق را می‌کشد». این جمله بار دیگر صحه بر این مساله می‌گذارد که استاندال عشق را نه منطبق بر واقعیت بلکه آن را زاییده تخیل عاشق می‌داند. او در مقایسه با دون ووئن، دون کیشوت را عاشقی می‌داند که دایماً با تخیل و ذهنیاتش معشوق‌ها را می‌زایاند و می‌کشد. او می‌نویسد: «در لحظه‌ای که دون کیشوت خود را مغلوب خیالات دیروز می‌یابد، او پیش از آن دست به خلق رویاها و خیال‌های امروز خود می‌زند». دریدا و مساله «چیزی» و «کسی» در عشق واک دریدا که نام او با «ساختارشکنی» گره خورده است، در خصوص عشق نظریاتی را ارایه می‌دهد که با نظریات پروست و استاندال هم‌ساز است. دریدا اثری مکتوب در خصوص عشق منتشر نکرده است. او در مصاحبه‌ای که خبرنگاری مصرانه از او می‌خواهد به‌عنوان یک فیلسوف از عشق سخن بگوید، به او این‌چنین می‌گوید: «مساله عشق مساله‌ای است که به اختلاف «کسی» یا «چیزی» برمی‌گردد. آیا عشق، عشق به کسی است یا عشق به چیزی؟ یعنی این‌که انسان عاشق کسی می‌شود یا عاشق چیزی در کسی؟ آیا فی‌المثل من عاشق کسی هستم؟ یعنی عاشق کسی به سبب فردیت مشخص و مطلق او. عاشق تو و نه چیزی دیگر. یا این‌که عاشق خصوصیات و چیزهایی در وجود تو می‌شوم. خصوصیاتی مثل زیبایی تو، هوش تو و... آیا ما واقعاً عاشق کسی می‌شویم یا عاشق چیزی در کسی؟ سوال اساسی این است که عشق که یک جنبش و حرکت احساسی و درونی است، معطوف می‌شود به «کسی» به مفهوم فردیتی مشخص یا به طریقه و روش بودن این «کس» عشق یا همین حرکت احساسی و درونی یا شیفتگی به چیزی در کسی آغاز می‌شود و عشق به شکست می‌انجامد و می‌میرد، زمانی‌که در عمق وجود فرد و کس مشخص آنچه را که به عنوان خصوصیات او باور داشتیم، نیابیم و باور می‌کنیم که او شایسته عشق ما نیست. پس انسان کسی را دوست ندارد، بلکه این کس چون این است و آن است، دوستش داریم. پرداختن به مساله عشق در واقع پرداختن به فهم اختلاف «کس» و «چیز» می‌باشد. اولین بحث فلسفه نیز بحث در مساله «بودن» است. بودن یعنی چه؟ بودن یعنی کسی یا چیزی. هر کس با مساله دوست داشتن مواجه شده باشد، ناخودآگاه درگیر این بحث اساسی فلسفی می‌شود. اختلاف بین کس یا چیز. انسان می‌خواهد کسی را دوست داشته باشد، به او باوفا باشد، اما در می‌یابد این کس آن چیزی که او در وجودش گذاشته است، نیست، آن چیزی که یعنی خصوصیات، ویوگی‌ها و تصویری که در ذهن خود از او پرورانده است. پس دوست داشتن با تهدید روبه‌رو می‌شود؛ تهدیدی که ریشه در همین اختلاف بنیادی بین «کس» و «چیزی» دارد. گفته‌های دریدا به اندازه کافی گویا می‌باشند. او معتقد است عشق به معنی عشق به کسی نیست، بلکه عشق به چیزی است در کسی. «چیزی» که دریدا از آن صحبت می‌کند، بی‌ارتباط با بحث «تخیل فعال» پروست و «کریستال‌سازی» استاندال نیست. «چیزی» که دریدا مطرح می‌کند، ذات تخیلی و خیالی دارد که انسان عاشق در وجود کسی که دوست دارد، قرار می‌دهد و دلبسته آن می‌شود. لذا دریدا نیز عشق را مبتنی بر واقعیت نمی‌داند، بلکه اساس را بر فعالیت ذهنی و تخیلی عاشق می‌گذارد. در سه تحلیل ارایه‌شده از عشق، عاشق سووه‌ای است فعال که در دنیای درونی خود عشق را می‌زایاند و می‌کشد. تولد و مرگ عشق در دنیای درونی عاشق به واقعیت موجودی که عاشق به آن عشق می‌ورزد، ربطی ندارد. سووه عاشق در این ارتباط همه‌کاره است و محبوب ابوه‌ای غیرفعال.

نامه یه عاشق

  نمی دونم از کجا شروع کنم؟
از خوبیت از امیدت از حرفهای پر از ماهت یا از چشات که من’ کشته حتی از عصبانیتت چون اونم برام غنیمته کاش بدونی که چه قدر دوستت دارم کاش بدونی ارزشت بیشتر از این حرفهاست تو برام مثل بارونی که برام همیشه سبکی میاره مثل بارون از آسمون به دل عاشق من می باره مثل بارون صدات برای دل آدمی آرام و نرمه چه خوبه بودنت چه خوبهه احساست و حتی لمس کردنت انقدر دوست دارم به اون شونه هات سرم’ بزارم’ حرفهای دلم’ بهت بگم باهات گریه کنم باهات بخندم و هر لحظه به چشمای پر مهرت نگاه کنم چون اون چشمات من’ به زندگی بیشتر وابسته می کنه. هر موقع صدای قشنگت’ می شنوم دلــــم می لرزه یه جوری اروم و هیجان زده میشم از خودم از بودنم جدا میشم و خودم’ به تو میسپارم اگه تو دلم باشی باور نمیکنی میگی این دل همونی که فکر میکنم دوستم نداره ولی کاش از چشام بخونی که حتی بودنت گفتنت خواستنت و همه چیزت برام از همه کس باارزش تر. می دونی ، زندگی من مثل یه کاغذ سیاه که تو نقطه ی سفیدش هستی و هر لحظه که عشق من به تو زیاد می شه اون نقطه به اوج خود می رسه و بزرگتر می شه و زندگی یه رنگ دیگه با تو می گیره هیچ کس تو رو از من نمی تونه بگیره حتی خودت چون اسمت ، عشقت و بودنت تو دلم حک شده و محاله که پاک شه یعنی خودم هم نمی زارم پاک شه عشقت بـــــرام مثل گلهای بهاری هر روز تازه تر می شه به جای اینکه تکراری شه هر روز بوی قشنگتری به خودش می گیره عشقت برام خیلی تازه و تازه تر هست مثل بوی بارون مثل بوی یاسمن انقدر از ته دل نفس می کشم تا بیشتر به بودنت و عشقت معتاد بشم.
اما...

جملات عشقولانه دخترانه

روزی از عشق خودم را حلق آویز می کنم و آخرین آرزوی من این است در روی طناب اسم تو را حک کنم تا حداقل در مرگم فکر کنم همیشه در کنارت خواهم بود

به او بگویید دوستش دارم به او که قلبش به وسعت دریاییست که قایق کوچک دل من در آن غرق شده . به او که مرا از این زمین خاکی به سرزمین نور و شعر و ترانه برد . و چشمهایم را به دنیایی پر از زیبایی باز کرد

زندگی چیست ؟ اگر خنده است چرا گریه میکنیم ؟ اگر گریه است چرا خنده میکنیم ؟ اگر مرگ است چرا زندگی می کنیم ؟ اگر زندگی است چرا می میریم ؟ اگرعشق است چرا به آن نمی رسیم ؟ اگرعشق نیست چرا عاشقیم؟:-؟؟

دیشب من در بند کور دلان عشق ستیز بودم به گناه عاشق بودن چون عشقم را در پستوی خانه نهان نکردم چون راز دلم در چشمانم پیدا بود مرا به گناه نشستن نزد زیباریی دستبند زدن گفتند که چرا عاشقی؟ گفتند که شعله ای در دلت داری گفتند که آتش گناه است و تو آتشی در دل داری دهانت را می بویند مبا دا گفته باشی دوستت دارم دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد روزگار غریبیست نازنین

آرزو دارم ماه همیشه کامل ودرخشان باشه وشما همیشه راحت وخوب باشی هر وقتی شما خواستی تغییر بدی روشنایی رو بخاطر داشته باش من بهترین شبها رو برات ارزو کردم

مثل یه گل رز به اب نیاز داره مثل فصٿل سال که به تغییر نیاز دارن مثل یه شاعرکه به قلم نیاز داره من به تٿ نیاز دارم

دونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره؟ چٿن لبخند رو به هر کسی می تونی هدیه کنی اما اشک رو فقط برای کسی می ریزی که نمی خوای از دستش بدی

ازدواج حقیقی یعنی هر روز عاشق همان شخص شدن

شاید یه کسی شبها برای اینکه خوابتو ببینه به خدا التماس میکنه!! شاید یه کسی به محض دیدن تو دستش یخ میزنه و تپش قلبش مرتب بیشتر میشه!! مطمِئن باش یکی شبها بخاطر تو تو دریایی از اشک میخوابه!! ولی تو اونو نمیبینی؟؟ شایدم هیچ وقت نبینی
تو را به یاد آن روز...... تو را به گلبرگ های خشک آن رز خشکیده....... تو را به روز اول بار دیدنت.........تو را به اولین نگاه عاشقانه....... تو را به یاد بارون روز نیامدنت..... تو را به تنهایی روز رفتنت....... تو را به بوی بارون روز برگشتنت....... تنهایم مگذار دیگر

بوسه اسم است چون عمومی است بوسه فعل است چون هم لازم است هم متعدی بوسه حرف تعجب است چون اگر ناگهانی باشد طرف مقابل را مات و مهبوت میکند بوسه ضمیر است چون از قید انسان خارج نیست بوسه حرف ربط است چون 2 نفر را به هم متصل میکند

به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد عجب از محبت من که در او اثر ندارد غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد

بزرگترین گناه: سکوت... بزرگترین شجاعت: بگویی دوستت دارم... بزرگترین سرمایه: دوست... بزرگترین اسرار: صداقت... بزرگترین افتخار: عاشق شدن... بزرگترین هنرعاشق ماندن

زیبا ترین گل با اولین باد پاییزی پرپر شد . با وفا ترین دوست به مرور زمان بی وفا شد . این پرپر شد ن از گل نیست از طبیعت است و این بی وفایی از دوست نیست از روزگار است

می خواستم اسمتو روی سینه ام خال کوبی کنم اما ترسیدم که صدای قلبم تورو اذیت کنه...

نگٿ بار گران بودیمو رفتیم. نگو نامهربون بودیمو رفتیم. آخه اینها دلیل محکمی نیست. بگو با دیگران بودیم و رفتیم

مطالب عشقولانه

دستانم تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می مانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت



سعی کن یک مشت آب را در دست بفشاری. خواهی دید که بسرعت ناپدید می شود. اما اگر به آرامی دست ات را در همان آب رها کنی می بینی که با تمام وجود آب را حس می کنی



کلاس عشق ما دفتر ندارد شراب عاشقی ساغر ندارد بدو گفتم که مجون تو هستم هنوز آن بی وفا باور ندارد



تا کدوم ستاره دنبال تو باشم
تا کجا بی خبر از حال تو باشم
مگه میشه از تو دل برید و دل کند
بگو می خوام تا ابد مال تو باشم
از کسی نیس که نشونی تو نگیرم
به تو روزی میرسم من که بمیرم
هنوزم جای دو دستات خالی مونده
تا قیامت توی دستای حقیرم
خاک هر جاده نشسته روی دوشم
کی میاد روزی که با تو روبرو شم
من که از اول قصه گفته بودم
غیر تو با سایه م نمی جوشم



تصویر چشمان تو را در رویا ها کشیدم، باغ گلی از جنس مریم ها کشیدم، تو گم شدی در جاده های ساکت و دور، من هم به دنبال نفس هایت دویدم



گر امروز خواستی و نتوانستی ، که معذوری ... ولی اگر روزی توانستی و نخواستی ، منتظر روزی باش که بخواهی و نتوانی



اگر می توانستم مجازاتت کنم از تو می خواستم به اندازه ای که تو را دوست دارم مرا دوست داشته باشی



عشق واقعی آن است که هر گاه با معشوقت بودی به آن فکر کنی که با او هستی چی هستی نه این که تنهایی کی هستی



روزگارم گله مندی شده است من بگیرم تو بخندی شده است ازدلم یاد نکردی شاید،عشق هم سهمیه بندی شده است




زندگی پژمردن یک برگ نیست بوسه ای در کوچه های مرگ نیست زندگی یعنی ترحم داشتن با شقایقها تفاهم داشتن



چه بسیارند کسانی که به هنگام غروب ، از غصه ناپدید شدن آفتاب چنان می گریند که ریزش اشک ها مانع از دیدن ستارگان می شود



کاش بدانی روشن ترین ستاره بخت منی . پس بتاب و دنیای مرا روشن کن



دیوانه ات شدم برای وصال تو سر از پا نمی شناسم.دوست دارم همیشه در کنارت باشم.دیگر نمی توانم عشقم را پنهان کنم بگذار همه عالم و آدم بدانند که چقدر دوستت دارم



زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست امتحان ریشه هاست؛ ریشه هم هرگز اسیر باد نیست



بین من و تو اگه راه آهن باشه
##########
اگه یه عالمه کوه باشه
^^^^^^^^^^^
یا یه دنیا راه باشه
_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-
_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-
باز هم نمیتونه بین ما فاصله بندازه چون تــــــو........ تو قلبمی



نمیگم دوستت دارم
نمیگم عاشقتم
میگم دیونتم که اگه یه روز ناراحتت کردم بگی بیخیال دیونست . . .
برچسبها:
شعرهای عاشقانه ,شعر عشق, حرف عاشق, عشقولانه, نامه عشق ,عاشقانه

اس ام اس های تبریک روز زن و مرد-روز مادر و عید نوروز

مادر، ای لطیف ترین گل بوستان هستی، ای باغبان هستی من، گاهِ روییدنم باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند. گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد.

.........
دو موجود هستی گرامی تر است

یکی میهن و دیگرش مادر است

ستایش کنم زن که او مادر است

که مادر سزاوار زیب و زر است

تو ای مادر من نوای میهن من

کنم خواب در اغوشت ای سرور من
...................
مادر:
کاشکی می شد بهت بگم؛
چقدر صدات و دوست دارم
لالایی هات و دوست دارم؛
بغض صدات و دوست دارم

جملات برای تبریک عید باستانی نوروز,تقدیم به دوستان عزیز eyd nowrooz :

***www.zavyeh.com***

دراین فرخنده فروردین و فرخ جشن نوروزی
نصیب دوستان ما سعادت باد و پیروزی

*******

فرا رسیدن نوروز باستانی، یادآور شکوه ایران و یگانه یادگار جمشید جم بر همه ایرانیان پاک پندار، راست گفتار و نیک کردار خجسته باد

********

> !!!!!!!!!!!!!!!!!!
> \=======/
این ماهی ها و سبزه عید تقدیم شما
سال نو پیشاپیش مبارک

********





nowrūz (, various local pronunciations and spellings) is the traditional iranian new year holiday celebrated in iran, northern iraq, turkey, azerbaijan, afghanistan, albania, georgia, the countries of central asia such as turkmenistan, tajikistan, uzbekistan, kyrgyzstan, and kazakhstan, as well as among various other iranian and turkic people in iraq, syria, pakistan, india, northwestern china, the caucasus, the crimea, and the balkans.

اس ام اس ماهی شب عید:
> * > *
> *
> >
yadet bashe man avalin kasi bodam ke barat mahiye eyd ferestadam.

اس ام اس با ترجمه انگلیسی

 

گفتی دوست دارم قلبم تندتر از همیشه تپید ، لبخند زدم وباورت کردم .با اینکه می دونستم لب ها دروغ می گن .با صدات نوازش کردی تپش قلبت روحس کردم !مهربونو پاک بود .نگاهت گرم ودلنشین !صدات آرامش دل !نفست بوی بهار عشق بود ! به تو تکیه کردم وآروم شدم با تو از همه چیز در امان بودم

you say you love me my heart beats faster, i smiled & believe you, but i knew that your lips are liar, you patted with your voice & i felt your heart beats, it was kind & pure, your glance was hot & beautiful, your voice was solace of heart, your breathe smelled spring of love! i leaned to you and felt solace i was in safe with you



ما آدما همیشه صداهای بلند می شنویم ،پررنگ ها را می بینیم ،وکارهای سخت و دوست داریم ! غافل از اینکه خوب ها آسون میان ،بیرنگ می مونن ،بیصدا می رن

always we hear just load voice, we see the chromatic, we love hard works, alas that the
goods come easy, stay colorless, leave voiceless


;

در دنیا همه چیز دوست داشتنی است اما برای دنیا شتاب نکن که مقصد خاک است

in this world everything id loveable but don’t hurry for this world because the destination is soil.




رسید چون دوستم داری بهم نیاز داری ؟ یا چون بهم نیاز داری دوستم داری ؟ بهش گفتم : چون دوستت دارم بی نیاز ترینم he asked you need me because you love me or you love me because you need meو i told him: i am needless of all because il love you



یک نفر ... یک جایی ... یک وقتی ... تمومه رویاهاش لبخند تو بود ! پس یه جایی یه وقتی با یه لبخند یادش کن one…in one place…in one moment…all dreams was you laughing! so in one place in one moment remind him with one smile





همیشه از خوبی های آدم ها برای خودت یه دیوار بساز .پس هر وقت در حقت بدی کردند فقط یه آجر از دیوار بردار بی انصافیه اگه دیوارو خراب کنی

always make a wall for yourself with the wellness of others, so when they treat bad pick up just one brick this isn’t justice that you destroy all wall


ه شانه ام زدیکه تنهاییم را تکانده باشی!!!
به چه دلخوش کنم؟؟
تکاندن برف ازروی ادم برفی؟؟؟

you hit my shoulders to shake my solitude!!!

i should keep my heart happy for whatوو

shaking the snow from the snowmanووو





گرامی‌ترین و زیباترین‌ها در جهان،
نه دیده می‌شوند و نه حتی لمس می‌شوند،
آنها را تنها در دل باید لمس کرد.
«هلن کلر»

the most dear & beautiful in the world

doesn't be seen & doesn't be touched

you should touch them just in your heart



شل سیلور استاین :
درون تو صدایی هست که تمام روز در وجود تو زمزمه می کند؛
حس می کنم این درسته، می‌دانم این یکی غلطه.
نه معلم، نه واعظ، نه پدر و مادر، نه دوست و نه هیچ آدم عاقلی
نمی تواند بگوید چه چیز درست است و چه چیز غلط.
تنها به صدای درونت گوش کن!

there is a voice in you that all day croons in you

i feel this is true, i know this is wrong

even a teacher or a preacher, mother or father ,friend or any wise person

can't tell you what is true & what is wrong

just listen to your inside voice




زنها هرگز نمیگویند ترا دوست دارم
ولی وقتی از تو پرسیدند مرا دوست داری
بدان که درون آنها جای گرفته ای.
(رو شفوکو)

the women never say i love you

but when they asked you: do you love meو

know that you are in their heart




بیاییدکمترخطوط قلبمان را اشغال نکنیم. شاید خداپشت خط باشد

try to make our heart line less busy may the god is calling us




وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها میکند پرهایش سفید میماند، ولی قلبش سیاه میشود

when a pigeon begins to be friend with the rooks its plumes stay white but its heart got black




آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری می خواهم بدانم، دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟

when you break ones proud, when you destroy ones wishes palace, when you stifle ones hope candle, when you be blind for a body, when you even close your ears to not hearing the voice of a proud that is breaking, when you see the god but don’t see his slave, i want to know you rise your hand to which sky to pray for your luckو

www.zavyeh.com


آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند.
(مونتسکیو)

the human if just want to be lucky he will be successful, but if he wants to be more lucky than others this is difficult because he imagine the others more lucky than what they are




آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند.
(مونتسکیو)

the human if just want to be lucky he will be successful, but if he wants to be more lucky than others this is difficult because he imagine the others more lucky than what they are




قاصدک حرف دلم را تو فقط می دانی ، نامه عاشقیم را تو فقط می خوانی ، قاصدک هیچ کس با من نیست ، همه رفتند ، تو چرا می مانی ؟؟

o dandelion just you know my heart word, just you read my amorous letter,o dandelion no one is with mw, all left, why you stay




یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !

i remember that you tell me:

beware this love!

just some moment look at this water

water is mirror of passing love

you that today your eyes are looking at worry eyes

tomorrow your heart will be with others

to forget leave this city!

www.zavyeh.com


تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم

i can't clean you from my life never because you are pure, i can incarcerate you behind my lines for ever, & when you are absence i paint my colorless days with colors of your memory


تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ... تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ... تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ... تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست ... تنهایی را دوست دارم زیرا.... در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد

i love solitude because it isn’t faithless…i love solitude because there isn’t any sham love in it…i love solitude because i experience…i love solitude because the god is alone too…i love solitude because…i will cry in waiting at my solitude hut & i will hide my waiting


نون و پنیر و چایی ، قصه ی آشنایی ،
الهی یاد نگیری ، هرگز تو بی وفایی ،
روی گلهای نرگس ، با یه مداد قرمز ،
هزار دفعه نوشتم ؛ زندگی بی تو هرگز !

bread & cheese & tea, story of familiarity

i wish you don’t learn to be faithless never

on the amaryllis flowers with a red pen

i wrote thousands of times: living without you never ever


عزیزتر از آنی که بگویم دوستت دارم ،
محبوب تر از آنی که بگویم می خواهمت ،
نمی گویم مال من باش!
فقط گاهی به یادم باش !

you are dearer that i say: i love you

you are more popular than i say i want you

i don’t say be mine

just sometimes remember me

www.zavyeh.com


کاش به زمانی برگردم
که تنها غم زندگی ام
شکستن نوک مدادم بود...

i wish i could go back to the time

that my just grief

was breaking my pencil nib


گر مذهب مردمان عاقل داری
یک دوست بسنده کن که یک دل داری

if you are wise

choose one friend because you have one heart




زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود

who is alive we should help him when is alive

it has no advantage to lave his tomb with water




راز دل با کس نگفتم چون ندارم محرمی
هرکه را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم
راز دل با آب گفتم تا نگوید با کسی
عاقبت ورد زبان ماهی دریا شدم

i didn’t tell my heart secret any one because i have no confidant

all ones who i know as a confidant made me infamous at last

i told my heart secrets to the water to not tell anyone

at last i be just word of fishes




وفا رو از ماهی یاد بگیر
که وقتی از آب در میاد ؛ میمیره
نه از زنبور که وقتی از گلی خسته میشه ؛
میره سراغ یه گل دیگه...

learn the faith from the fish

when he fall outside of water died

not from a bee that when he be tired of a flower

search other

www.zavyeh.com


نمی دانم چرا این گونه است؟
وقتی نگاه عاشق کسی به توست
میبینى اما، دلت بسته به مهر دیگرى است
بی اعتنا می گذرى و
عاشقانه به کسى می نگرى...
که دلش پیش تو نیست؟!!

i don’t know why it is such this

when a lover look at you

you saw but you love another one

you pass inattentive

& you look at one that…

doesn’t love you


می دونم هرجا که باشی
دل تو اهل همین جاست
واسهء من و تو اینجا
اول و آخر دنیاست

i know where you are

your heart is here

for me & you

here is begin & end of world




همه دنیا رو نامردا گرفتن
وفا رو از شما مردا گرفتن
خبر اومد که مجنون و پریشب
با سه تا لیلی گرفتن

the dastards are everywhere in the world

the faith is been divested from the men

it is a news that last night

the majnun was been seen with 3leyli


www.zavyeh.com




جواب قبلی

answer!
همه دنیا رو نامردا گرفتن؟
نه لیلی جان وفا از ما گرفتن !
به مجنون گفت خواهم از تو اینها:
یکی خونه، یکی ماشین، یه ویلا !!!
بگفتا از کجا آرم چنین را ؟
بگفتش من چه دانم، جیب بابا !
دریغ از جیب بابا چون نباشد ...
گناهش گردن مجنون نباشد
از آن پس رفت هی دنبال لیلی
یه لیلی و دو لیلی و سه لیلی ...



the dastards are everywhere in the world

o leyli we are been divested from faith

leyli told majnun: i want these

a house, a car a villa

majnun said: how can i find theseو

leyli : i don’t know from your father

my father doesn’t have

majnun is innocent

from that time he searched leylies!

1leyli, 2leyli, 3leyli