روایت دجّال در کتب شیعه

روایت دجّال در کتب شیعه

[پژوهشی پیرامون حدیث جساسه (خبرچین) و دجال، قسمت دوم]

دجّال کیست؟ چه زمانی پدیدار می‌شود؟ از کجا ظاهر می‌گردد؟ ویژگی‌هایش چیست؟

این موضوع در کتاب‌های ما به گونه بسیار اجمال و مختصر اشاره نقل شده، اما در کتب عامّه آن را به نحو مشروح بیان کرده‌اند. از مفصل‌ترین روایات ما در این زمینه، روایت کمال‌الدین شیخ صدوق، در رابطه با طول عمر حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در بررسی آن ملاحظه می‌کنیم، سندش به نزال بن سَبُره می‌رسد، که وی از نظر اهل سنّت شخصی معتبر است؛ ولی در کتب رجالی ما از او یادی به میان نیامده و از نظر ما مهمل است؛ امّا شیخ صدوق در امالی باب «فضل علم» یک روایت از او نقل کرده و در کمال‌الدین نیز همین روایت مورد اشاره را آورده است. سند همین روایت نیز مهمل؛ ولی از نظر عامّه بسیار معتبر است. ظاهراً بعضی نیز گفته‌اند: نزال بن سَبُره صحابی بوده؛ ولی در صحابی بودن او اختلاف است.
در ابتدای حدیث، نزال بن سَبُره می‌گوید: امیرمؤمنان (علیه السلام) به ایراد سخن پرداخت و سپس نخستین پرسش را صعصعة بن صوحان پرسید و عرضه داشت: «یا امیرالمؤمنین (علیه السلام) متی یخرج الدّجال؟ فقال له علی (علیه السلام): اقعد قد سمع الله کلامک و علم ما أردت و الله ما المسئول عنه بأعلم من السائل، و لکن لذلک علامات و هیئات و یتبع بعضها بعضاً کحَذو النَعل بالنَعل، و إن شئت أنبأتک بها؟ قال: نعم یا امیرالمؤمنین.
فقال (علیه السلام): احفظ فإنّ علامة ذلک: إذا أمات الناس الصلاة و أضاعوا الأمانة و أستحلّوا الکذب و اکلوا الربا، و أخذوا الرشا، و شیّدوا البنیان، و باعوا الدین بالدنیا، و استعملوا السفهاء، و شاوروا النساء و … و بعد اصبغ ابن نباته پرسید: که: یا امیرالمؤمنین (علیه السلام) مَنِ الدّجال؟ فقال: ألا إنّ الدجّال صائد بن الصید (ابن صیاد)، فالشقی من صدّقه و السعید من کذّبه، یخرج من بلدة یقال لها اصفهان. من قریة تعرف بالیهودیة» چشم راست ندارد و چشم دیگرش در پیشانی اوست و چشم وی در شب می‌درخشد، درون آن چشم قطعه‌ای خون است و داخل آن کلمه کافر نوشته شده است: که افراد باسواد و بی‌سواد قادر بر خواندن آن هستند. دریاها را زیر پا می‌نهد و خورشید با او حرکت می‌کند ـ همه دنیا را در تسخیر دارد. ـ در اختیار او کوهی از دود است، پشت سرش کوهی سفید قرار دارد و به مردم چنین وانمود می‌کند که همه مواد غذائی و خوراکی در اختیار اوست. زمانی که مردم در قحطی به سر می‌برند ظاهر می‌شود، زیر پای او مرکبی سفید است که فاصله میان هر گام او یک میل ]چهار هزار دزاع[ راه است و این جمله شاید کنایه از این باشد که مزدوران و دست‌نشانده‌های او دستوراتش را به سرعت اجرا می‌کنند. وی فریاد برمی‌آورد به گونه‌ای که جنیان و انسان‌ها و شیطان صدایش را می‌شنوند و می‌گوید: بیایید به سوی من؛ منم خدای شما. و می‌گوید مرا اطاعت و عبادت کنید تا لقمه نانی به شما برسد، وی دروغ می‌گوید، او همان انسان یک چشم است و نمی‌تواند خدا باشد و خدای شما یک چشمی نیست، بیشتر پیروان او زنازادگان و لباس‌های سبزرنگ یهودیان را به تن دارند و خداوند او را در شام و در «عقبه افیق» در روز جمعه، سه ساعت از روز گذشته، به دست کسی که حضرت مسیح پشت سرش نماز می‌خواند. ـ یعنی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ـ به قتل خواهد رساند.
عبارت آخر این روایت، یعنی فرجام او در شام، با روایت مُعلّی بن خُنَیس از امام صادق (علیه السلام)، که دجّال در کوفه، در کِناسه، به دست حضرت به دار آویخته و کشته می‌شود، منافات دارد.
أصبغ بن نُباته از یاران خالص حضرت علی (علیه السلام) و رئیس گارد 6000 یا شصت هزار نفری آن حضرت و نخستین نویسنده تاریخ کربلا بود؛ ولی در عاشورای 61 هـ، در زندان به سر می‌برده است.

محور دوم: سند حدیث

کتاب هایی که این روایت را نقل کرده اند
کمال‌الدین شیخ صدوق (م ـ 381). الخرائج و الجرائح، راوندی، ج 3، ص1133 با سند از صدوق؛ مختصر بصائرالدرجات، ص 30 با سند از صدوق؛ منتخب‌الانوار المضیئه، ص 164؛ اثبات‌الهداة، ج 3، ص 523 (حرّعاملی، م 1107) به نقل از مختصر بصائرالدرجات؛ الایقاظ من الهجعه، ص 322 (حرّعاملی)؛ بحارالانوار، ج 1، ص 781 به نقل از کمال‌الدین و ج 4، ص 98 و ج 5، ص 506؛ مکیال‌المکارم، سیّد اصفهانی، ج 1؛ مستدرک محدث نوری، ج 12، ص 326 به نقل از مختصر بصائر؛ بشارة‌الاسلام، ص 41؛ منتخب‌الأثر، ص 427؛ ولی کمال‌الدین و بحار، تمام حدیث را نقل کرده‌اند.
کتب اهل سنّت که به نقل این حدیث پرداخته‌اند: ملاحم ابن منادی بغدادی (م 336). وی قبل از صدوق می‌زیسته؛ ولی مرحوم صدوق، آن را از ابن منادی نقل نکرده است. دانی در سنن (م404ه‍ ( در ص 135 به نقل از نزّال؛ عقدالدّرر، ص 291، به نقل از دانی و می‌گوید: ابن منادی آن را در ملاحم نقل کرده است.

محور سوم: سند روایت از دیدگاه شیعه

راوی این حدیث، نزّال بن سَبُره و شخصیتی مهمل است و در کتب رجالی ما نامی از او به میان نیامده است؛ ولی در کتب حدیثی، شیخ طوسی در امالی راجع به فضیلت آموختن دانش از او حدیث نقل می‌کنند، در توحید صدوق ، گفتگوی حضرت علی (علیه السلام) با فردی یهودی در سند آن حدیث آمده است.
آقای نمازی ، او را از اصحاب حضرت علی (علیه السلام) نامیده است. و می‌افزاید لم یذکروه البته هرگاه نمازی می‌گوید: «لم یذکروه»، منظور او در سه کتاب: تنقیح‌المقال مامقانی، معجم‌الرجال خویی و جامع‌الرواة اردبیلی است، نه اینکه در هیچ کتب رجالی از او نام برده نشده است.

از نظر عامه

مزّی در تهذیب الکمال: چند رمز و علامت اختصاری در مقابل نام او قرار می‌دهد، خ د … بعد می‌گوید: در صحابی بودن وی اختلاف است. (ولی به نظر ما او تابعی است.)
عجلی در مورد او گفته است: تابعی ثقةٌ من کبار التابعین؛
ابن حبّان، در الثقات، نام او را آورده است؛
ترمذی و دیگران از او روایت نقل می‌کنند. تنها مسلم سه روایت از او آورده و می‌گوید: تمامی روایات او همین است. از جمله می‌گوید: بعد از نماز، با حضرت علی (علیه السلام) بودم که در رحبه نشست به مراجعات مردم پاسخ گوید، تا عصر شد برای او آب آوردم و حضرت وضو گرفت و پا را مسح کشید و … سپس باقی مانده آب را میل کرد و فرمود: بعضی مردم ایستاده آب خوردن را کراهت دارند؛ ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله) همین گونه آب می‌نوشید .

نتیجه

اهل سنّت، نزّال بن سَبُرة را شخصیت بزرگی می‌دانند. عسقلانی می‌گوید: ثقةٌ، ابن عبدالبرّ می‌گوید: وی پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دیده و از علی (علیه السلام) روایت نقل کرده است .
مجلسی اول می‌گوید: صِرف صحابی بودن مهم نیست، زیرا ما جایگزین داریم. یعنی ائمه اطهار (علیه السلام) روایت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه السلام) را نقل می‌کنند.
شخص مزبور (نزّال) از نظر ما دارای مشکل است و اعتبار او ثابت نشده گرچه از نظر اهل سنّت ثقه است.

دجال کیست؟

از دیدگاه بعضی عامه دجّال، همان صائد بن صید است.
علاّمه مجلسی درباره دجّال می‌گوید: اهل سنّت اختلاف کرده‌اند که آیا دجّال همان صائد بن صید است یا غیر او؟ عدّه‌ای گفته‌اند: صائد بن صید توبه کرد و در مدینه از دنیا رفت. و از حضرت علی (علیه السلام) نقل کرده‌اند که این شخص، دجّال نیست؛ ولی بنا به نقل عده‌ای دیگر، صائد بن صید همان دجّال است.
آیا دجّال نام فرد و یا شخصی است یا تفکّر و عقیده و فرهنگ خاصی است؟ محل ظاهر شدن او کجاست؟ روایاتی که اصفهان را مطرح می‌کند چقدر ریشه‌دار است؟ آیا فقط اصفهان مطرح است یا جاهای دیگری نیز مطرح شده است و چرا؟ روایاتی که در این رابطه آمده، چه اندازه اعتبار دارند؟

دجّال در لغت

در قاموس آمده است: دَجَلَ‌البعیر: طلاه به. أو عمّ جسمَه بالهناء: او را روغن مالی کرد. و منه الدجّال المسیح: لأنه یعمّ الأرض. او دَجَلَ، ای کَذَبَ و أحرق و جامع و قطع نواحی الأرض سیراً.
در مجمع‌البحرین طریحی آمده است: «لم یصل الدجّال مکة و لا المدینة.» و فی آخر «الدجّال لایبقی سهلا من الأرض إلاّ وطئه إلاّ مکة و المدینة» و فیه «لیزرعنّ الزرع بعد خروج الدجال.» و خروجه عقیب ظهورالمهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کما جائت به الروایة. یقال سُمِی دجّالا لتمویهه من الدجل و التغطیة» یقال دَجَل الحقّ. ای غطّاه بالباطل. و دَجَل: اذا لبِّس و مُوّه و فی الخبر («انّ ابابکر خطب فاطمة (علیها السلام) إلی النبی (صلی الله علیه و آله) فقال: وعدتها لعلیّ و لست بدجّال»؛ (ای خدّاع و لا ملبس علیک أمرک.) در روایت آمده است که ابوبکر نزد پیامبر از فاطمه (علیها السلام) خواستگاری کرد. حضرت فرمود: من فاطمه را به علی وعده داده‌ام و من فردی حیله‌گر و دغل‌باز نیستم که به گفته‌ام عمل نکنم.»
سیّد محمّد صدر، در تاریخ غیبت کبری، دو مورد درباره دجّال بحث کرده است : بعد از آنکه دوازده مطلب را در جلد2 کتاب خود، از کتب اهل سنّت درباره دجّال مطرح کرده، چند مطلب مهم را بیان می‌کند و در آخر می‌گوید: روایات دجّال را خواه بپذیریم و حمل بر صحت کنیم یا اصلاً نپذیریم، وجود دجّال واقعیت دارد؛ ولی او یک شخص نیست. وی، دجّال را یک پدیده اجتماعی و فرهنگی می‌داند و از فرهنگ غربی و فرهنگ کفر، به دجّال یاد می‌کند.
جایی دیگر می‌گوید: دجّال هی الحضارة؛ دجّال یک فرهنگ و تمدّن مادّی و غربی است.»
برداشت سنّتی آن است که بگوییم: دجّال یک شخص است. البته روایاتی نیز بر این موضوع دلالت دارد. برداشت دیگری نیز می‌گوید: «دجّال عبارة عن مستوی حضاری ایدئولوجیة معادیة للاسلام.» بعد می‌افزاید: ما با برهان و استدلال، برداشت نخست را رد کردیم. عمده روایات آن، از اهل سنّت است.
روایات ما گرچه در این زمینه فراوان نیست؛ ولی برداشت دوم را تأیید می‌کند. که دجّال یک فرهنگ الحادی است.
اکثر پیروان دجّال: طیالسه (مترفین) و زنازادگان هستند. یعنی کسانی که از پدران خود بریده‌اند. (احتمالا غرب زدگان) نتیجه فرهنگ مادی بی‌اعتقادی به حدود شرع، محرمات و احکام و …‌است و یا بر ظاهر حمل کنیم و بگوئیم: منظور همان فرزندان نامشروع هستند.
به هر حال، دجّالی که منظور ماست: مجموع‌الحضارة المادّیة، (فرهنگ فروید که غرب را پوک و پوشالی کرده است.)
ظاهراً نظر حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی نیز همین است که دجّال، فرهنگ غرب و فرهنگ کفر است، چنانچه از خودشان نیز شنیدم.

مکان ظاهر شدن دجّال

بعضی روایات ظاهر شدن دجّال را از خراسان می‌دانند. در بعضی از روایات آمده که: «یخرج من بلدة یقال لها اصبهان فی قریة تعرف بالیهودیه.» روایتی دیگر دارد که: از سیستان است. در روایتی دیگر وارد شده که: «یخرج من خلة بین الشام و العراق.» روایتی دیگر حاکی است که: «یخرج الدجّال من العراق.» و در روایتی آمده است که: «من المشرق.» این گونه روایات اگر یقین‌آور نباشند، گمان‌آورند که دجّال، یک شخص است.
در معجم‌البلدان یاقوت حَمَوی (م 666) ج 1 درباره اصفهان مطالبی آمده از جمله: 1 ـ فتح اصفهان 2 ـ انتقال اسکان یهودیان از فلسطین به اصفهان. وی می‌گوید: «کانت مدینة اصفهان فی منطقة یقال لها جی و هوالآن یعرف بشهرستان و یعرف بالمدینة.»
هم‌چنین می‌گوید: وقتی بخت‌النصر بیت‌المقدّس را به تصرف درآورد ساکنان آن‌جا را به اصفهان تبعید کرد و برای آنها در کنار محلّه جی، اردوگاه زد، بعدها پس از ویرانی محلّه جی، اهل اصفهان به اردوگاه یهودیان منتقل شدند. و آن‌جا آباد گشت و شهر کنونی اصفهان گردید و اگر به اصل و تبار آن‌ها برگردیم ریشه اکثر آنها به یهودیان برمی‌گردد، خساست طبع، مخصوص یهودیان است.
البته امروز مطلب کاملاً برعکس است و دوستی و ولایت اهل‌بیت پیامبر از ویژگی‌های بارز این شهر مذهبی است.
ظاهر شدن دجّال یکی از نشانه‌های ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) است ـ هر چند به نظر طریحی، دجال پس از ظهور امام زمان است ـ و این موضوع دارای چند نکته است:
1 ـ حجم وسیعی از روایات دجّال، در کتب عامّه وجود دارد و از منقولات آنهاست و شاید آن روایات در منابع روایی ما وجود نداشته باشد. اصل دجّال تقریباً از مسلّمات است؛ ـ ولی از نشانه‌های حتمی نیست ـ چنان که اصل یمانی نیز از مسلّمات است؛ ولی صفات و حقانیّت او دلیل مقبولی ندارد.
اگر خواسته باشیم در این خصوص بحث سندی داشته باشیم غالباً به جایی نخواهیم رسید. از این رو، به استفاضه یا تواتر اجمالی یا معنوی استناد می‌کنیم.
2 ـ کتب عامّه برای دجّال صفاتی را نقل می‌کند؛ ولی ما نمی‌دانیم این صفات، کنایات است یا باید آن‌ها را حمل بر ظاهر کرد.

مثال:

1 ـ «انّ النبی حذّر اُمته منه» بخاری نقل کرده که: «ما بعث نبی إلاّ حذّر اُمته من الأعور (الدجّال) الکذّاب».
2 ـ «النبی استعاذ من فتنته» بخاری می‌گوید: «سمعت رسول‌الله یستعیذ فی صلاته من فتنة الدجّال».
3 ـ در صفات دجّال آمده است که: «اِنّ بین عینیه مکتوب کافر. یقرأه کلّ مؤمن کاتب و غیر کاتب».
4 ـ ادعای او چیست؟
دجّال ادعای ربوبیت و خدایی دارد. شیخ صدوق در کمال‌الدین نقل کرده است که: «یقول أنا ربّکم. ینادی بأعلی صوته یسمع ما بین الخافقین (جن و انس و شیاطین) إلی عبادی، انا الذی خلق فسوّی و قدّر فهدی. أنا ربّکم الأعلی». در پیشانی او نوشته شده: کافر .
در روایات آمده است: «دجّال یمشی فی الأسواق و یطعم الطعام.»
5 ـ در منابع عامه، عُمر دجّال ذکر شده، از حدیث جسّاسه و صائد بن صید استفاده می‌شود که دجّال هم اکنون وجود دارد. او می‌گوید: «انا الدجّال أوشک أن یؤذن لی بالخروج فأسیر فی الأرض». بنابراین، نسبت به ابن صیاد نیز مسلم، در کتاب خود از عبدالله نقل می‌کند (احتمالا عبدالله بن عمروعاص): «کنّا مع رسول‌الله فمررنا بصبیان فیهم ابن صیاد؛ ففّر الصبیان و جلس ابن صیّاد. فقال له النبی (صلی الله علیه و آله): تَربَت یداک أتشهد أنّی رسول‌الله؟ فقال‌«لا: بل تشهد انی رسول‌الله، فقال عمر بن خطاب ذرنی یا رسول‌الله حتی أقتله. فقال رسول‌الله: ان یکن الذی‌تری فلن تستطع قتله علیه»، و ان لم یکنه؛ یعنی اگر او دجال باشد نمی‌توانی بر او تسلط یابی و اگر نباشد می‌توانی». از این روایت استفاده می‌شود که عمر دجّال طولانی خواهد بود. چنانچه بعضی گفته‌اند.
6 ـ زنده کردن مردگان: مسلم در صحیح خود نقل کرده است: «إنّه خارجٌ خلةً بین الشام و العراق قلنا یا رسول‌الله. و ما لْبثُهُ فی الأرض؟ قال: أربعون یوما، یوم کَسَنة، و یوم کشهر و یوم کجمعة و سایر أیّامه کایّامکم. یمرّ بالخربّه فیقول لها أخرجی کنوزک (شاید نفت و گاز و معادن)، فتتبعه کنوزها» کیعاسیب النحل
شاهد در این جمله این است که: «ثم یدعو رجلا فیضربه بالسیف، فیقطعه جزلتین … ثمّ یدعوه فیُقبل.» یعنی یک نفر را با ضربه شمشیر دو نیم می‌کند و سپس او را زنده می‌گرداند.
7 ـ اِنّ معه ناراً و ماء: آب و آتش همراه دارد. «نارُه بارِدٌ و مائه نارٌ. یجیی معه الجنّة و النار.» همه اهرم‌های فریب در دست اوست.
8 ـ اختلاف زمان: بعضی روزهایش یک سال بعضی یک ماه، بعضی یک هفته خواهد بود.
9 ـ اشاره به زمین می‌کند سرسبز می‌شود، اشاره به آسمان می‌کند باران می‌بارد. «إن من فتنته أن یأمر السماء فتمطر و یأمر الأرض أن تنبت فتنبت و من فتنته أن یأمر بالحیّ فیکذبونه … لاتبقی لهم سائمه إلا هلکت و یأمر بالحی فیصدّقونه، فیأمر السماء أن تمطر علیهم و یأمر الأرض أن تنبت … و انه لایبقی شییء فی الأرض إلاّ وطئه و …» به نظر ما این بیانات کنایات و لطائف است و امکان دارد به اوضاع کنونی جهان اشاره داشته باشد. به شهری می‌رود و دستور اطاعت از خود را می‌دهد؛ ولی مردم او را تکذیب می‌کنند. سپس تمامی اغنام و احشام آنان می‌میرد. و در جای دیگر در اثر اطاعت از او باران بر آنان می‌بارد. ولی بحث در اعتبار و حجیت این روایات است!
10 ـ عظیم‌ترین فتنه، مربوط به دجّال است.
11 ـ دجّال توسط حضرت عیسی (علیه السلام) کشته می‌شود. روایات عامه و خصوص این حدیث، ارتباط دجّال با زمان ظهور و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مطرح نکرده‌اند.
نظرات 1 + ارسال نظر
ریحانه شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 18:57 http://www.zibaandishi.blogsky.com www.gheybat12.blogsky.com

من دنباله این مطلب میگشتم.لینکتون کردم
منو با نامه اگه عاشقی بیا توو لینک بدید.ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد