فقر و ثروت

فقر و ثروت

موسی غنی‌نژاد
فقر مفهوم مخالف ثروت است، یعنی فقیر کسی است که ثروتی از آن خود ندارد. این نکته ساده و بدیهی در بسیاری از موارد در مباحث مربوط به فقر مورد غفلت قرار می‌گیرد به طوری که برخی راهکارهای مقابله با فقر طوری ارائه می‌شود که تولید ثروت در آن جایی ندارد، انگار بدون دست یافتن به ثروت می‌توان فقر را از میان برداشت.

این غفلت از درهم آمیختن دو مفهوم متفاوت یعنی نابرابری و فقر ناشی می‌شود و اینکه تنها علت فقر تمرکز ثروت نزد اقلیتی محدود است. تلقی می‌شود.
درست است که هر فقری نشانه نابرابری نسبی است اما هر نابرابری نشانه فقر نیست. وضعیت کسی که درآمد سالانه‌ای به میزان 10میلیون دلار دارد نسبت به کس دیگری که 100هزار دلار درآمد سالانه کسب می‌کند، موقعیت بسیار نابرابر صد به یک را نشان می‌دهد اما اینجا بحث فقر موضوعیت ندارد.
تمرکز روی موضوع نابرابری در توزیع درآمد و ثروت به جای پرداختن به علت‌های واقعی فقر مسیر بحث و چاره‌جویی‌های معضل فقر را در بسیاری موارد دچار انحراف کرده است.
همچنان که اندیشمندان دوران جدید و اقتصاددانان تاکید کرده‌اند ثروت عمدتا ناشی از نیروی کار انسانی است. ثروت‌ها با تلاش و ابتکار انسان‌ها تولید می‌شود، بنابراین هرجا که انسان هست ثروت نیز بالقوه آنجا است اما زمانی که این قوه فعلیت نیابد ما شاهد فقر خواهیم بود.
قرن‌های طولانی وضعیت فقر به طور عمده‌ بر جوامع انسانی حاکم بود، تنها در دو سده اخیر است که انسان‌ها توانسته‌اند با تکیه بر نظام اقتصادی مدرن بر فقر عمومی غلبه کنند و میانگین امید به زندگی را از کمتر از 25سال به بیش از 65سال برسانند. آگاهی به توانایی‌های بشری و از قوه به فعل در آوردن این توانایی‌ها (که به اصطلاح امروزی به آن توانمندسازی می‌گویند) از طریق ایجاد نهادهای حقوقی- اقتصادی مناسب،‌ عامل اصلی این توفیق در مبارزه علیه فقر بوده است.
صدها میلیون نفری که تنها طی دو دهه گذشته در کشور چین توانستند گریبان خود را از فقر مطلق‌ رها سازند در سایه سیاست‌های توزیعی و صدقه‌دهی این موفقیت را به دست نیاورده‌اند بلکه با تکیه بر توانمندی‌های خود و تلاش در یک محیط کسب‌وکار بالنسبه آزاد اقتصادی به این هدف نایل آمده‌اند.
تجربه چین در حقیقت تکرار و تایید تجربه مقابله با فقر و تشویق تولید ثروت در سایر جوامع دنیا در دوسده گذشته است.
 آزادی کسب و کار و تجارت مهم‌ترین عامل تحقق بخشیدن به توانایی‌های بالقوه تولید ثروت است.
از این رو می‌توان گفت که تولید ثروت در هر جامعه‌ای تابعی از میزان آزادی اقتصادی افراد است. دانش تولید ثروت و تجربه‌های گران‌قدر جوامع بشری متاسفانه در برخی از کشورهای جهان سوم و از جمله‌ کشور ما نادیده گرفته می‌شود.
ما هنوز سیاست‌های توزیعی، یارانه‌ای و شاید ناگوارتر از همه مداخله‌جویانه در مکانیسم بازار را تنها راه مبارزه با فقر می‌دانیم.
طرفه اینجا است که همه بررسی‌های کارشناسی نشان می‌دهد که این‌گونه سیاست‌ها عمدتا به گسترش رانت‌خواری، شکل‌گیری ثروت‌های نامشروع و نابرابری مشهود در توزیع یارانه‌ها و امتیازات ویژه به نفع اقشار پردرآمد و به زیان فقرا انجامیده است.
علت این شکاف میان نیت‌های خیر و نتایج شر در بی‌توجهی به دانش و تجربه بشری است. برخی هنوز در پی اختراع چرخ بومی، علم بومی و اقتصاد بومی هستند غافل از اینکه هزینه اتلاف منابع ناشی از این تفنن‌های ایدئولوژیک را بیش از همه ناگزیر فقیرترین اقشار جامعه می‌پردازند.
ثروت با تلاش و ابتکار توده‌های مردم تولید می‌شود و افزایش می‌یابد، اما لازمه این امر آزادی فعالیت و نوآوری است.
در یک نظام اقتصادی بسته دولتی که دیوانسالاری و مداخله دولت در همه قرار‌دادهای داوطلبانه انگیزه‌های تولید و تجارت را از بین می‌برد نمی‌توان انتظار افزایش ثروت و کاهش فقر را داشت حتی اگر هدف اعلام شده دولت از این مداخلات توزیع برابر ثروت و یا تشویق تولیدکنندگان از طریق اعطای یارانه‌ها باشد.
یک‌بار برای همیشه باید این دستاورد علم و تجربه بشری وضعیتی که در آن درآمد سالانه یک نفر 10میلیون دلار است و درآمد یک نفر دیگر 100هزار دلار در سال، نشانگر موقعیت بسیار نابرابر صد به یک است را نپذیرفت که آزادی مهم‌ترین انگیزه و عامل ایجاد ثروت است و بدون افزایش ثروت مقابله با فقر سخنی بی‌معنا است.



انسان‌ها در مجموع به اندازه کافی انگیزه برای تولید ثروت دارند و برای ایجاد چنین انگیزه‌ای نیاز به پرداخت کمک، یارانه یا رشوه نیست. آنچه ممکن است آنها را از تولید بازدارد مکانیسم‌های تشویق و تنبیه نادرستی است که دیوانسالاری دولتی با مداخلات خود ایجاد می‌نماید.
زمانی که بخش بزرگی از درآمد ایجاد شده توسط افراد تحت عنوان مالیات یا عناوین دیگر از آنها گرفته می‌شود. واضح است که انگیزه‌های تلاش اقتصادی کاهش می‌یابد.
زمانی که با مداخله دولت در مکانیسم بازار تفاوت قیمت در بازارهای رسمی و غیررسمی به چند برابر افزایش می‌یابد (بازارهای پول، خدمات و کالا)، انگیزه‌های رانت‌جویی بر انگیزه‌های تولید ثروت واقعی غلبه می‌کند و انگیزه‌ها مشروع کسب درآمد و ثروت به مسیر ناموجه و مخرب رانت‌جویی سوق داده می‌شود. برای مقابله موثر با فقر باید موانع تولید ثروت را از پیش پای مردم برداشت.
سیاست‌های توزیعی، یارانه‌ای و مداخله‌جویانه دولت در اغلب موارد مهم‌ترین این موانع است. بنابراین شاید به جرات بتوان گفت که موثرترین راه برای پیروزی در مبارزه با فقر راهی جز آزادسازی نظام اقتصادی از دخالت‌های گسترده دولت در بازارهای مختلف نباشد.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد