فقر مساوی با فحشا؟!

فقر مساوی با فحشا؟!

یادداشتی بر فیلم مستند فقر و فحشا ساخته «مسعود ده نمکی»



ابراهیم سوزنچی

 

نمی دانم که تحت چه شرایطی یک سری از احکام اسلام لغو می شود، اما هر چه هست باید خیلی شرایط خاصی باشد. مثلا خوردن گوشت مردار حرام است، اما تحت شرایطی خاص؛ مثلا هنگامی که انسان از گرسنگی در حال مردن است، می تواند گوشت مردار بخورد.
اما نمی دانم این مطلب برای خودفروشی و انجام فحشا چگونه است. تحت چه شرایطی انسان می تواند خودفروشی کند؟ آیا هنگامی که نمی تواند خرج تفریحات فرزندانش را بدهد یا زمانی که نمی تواند گوشت و شیر بخورد یا زمانی که اجاره خانه اش مانده است، یا زمانی که در حال مرگ است؟
فیلم «فقر و فحشاء»، ساخته ی «مسعود ده نمکی» به نوعی سعی دارد تا به رابطه بین فقر و فحشاء در جامعه ما بپردازد. در این فیلم ادعا می شود که بیشتر فسادهای امروز، مربوط است به بی پولی و فقر دختران و زنانی است که وارد این کار شده اند. اولین جمله ای که در فیلم بعد از اعلام وضعیت قرمز عنوان می شود این است که هنگامی که فقر از یک در وارد می شود، دین و ایمان از در دیگر خارج می شود و شکم گرسنه دین و ایمان نمی شناسد. سپس چند نمونه از مواردی که خود به این مطلب اعتراف می کنند به طور مختصر نشان داده می شود، که در ادامه در فیلم به طور مفصل به آنها می پردازد، و در ادامه سخنانی از قول رسول الله و حضرت امیر نقل می شود به این مضمون که اگر هر جایی ظلم بشود وظیفه حاکمان است که از آن اطلاع پیدا کنند و در مقابل آن بایستند.
این مقدمه فیلم است که در واقع از آن می توان نتیجه گرفت که هدف از ساختن این فیلم این است که این واقعیت ها را به حاکمان نشان دهد تا دیگر نگویند نمی دانستیم. یعنی اینکه اولا بدانید که این ها به واسطه ظلم هایی که روا می شود، فقیر شده اند و دوم اینکه بدانید فقر اینان باعث می شود به راه های فساد کشیده شوند.
این که فیلم چگونه ساخته و پرداخته شده و آیا نمونه های ارائه شده در آن برای اثبات این ادعا، یعنی فقر زنان فاحشه، کفایت می کند یا نه، موضوع بحث ما نیست. چرا که آوردن چندین نمونه نمی تواند اثبات یک اصل باشد و محتاج به کار میدانی و دقیق است. مثلا از نظر آماری مشخص نیست که چند درصد آنان هم از خانوادگان مرفه هستند و برای عیاشی و شهوت این کار را انجام می دهند؟ حال فرض کنیم این مدعا درست باشد و مثلا 80 تا 90 درصد دختران و زنان، خود اذعان کنند که به دلیل مشکلات مالی وارد این کار شده اند.
برای اینکه بتوانیم فیلم را نقد کنیم، موضوع را به دو قسمت تقسیم می کنیم. اول اینکه چرا این عده فقیر شده اند و از نظر مالی با مشکل مواجه هستند و دوم اینکه اینان چرا برای علاج فقر خود، به سراغ فساد و فحشا رفته اند. در مورد بحث اول نظر سازنده فیلم درست است و آن اینکه به دلیل ظلم ها و بی عدالتی هایی که می شود، عده ای در جامعه فقیر می شوند و فقیر شدن این عده معادل است با پولدار شدن و بی درد شدن عده ای دیگر و حاکمان بایستی این مطالب را بدانند و برای علاج آن چاره ای بیندیشند. 
اما موضوع دوم جای بحث دارد و نمی توان به سادگی آن را پذیرفت. آیا وارد شدن فقر معادل است با از بین رفتن ایمان؟؟ و به تبع آن از بین رفتن ایمان هم معادل خواهد بود با فساد و فحشا و ارتشا و سایر مسائل دیگر که در فیلم نمونه هایی از آن آورده شده است.
جواب این سوال خیر است و نمونه ای در فیلم هم مشاهده می شود که با بی پولی سالم مانده است. پیرزنی که با شکلات فروشی و با داشتن 4 دختر زندگی خود را می گذراند، اما آلوده نشده است، چگونه توانسته سالم بماند؟ مگر وی هم فقیر نیست و اجاره خانه و کرایه اش نمانده است؟ مگر وی نیز چهار دختر دم بخت ندارد که همگی آنها قابلیت کشیده شدن به این راه ها را دارا هستند و می توانند از این راه زندگی مرفهی برای خود تهیه کنند؟ چگونه مادر آنها توانسته آنها را سالم نگه دارد و به زندگی خود ادامه دهند؟
تازه این نمونه ای است که در فیلم آورده شده و سایر نمونه های آن کسانی هستند که به این راه ها کشیده شده اند. مگر ما نمی شناسیم کسانی را که با فقرهای مالی بسیار شدیدتر از نمونه های فیلم، به زندگی سالم خود ادامه می دهند؟ بسیاری از زنان هستند که برای تامین مخارج زندگی خود به کارگری در خانه های دیگران می پردازند و از این راه به تامین مخارج خود می رسند. بسیاری دیگر هستند که با کمکهای آشنایان و این در و آن در زدن زندگی خود را تامین می کنند. نگارنده خود نمونه های بسیاری را می شناسد که آلوده نشده اند و وضع آنها بسیار بدتر از نمونه های فیلم است و در صورت لزوم می تواند آنها را معرفی کند. اما سوال اساسی اینجاست که چگونه این عده آلوده نشده اند و آن عده دیگر آلوده شده اند؟ مگر هر دو قشر فقیر نیستند؟
جواب آن روشن است و همه ما هم آن را می دانیم و آن ایمان است. انسان با ایمان می تواند سالم بماند و انسان بی ایمان است که با کوچکترین سختی و مشکلی حاضر به خودفروشی می شود. اصلا فرق انسان با ایمان و بی ایمان این است که اولی همه چیز خود را فدای دین خود می کند، اما دومی همه چیز حتی ایمان خود را فدای دنیا می کند. ولی یک سوال مطرح می شود و آن اینکه این انسان های با ایمان پس چگونه زندگی خود را می گذرانند؟
نکته ای که کلید حل مساله است این است که متکفل انسان های با ایمان خود خداست، اما انسان های بی ایمان خارج از ولایت خدا هستند. در کتاب چهل حدیث حضرت امام خمینی، حدیث سی و چهارم، مطلب را روشن می سازد. در آنجا بیان می شود که انسان های با ایمان دو دسته اند، دسته اول آن هایی که با ثروت ایمانشان حفظ می شود و لذا خدا به آنان وسعت رزق می دهد و دسته دوم آنانی که در حالت فقر می توانند دین و ایمان خود را حفظ کنند و لذا خدا آنان را در فقر نگه می دارد. بدین ترتیب فقر و دارایی انسان مومن از جانب خدا و برای حفظ ایمان اوست و زندگی مملو از امتحانات الهی است.
اگر انسان بدین گونه نسبت به زندگی نگاه کند، دیگر حاضر به خود فروشی نخواهد شد و مثل زنی که در فیلم ادعا می کرد که حداکثر یک سال می تواند صبر کند، تسلیم این فشارها نخواهد شد. هنگامی که دیدگاه توحیدی در زندگی حاکم شود، انسان روزی خود را دست خدا می بیند و دیگر برای تامین زندگی خود این افکار به ذهن وی خطور نخواهد کرد.
در هر حال این مسائل اصلا نمی تواند دلیل موجهی برای کار اینان باشد، به علاوه این که اگر این کار درآمد نمی داشت، کسی به دنبال آن نمی رفت. چرا که بازار این کار که جوانان پولدار می باشند فراهم است و تا آنان پول ندهند، اینان نمی توانند درآمد کسب کنند. فرض کنیم هیچ کس حاضر نباشد برای کار اینان پول بدهد، آیا اینها می توانستند از این راه کسب درآمد کنند؟ پس قشر پولدار نیز در این امر موثرند و نمی توان از نقش آنها صرف نظر کرد و شاید بتوان فیلمی هم در مورد آنان ساخت با عنوان ثروت و فحشاء!
بنابراین دلیل این مطلب به نظر من چیز دیگری است و آن این که دین و ایمان از میان اینان رخت بربسته و برای به دست آوردن دنیا و خوشی های آن، کما این که این کار نیز خود لذت دارد، حاضر به این کار شده اند. اما یک مطلب را باید پاسخ دهیم و اینکه این مطلب که فقر که از یک در وارد شد، ایمان از در دیگر رخت برمی بندد، چیست؟ جواب آن این است که این حدیث برای تنبه دادن و آگاهی است، نه اینکه یک قضیه حتمیه باشد. هنگامی که انسان فقیر می شود، احتمال اینکه دین و ایمانش کم رنگ شود، زیاد است. اما این مطلب نفی نمی کند که هنگامی که انسان ثروتمند شد، دین و ایمانش در معرض خطر نخواهد بود، بلکه در آن حالت نیز خطرات بسیاری برای انسان و جود دارد و از راه های دیگر انسان می تواند به گناه بیفتد. مگر مشتری این زنان فقیر، ثروتمندان نیستند؟
حاصل بحث اینکه ما موافقیم که بحث عدالت و فقیر شدن عده ای، بحثی است که حاکمان باید به آن توجه کنند و حکومت به کفر می ماند، ولی به ظلم نمی ماند. اما اینکه آن عده ای که فقیر هستند، بعضا به راههای فساد کشیده می شوند، بحثی است که به دین و ایمان آنها برمی گردد و اینکه متولی آن کیست، در مورد آن حرفی نمی زنیم. ما قبول نداریم که فقر مساوی است با فحشاء.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد